ده‌ها شهروند از سراسر کشور و نیز تعدادی سازمان مردم‌نهاد و چند شرکت خصوصی از زمان انتشار خبر سقوط کولبر ۱۴ساله کرمانشاهی از کوه و مصدومیت شدید او تاکنون اعلام کرده‌اند که حاضرند هزینه درمان، خرید گوشی و حتی هزینه تحصیل این پسر را بپردازند.

مانی هاشمی

همشهری آنلاین - پروانه بندپی: داستان تلخ و غم‌انگیز زندگی و کار کولبران کرمانشاه و کردستان، داستان امروز و دیروز نیست. سال‌ها است که فقر و بیکاری در این استان‌ها به ‌خصوص روستاهایشان بیداد می‌کند و بسیاری از مردم این دیار را مجبور به کولبری کرده است.

اینجا کولبری، زن و مرد و کودک نمی‌شناسد. همه باید کولبری کنند تا لقمه نانی به دست بیاورند و فقط بتوانند روز فقرزده خود را به شب و شب را به روز برسانند. کولبری به زبان آوردنش هم سنگین است. چه برسد به حمل‌کردن بارهای سنگینی همچون یخچال، ماشین لباسشویی، لاستیک خودرو، مواد خوراکی و ... از مرزهای عراق تا خاک کرمانشاه و برعکس. فقط قوی‌ترین مردان ایران می‌دانند که این بارها چقدر سنگین‌اند و فقط کولبران می‌دانند که نان مهم‌تر است تا فکر کردن به سنگینیِ این بار.

مانی، پسرک ۱۴ساله از روستای «شمشیر» پاوه کرمانشاه، یکی از همین کولبران است که از ۲ سال پیش با مادر جوانش به کولبری می‌رفت. او می‌خواست مرد خانه باشد. چراکه مادر چند سالی است به خاطر اعتیاد پدر از او جدا شده و بار زندگی روی دوش او افتاده است.

امسال مانی نقشه کشیده بود که پول‌هایش را از راه کولبری جمع کند تا بتواند گوشی هوشمند بخرد و در سال تحصیلی جدید از شبکه اینترنتی شاد و درس و مدرسه آنلاین جا نماند. اما بخت با پسر نوجوان و مادرش یار نبود.

  • آن روز چه اتفاقی افتاد؟

آن روز مانی از ترس ماموری که به او فرمان ایست داد، آمد که با بار لوبیای خود فرار کند، اما پایش پیچ خورد و از کوه پایین افتاد و به دلیل برخورد با تخته‌سنگ‌ها صورت، بینی و چشمش دچار مصدومیت شدید شد. حالا مانی با دردها و زخم‌هایی روزهایش را سپری می‌کند که سنگین‌تر و جان‌کاه‌تر از کارِ طاقت‌فرسای کولبری است.

کولبران روستای شمشیر معمولا نیمه‌های شب به طرف مرز عراق روانه می‌شوند. آنها باید مسافتی را با ماشین به طرف مرز بروند اما از آنجا به بعد باید با پای پیاده به دل کوه و کمر بزنند. چند شب قبل، مانی و مادرش ۴ بسته ۲۵ کیلویی لوبیا را که در عراق مشتریان خوبی دارد، با خود به نقطه صفر مرزی بردند.

کولبران از ساعت ۲ صبح راه افتاده بودند تا به آنجا برسند. کمی مانده به مرز همراه چند کولبر دیگر استراحت می‌کردند تا آسمان روشن شود. اما وقتی سپیده زد، مأموران سر رسیدند و بار همه‌ آنها را توقیف کردند. کولبران که بارهایشان را از دست داده بودند، به طرف روستا راه افتادند. وضعیت مانی و مادر اما فرق می‌کرد. وقتی مأموران از آنجا دور شدند و بقیه کولبران هم رفتند، مانی به مادرش گفت که دو بسته از بارها را کنار سنگی مخفی کرده است. مانی از کوه بالا رفت و خودش را به بارهایی که مخفی کرده بود، رساند اما همین که می‌خواست بسته‌های لوبیا را پایین بیاورد، ناگهان یک خودرو سر رسید و ماموری از آن پیاده شد.

حالا چند روز از حادثه تلخی که برای مانی رقم خورده، می‌گذرد و زن جوان و پسرش گرفتار زخم‌ها و دردهای پسرک هستند. آن روز نه تلفن آنتن می‌داد و نه ماشینی رد می‌شد که مادر کمکی بگیرد. مانی خونریزی زیادی داشت. چشم، بینی و صورتش به تخته‌سنگ‌ها خورده بود. مادر، او را به دوش گرفت و به روستایی که آن نزدیکی بود، برد اما آنجا هیچ امکاناتی نداشت.

زن به زحمت توانست با برادرش تماس بگیرد و کمک بخواهد. با کمک برادر، مانی به بیمارستان پاوه منتقل شد و در آنجا صورتش را ۸ بخیه زدند. صورتش پاره شده و بینی‌اش شکسته بود اما چون مادر هزینه مداوایش را نداشت، رضایت داد و او را به خانه بردند. مانی چند روز در خانه بود اما چون خونریزی داشت، مجبور شدند دوباره او را به بیمارستان ببرند و این بار به شهر کرمانشاه. پسر ۴ روز در بیمارستان بستری بود اما پزشکان گفتند به خاطر آسیبی که به چشمش وارد شده، باید به تهران منتقل شود. حالا مادر مانده و یک پسر روی دستش و دستی خالی از یک هزار تومانی.

  • همه برای کمک آمدند

با انتشار خبر سقوط مانی از کوه در هنگام کولبری و مصدومیت شدید او بسیاری از سمن‌ها (NGO)، شهروندان عادی، برخی از استارتاپ‌ها و حتی شماری از شرکت‌های خصوصی معتبر و بنام با همشهری آنلاین تماس گرفته‌ یا کامنت گذاشته‌ و اعلام کرده‌اند که قصد دارند به این مادر و پسر کمک و از آنها حمایت کنند.

بسیاری از مخاطبان همشهری آنلاین و همچنین تعدادی از کاربران شبکه‌های اجتماعی از جمله توییتر نیز اعلام کرده‌اند که حاضرند برای درمان این پسر نوجوان، کمک‌های نقدی خود و دیگران را جمع‌آوری کنند و به دست خانواده او برسانند. برخی از آنها نیز تقاضا کرده‌اند که همشهری آنلاین شماره کارت مادر مانی را منتشر کند تا بتوانند در کمک کردن به این خانوده سهیم باشند. در این میان شماری از مخاطبان همشهری آنلاین، علت فقر مانی و سایر کولبران و نیز وضعیت بغرنج دانش‌آموزان بی‌بضاعت را کوتاهی‌های دولت دانسته‌اند و کامنت‌های انتقادی و گلایه‌آمیز نوشته‌اند.

  • تبلت‌ها و گوشی‌های دانش‌آموزان بی‌بضاعت کجا رفت؟

یکی از کاربران همشهری آنلاین با اظهار تاسف نسبت به اتفاقی که برای مانیِ ۱۴ساله رخ داده، نوشته است: حدود ۶۰ تا ۷۰ هزار تبلت و گوشی همراه که برای اهدا به دانش‌آموزان کم‌بضاعت و بی‌بضاعت در نظر گرفته شد، به دست چه کسانی رسیده است؟ چرا دولت در شناسایی دانش‌آموزان نیازمند سهل‌انگاری و کوتاهی می‌کند؟ کودکان کار و زنان سرپرست خانواده را دریابید.

  • چرا دولت از زنان سرپرست خانوار حمایت نمی‌کند؟

بختیاری، یکی دیگر از کاربران همشهری آنلاین است که نوشته است: بسیار متاسفم از دولتی که نمی‌تواند از زنان سرپرست خانوار حمایت کند. باید متاثر شد از وزیر آموزش و پرورشی که توانایی رفع مشکلات آموزشی مناطق محروم را ندارد و فقط پشت تریبون شعار می دهند. باید متاسف شد از مجلس و نمایندگانی که با توجه به محرومیت و مشکلات مردم این منطقه هیچ تصمیمی برای رفع مشکلات این خانوادها نمی‌گیرند. آیا وزارت آموزش و پرورش نمی‌تواند برای رفع مشکلات آموزشی مناطق محروم به‌ویژه روستاها قدمی بردارد؟ روستاهایی که حتی اینترنت ندارند و شبکه‌های تلویزیونی آنها بیش از دو سه کانال را نمی‌گیرند.

  • لطفا شماره کارت بدهید

یکی دیگر از مخاطبان نوشته است: شما که زحمت کشیدین و گزارش دادین. کاش یه شماره کارتم می‌دادین. یه نفرم یه نفره. درسته نمیشه همه بچه‌ها رو نجات داد ولی خب یه نفر رو میشه.

زهرا مخاطب دیگری است که نوشته است: لطفا اگر می‌شود، شماره تماس این مادر را بدهید. من حاضرم گوشی خودم را به پسرش بدهم یا برایش یک گوشی بخرم. من کاری به بقیه ندارم. من خودم یک کارمند جزء و مثل این مادر تنها با پسر پنج‌ساله‌ام زندگی می‌کنم ولی حاضرم هم در مخارج درمان و هم در خرید گوشی تا آنجا که امکان دارد، کمک کنم.

مخاطب دیگری گفته است: لطفا شماره حساب از ایشون بذارید تا مردم کمک‌هاشونو مستقیم به حساب خانم واریز کنن . شماره حساب بنیاد و موسسه و .......... مورد اعتماد مردم نیست. فقط شماره حساب خانم (مادر مانی) توسط سایت شما اعلام بشه اعتبار داره.

  • چرا کسی به فریاد مردم مستحق نمیرسه؟

کاربر دیگری نوشته است: چرا کسی به فریاد مردم مستحق نمیرسه؟ چرا باید تو این مملکت فقر بیداد کنه؟ فقط مسئولین ادعا میکنن ولی هیچ خبری از این ادعا نیست. مردم دارن با سختی و فشار زیاد زندگی می‌کنند.

  • به دنبال یک لقمه نون!

سیاوش مخاطب دیگری است که دل بسیار پُری دارد و نوشته است: متاسفم برای یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا که بیشتر مردم کردش کولبر و بعضی از مردمش تا کمر توی سطل زباله دنبال یک لقمه نون هستن.

  • چرا دولت کاری نمی‌کند؟

مخاطب دیگری نوشته است: به خاطر یه عده قاچاقچی که در شهرهای کردستان هستند، این بیچاره‌ها رو اجیر می کنند که با هزار بدبختی کالاهای سنگین مثل یخچال و کولر گازی و ماشین لباسشوئی و لاستیک و لوازم خانگی رو از آن طرف مرز به ایران منتقل کنند. اغلب این کالاها چینی و ترکیه‌ای است. آخه دولت چطور نمیتونه چاره‌ای برای از بین بردن کولبری که نوعی خفت ملی است، بکنه؟

  • به خاطر یه گوشی

یکی دیگر از مخاطبان نوشته است: بچه‌های خودتون پول پارو میکنن. اونوقت این بچه باید به خاطر یه گوشی جونش رو به خطر بندازه.

  • آقایون خودشون تو ناز و نعمت زندگی میکنن

محمد سرلک، مخاطب دیگر نوشته است: آقایون و آقازاده‌هاشون باید تو ناز و نعمت زندگی کنن. بعد یه سری‌ها هم برای یه لقمه نون این‌جوری از بین برن.

کد خبر 549254
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha