اما در این زمان که بخت نگارش یار شد، در حد بضاعت مینویسم؛ باشد که گوشه چشمی به این دانشآموختگان فراموش شده افتد.
از حدود 64 سال پیش که ارزش و اهمیت این رشته در کشور نهادینه شد و کانون مامایی ایران شکل گرفت، آن روزها دانشجویان با تاکید بر سلامت 2 انسان (مادر و فرزند) ساعتها درسهای علمی و نظری و کارآموزی میآموختند و زیر نظر استادان کارورزی میکردند؛ شاید به این دلیل بود که سرکار خانم فرشیدپور، مامایِ زایشگاه شوشتریِ شیراز، بهتر از هر کسی میدانست که چگونه خونریزی بعد از زایمان را با ماساژ درست و بایسته رحمی کنترل کند و به دانشجویان آرامش و اطمینان و تسلط علمی را میآموخت؛ شاید امید به اشتغال روزی او را نیز در کلاس درسی پرامید و پر نشاط نشانده بودند تا بیاموزد و به کار ببندد و شیرینی تولد یک نوزاد سالم و زنده را به خانوادهای تقدیم کند؛ شاید آن روزها مردم بهتر میدانستند که عمل جراحی انتخابی (رستمزایی) نه تنها برتری به زایمان طبیعی ندارد که عوارض سوء آن بر نوزاد نظیر نارسایی تنفسی، عفونت و حتی مرگ نوزاد را نیز در پی خواهد داشت (گذشته از آنکه عوارض مادری نظیر عفونتهای رحمی، عوارض مغزی ناشی از بیهوشی نباید نادیده نگاشته شود).
شاید آن روز زایمان سهل و آسان، کمهزینه همراه با آرامش خاطر و با حداقل تنش و اضطراب در یکی از اتاقهای خانه و با حمایت نزدیکترین افراد یک زائو (همسر و مادر)، مانند آنچه امروز در این جامعه میبینیم برچسب فقدان فرهنگ اجتماعی و دانش پزشکی را بهدنبال نداشت؛ شاید آن روز اهمیت شیردهی و تماس پوستی مادر و کودک در رشد و نمو فرزند و برخورداری از هوش و ذکاوت او در آینده بر مردم شیرین مینمود؛ شاید آن روز مردم نیک میدانستند که حرفه مامایی دانشی است که به موجب آن، خدمات دوران بارداری، انجام زایمان طبیعی بهطور مستقل، مشاوره دختران در سنین بلوغ، زنان در سنین یائسگی و مسائل بهداشتی کودکان (زیر 5 سال) و مادران و تنظیم خانواده را به ماما تنفیذ می شود.
.....و تا آنجا مینمود که اگر مادری بهدلیل ضرورت، روش زایمان رستمزایی برایش تجویز میشد با ترس و دلهره این روش را میپذیرفت، اما چرا امروز بیش از 70 درصد زایمانها و بنابر برخی گزارشها در بیمارستانهای خصوصی تا 90 درصد زایمانها، روش رستمزایی پیشنهاد شده است.
چرا نظام حقوقی حاکم بر مامایی هنوز در مرحله جنینی به سر میبرد؟ چرا نهادهای حمایتی و نظارتی بر این قشر وجود ندارد؟ چرا پس از گذراندن 8ترم در رشته مامایی که نمره علمی بالا و مشقت دوران تحصیل (اعم از دروس علمی، نظری و دروس عملی و کارآموزی) لازمه آن است، خانهنشینی و تدریس خصوصی و ترجمه متون و در یک کلمه شغلهای کاذب پیامدی است که باید در انتظار آن بود. چرا شرح وظایف مدون و مستقلی حامی این دانشآموختگان گمنام نیست؟ چرا ماماییها بیشترین آمار بیکاری در رشتههای علوم پزشکی را تشکیل میدهند؟ و صرف وقت و هزینه برای 47 هزار ماما که توانمندی آنها در عرصههای گوناگون به اثبات رسیده، به چه کار آید؟
* کارشناس پژوهشکده ناباروری ابنسینا