البته خیلی هم از بابت بعضی چیزها ذوق زده نمیشویم، حتی گاهی اوقات دلزده میشویم. یکی از این شگفتیها تغییر جدی و حیرتانگیز در قیمتهاست؛ قیمتهایی که همراه جوانههای بهاری، جوانه زدهاند و به گل ننشسته به بارمینشینند. قیمت بالای اجاره مسکن همیشه در اول سال موجب نگرانی خانوادههای بیشماری میشود که هنوز از موهبت صاحبخانه شدن برخوردار نشدهاند و عدهای دیگر هم که اجارهنشینانی خوشنشین نیستند! را به وحشت و اضطراب میاندازد. جالبترین خبر جدید در سال نو شاید تثبیت قیمت بنزین آزاد باشد که همه انتظار پیامدش را در نرخ بقیه اقلام دارند؛ مثل نرخ اجاره مسکن یا قیمت گوشت و مرغ که انگار هیچ وقت نمیخواهد به حد ثابت و معینی برسد. اما به نظرم نباید راجع به این چیزها فکرمان را مشغول کنیم. «من دارم پیر میشوم» باور کنید این یک واقعیت انکارناپذیر است. هیچ کدام از مسائلی که گفتیم اصلا مهم نیستند.
اما پیری مهم است. پیر شدن ما که وقتی هر روز خودمان را توی آینه نگاه میکنیم
( شاید چون سریع خودمان را بزک میکنیم که از در خانه برویم بیرون) متوجهش نمیشویم، وگرنه نه اینکه فکر کنیم، پرداختن به قیمتها و بالا و پایین رفتن اعداد و ارقام خیلی مهم باشند، نه اصلا. آنچه مهم است عدد سن است که دارد میرود بالا و هیچ چیز نمیتواند پایین بیاوردش. پیر میشویم بدون اینکه سر دربیاوریم چرا هیچ وقت قیمت مرغ ثابت نمیشود یا اینکه چرا پرتقالها مثل پارسال خوشمزه نیستند و یا عطر و بوی میوه و دیگر خاطرههای کودکی را به همراه مزه خاص آن میوه به ذهنمان نمیآورند. پیر میشویم و قیمتها بالا میرود. آیا قیمت ما هم همراه سنمان بالا رفته است؟ قیمتها و نرخهایی متنوع که هر روز جوان میشوند و ما را پیر میکنند تا زندگی کردن را در چنبره اعداد و ارقامی بیحاصل به فراموشی بسپاریم.