سختتر وقتی بنا شود راجع به یک روزنامهنگار دیگر بنویسیم و سختترین حالت هم موقعی است که بنده بخواهم راجع به آقای انتظامی مطلبی بنویسم. ظاهرا چون همیشه انجام سختترین کارها سهم من میشود، اینبار هم مجبورم! اما چه بنویسم؟
اخیرا کتابی دیدم با عنوان روزنامهنگاری و روزنامهداری خوشحال شدم. تو ذهن خودم علامت سئوال کشیدم که آیا بهتر نبود انتظامی کتاب روزنامهسازی و روزنامهداری را مینوشت؟
شرح حال را از سهگانههای روزنامهنگاری، روزنامهداری و روزنامهسازی آغاز میکنم. علیالقاعده حرکت پایه از روزنامهنگاری به سمت روزنامهسازی باشد تا توفیقی حاصل شود.
آقای انتظامی این مسیر را تقریبا برعکس طی کرده، لذا یک استثناء شکل گرفته است. او بهجای کف، از ابتدا از سقف به فضای مطبوعاتی نگریسته است و این البته نه انتخاب او، بلکه انتخاب دیگران بوده است.
انتظامی و روزنامهنگاری. من قوت بیان و بهرهگیری خوب انتظامی از استدلال گفتاری را میشناسم. در تحلیل موقعیت درونی و پیرامونی هم انسان ورزیدهای است. اما او هر دلیلی که برای خود داشته باشد از نظر من یک نقطه ضعف دارد.
آنکه نوشتن و کم حرف زدن یا به تعبیری که روزنامهنگاری کردن است. عدهای از مدیران مطبوعاتی ما احساس تکلیف میکنند تا درمورد هر پدیدهای نظر دهند. آنها دچار افراط در کلام میشوند.
اما عدهای هم اصلا انگار نه انگار که در محیط رسانه و در معرض جامعهاند. راه تفریط (یا مصلحتاندیشی و...) در پیش گرفتهاند و صمبکم نظارهگری میکنند! انتظامی قاعدتا نباید جزو این عده باشد، چون شناخت لازم، استدلال کافی، قدرت بیان مناسب و از همه مهمتر قدرت حفظ تعادل و خط وسط مطلوب را دارد. اینجا، روزنامهنگاری نکردن انتظامی یک نقص حرفهای و شاید از منظری اخلاقی (درقبال جامعه و صنف) است. البته شاید استدلال او با تحلیل بنده متفاوت باشد.
انتظامی و روزنامهداری. او کار خود را در اداره کل مطبوعات داخلی ارشاد آغاز کرده و لابد تلاش کرده هوای روزنامهها را داشته باشد. در هیأت منصفه و نظارت هم لابد همینطور بوده. اما عدهای در کشور ما بهگونهای حرفهای روزنامهداری میکنند.
یعنی سوار اسب زینشده میشوند و مدیریت روزنامهای را برعهده میگیرند. کثیری از آنها رویه باری به هر جهت پیمیگیرند. دلیلاش متفاوت است. اما برخیشان هم بهلحاظ ضعف تجربی و علمی توان تحولآفرینی در ساختار رسانه را ندارند. انتظامی در همشهری روزنامهداری کرده است.
اما مقایسه کمی و فنی همشهری در روز آغاز و فرجام مسئولیت او نشان میدهد او تحولآفرینی همه کرده است. منشاء این تحولآفرینی مهم نیست، بلکه وقوع آن مهم است. پس فرقی ندارد این تحولات تزریق تجربههای نو، آزمایش ایدههای تازه یا مرتبط با آموختههای وی از جامجم باشد.
مفهوم دیگری از روزنامهداری مثل مردمداری است و به چگونگی اداره پرسنل برمیگردد. نه اینکه نقد و ضعفی نبوده، اما اینکه انتظامی به خانواده روزنامهنگاران مرتبط با خود افزوده و یک تیم کامل حرفهای مطبوعاتی را همواره کنار خود داشته و کمتر از دستشان داده است، نشانههایی از ثبات جایگاه او درمیان همکاران و روزنامهداریاش از این باب است.
انتظامی و روزنامهسازی. سختترین مرحله از سهگانه آغازین ما، انتظامی روزنامهساز موفقی است. شخصا معتقدم هر کسی در فضای رسانهای کشور هویتی پایدار ساخته، شایسته احترام است. کسی که نهادسازی رسانهای میکند باید دارای حرف ویژه باشد. انتظامی نیز در همین ردیف است و بهلحاظ ذهن مهندسیاش او را میشود تکنوکرات و روزنامهساز نامید.
میگویند: به دریا رفته میداند مصیبتهای طوفان را. من اگرچه در دوران شیرین راهاندازی جامجم در کنار انتظامی بودهام، اما بهجهت راهاندازی یک خبرگزاری و یک روزنامه جدید خوب درک میکنم که ساختن جامجم برای او همراه با چه سختیها و مرارتهایی بوده... بگذریم.
انتظامی و تولید. انتظامیت مولد است. اما بیش از آنکه در کار مطبوعاتی اهل تولید در حوزه محتوی (content) باشد، اهل تولید ساختار است (structure). دوست دارد بیشتر فضاسازی کند و محیط سیاسی برای تولید محتوی بسازد. مثل کسی که پیست پاتیناژ بسازد به عشق نشستن و تماشا کردن لیز خوردن دیگران! یا فردی که استخر میسازد برای شنای دیگران. یک سئوال: چرا او به میانه میدان نمیرود؟!
ظاهرا به روحیات او برمیگردد. بهنظر من اگر قرار بود انتظامی وارد عرصه موسیقی شود، چنانچه تبحر 90درصدی در نواختن ساز و 10درصدی در هدایت ارکستر داشت، حتما ترجیح میداد رهبر ارکستر باشد تا نوازنده قهار ترومپت!
حسین انتظامی و... . انتظامی در مدیریت رسانه اسلوب و روش خودش را دارد. حتی اگر نقدی هم به روشهای او باشد، مانع از این نیست که مثل یک مربی نامآور فوتبال، او را صاحب سبک معرفی کنیم و به همین سبب با احترام از او یاد کنیم.
انتظامی بیشتر دوست دارد یک مؤلف در جغرافیای رسانهای ما باشد تا یک مؤلف در روی نقشه. انتظامی شاید قرار بوده بهلحاظ رشته تحصیلیاش پالایشگاه بسازد. تقدیر اما این شده که پالایشگاه اطلاعات بسازد که بهجای نفت و مواد پلیمری در شریان اقتصاد، آگاهی را - به جدی که ممکن است - به افکار عمومی پمپاژ کند.
خیلی اگر خوب بنگریم بین آنچه برای او قرار بوده و مقدر شده، تفاوتی نیست. هر دو پالایشگری است.
حسین انتظامی البته خوششانس هم بوده. اول اینکه همه کارهای خوب او با حمایت لجستیک قوی همراه بوده و دوم اینکه شاید تنها مدیر رسانهای کشور باشد که عدهای مشخصا درباره او نوشتهاند.
ازجمله این کمترین. من برای دکتر حسین انتظامی عزیز به خاطر سازنده بودن، مؤلف بودن، صاحب سبک بودن و آنچه بر سر زمین مطبوعاتی ما نهاده است و نیز بهخاطر آنچه از او آموختهام، احترام فوقالعاده قائلم.
والسلام