اگر نه او این شرایط را داشت تا همکاریاش با پرسپولیس را ادامه دهد. او از علیآبادی بهعنوان عامل اصلی در اجبار برای نوشتن استعفا نام برده است!
پنجشنبه گذشته و در جشن قهرمانی پرسپولیسیها که در تالار مهربانی مجموعه انقلاب برگزار شد اتفاقات مهمی افتاد. در حالی که همه مسرور از برپایی جشن بودند و یک بار دیگر خاطرات شکست سپاهان در آخرین بازی لیگ را مرور میکردند، حبیب کاشانی داشت در ذهناش با کلمات بازی میکرد تا در پایان مجلس و در مصاحبه با خبرنگاران حرف آخر را بزند! حرفی را که از اولش هم زده بود، دیگر به پرسپولیس برنمیگردم.
بهنظر بیشتر پرسپولیسیها میدانستند که قرار است چه اتفاقی بیفتد، این را به راحتی میشد از برخوردهای آشکاری که با حاج حبیب داشتند به خوبی درک کرد. حتی رفتار علیآبادی هم تغییر کرده بود! او که به فاصله یکی دو صندلی از کاشانی نشسته بود، وقتی به درخواست احمدی، مجری برنامه برای سخنرانی به روی سن رفت آنقدر نان به کاشانی قرض داد که.... او مدام با تعریف از خانواده کاشانی و تسلیت گفتن به حاج حبیب به مناسبت سومین سالگرد شهادت برادرش فضای مجلس را طوری جلوه میداد که گویی طرفدار پروپا قرص کاشانی است و یکی از کسانی است که دلش نمیخواهد او از پرسپولیس برود! ولی حرفهای کاشانی در حاشیه این جشن و مصاحبه تلفنی او با برنامه نود به وضوح نشان داد که مخالف سرسخت او فقط علیآبادی است!
اگر نه سعیدلو و بقیه اعضای هیأتمدیره پس از این استعفا بارها اعلام کرده بودند که با جدایی کاشانی موافقت نمیکنند: «بعد از قهرمانی پرسپولیس در لیگ در جلسهای با علیآبادی شرکت کردم.
در این جلسه وقتی بحث ارقام و اعداد برای کمکهای سازمانی در فصل آینده به باشگاه مطرح شد ایشان گفتند که در زمان مدیرعاملی انصاری فرد مبلغ 2800000000 به پرسپولیس کمک کردهاند و ما نباید توقع بیشتری داشته باشیم، ولی من با مدرک ثابت کردم که این مبلغ 3.800000000 بوده است. حتی مهندس علیآبادی مدعی شده بودند که امسال 1.300000000 به پرسپولیس کمک کردهاند در حالی که مدارک موجود خلاف این ادعا را ثابت میکند. مجموع کمکهای سازمان در فصل گذشته به پرسپولیس 670 میلیون بوده که مدارک آن هم موجود است.»
کاشانی ادامه میدهد: «در همین جلسه علیآبادی پیشنهاد داد که قطار آنها روی همین ریل حرکت میکند و اگر کار کردن با این شرایط برای من سخت است میتوانم از کار کنارهگیری کنم. شاهدان این ادعا هم اعضای هیأتمدیره هستند. بعد از این اتفاق اعضای هیأتمدیره جلسات را تشکیل نمیدادند. تصمیم گرفتم دوباره پیش علیآبادی بروم تا باشگاه را از شرایطی که در آن قرار گرفته خارج کنم.
شرایط سختی بود.12-13 بازیکن قراردادهایشان به اتمام رسیده بود و وظیفه من بود که به وضع موجود سروسامانی بدهم. اما هرگز فکر نمیکردم که رفتن من به سازمان مصادف با نوشتن استعفانامهام باشد.»مدیرعامل مستعفی پرسپولیس در این مصاحبه با صراحت اعلام کرد که قصد دادن استعفا را نداشته به نوعی او را وادار به انجام این کار کردهاند! «مجبورم کردند که استعفا بدهم. دربرابر عمل انجام شده قرار گرفتم. وقتی به سازمان رفتم و رئیس مجمع از من خواست که استعفا بدهم چه کار باید میکردم؟ همان جا متن استعفانامهام را نوشتم و تقدیم آنها کردم. بهنظر دیگر طاقت ادامه همکاری با من برای آنها وجود نداشت، من رفتم و دیگر پشت سرم را هم نگاه نمیکنم.
پرسپولیس تیم خوبی است و امیدوارم با شرایط مدیریت جدید، این تیم در لیگ قهرمانان آسیا موفق شود.» وقتی پای اجبار به میان میآید فکر خیلیها مشغول میشود که چرا مدیرعامل موفق پرسپولیس باید با اجبار خداحافظی کند؟! سؤالی که پاسخ آن را فقط علیآبادی میداند و همکارانش در سازمان تربیت بدنی. با این حال آخوندی سخنگوی سازمان با تعجب از به کار بردن کلمه اجبار میگوید: «اجبار؟! والله تا جایی که من خبر دارم و سخنگوی این سازمان هستم تا به حال از این اتفاقات در سازمان نیفتاده. نمیدانم کاشانی چطور این بحث را مطرح کرده. ولی این را میگویم که علیآبادی کسی را مجبور به استعفا نکرده و آقایان خودشان کنار کشیدهاند!»اجبار بوده یا نه به هر حال کاشانی استعفایش را داده است.
او در مقابل دوربینهای تلویزیونی و در مصاحبهای تلفنی با برنامه نود از موضع قبلی خودش دفاع کرد و جواب سؤالات بسیاری از هواداران را که میخواستند دلیل استعفای مدیرعاملشان را بدانند داد. با شرایط موجود و مصاحبههای واضحی که کاشانی در برنامههای پخش زنده انجام داد ادامه همکاری او با مسئولان باشگاه پرسپولیس مانند دو خط موازی است که هرگز به هم نخواهند رسید.
کاشانی رفت تا تیم قهرمان در شرایط بحرانی قرار بگیرد. تهدید اکثر بازیکنان برای عدمتمدید قرارداد و استعفای برخی از اعضای کادر فنی باشگاه پس لرزههای استعفای مدیرعامل است. احتمالا با این پوستاندازی، پرسپولیس تجربه متفاوتی را در فصل جدید خواهد داشت. تجربهای که اگر به بار ننشیند مقصر آن فقط یک نفر است! علیآبادی...