اینطور بیان میکنند که اعضای ناتو یا «نمیتوانند» یا «نمیخواهند» برای بهبود وضعیت افغانستان کار چندانی انجام دهند. اما به راستی واقعیت چیست؟
اولین نکته برای رسیدن به واقعیت این که برای یافتن مقصران اصلی معضلات کنونی افغانستان نباید فقط به عملکرد نیروهای خارجی در این کشور توجه کرد، چرا که هر قدر هم این موضوع اهمیت داشته باشد، ولی باز صرفا بخش کوچکی از کل ماجراست.
به نظر من باید با نگرشی فراگستر به مشکلات افغانستان توجه داشت و سه عامل اصلی را در بحرانهای این کشور از نظر گذراند؛ سیاستهای دفاع، مجموعه عملیاتهایی که هماکنون در افغانستان جریان دارد و در نهایت تلاش جامعه بینالمللی در افغانستان از عواملی هستند که باید به آن توجه کافی شود.
مشکل سیاست و گرایشهای دفاعی در افغانستان یکی از مهمترین عواملی است که به ناهماهنگی نیروهای کشورهای عضو ناتو بازمیگردد. این نیروها در واقع از چندین کشور به افغانستان اعزام شدهاند و به همین جهت نمیتوان انتظار سیاست واحدی از آنها داشت.
نباید فراموش کرد که ناتو مجموعه کاملی از این نیروهای پراکنده جهانی است که نمیتوان از آنها چشم پوشید و حضور این نیروها را نادیده گرفت.
برخلاف تصور همگان این نیروها خود دارای توانایی محدودی در جوانب مختلف هستند. اکثر نیروهای نظامی کشورهای عضو ناتو، افرادی هستند که صرفا برای انجام عملیاتهای دفاعی تربیت شدهاند و قابلیت انجام عملیات خارجی آن هم در کشوری مانند افغانستان را ندارند.
چنان که اگر حتی این نیروها برای عملیات دفاعی در کشوری مانند افغانستان هم آموزش دیده بودند، باز هم هر یک از نیروهایی که با هدایت سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و یا ائتلافهای دیگر وارد این جریان شدهاند از خود رویکردهای متفاوتی را در هنگام انجام عملیات ابراز میکردند.
در واقع هماکنون افزایش توانایی نیروهای حاضر در افغانستان از مهمترین اهداف آینده ناتو تلقی میشود. اما نمی توان در مدتی کوتاه نیروهای منطقه را به نظامیان قابل و هماهنگ با هم تبدیل کرد.
این کار به فرصتی کافی نیازمند است که البته هزینه انجام چنین تغییراتی هم بسیار بالا است چنان که هماکنون بسیاری از اعضای ناتو حتی در میزان سرمایهگذاری بیشتر برای حضور بیشتر نیروهای ناتو در مضیقه هستند.
هنوز بسیاری از همراهان ناتو در مورد اختصاص بودجه دو درصدی تولید ناخالص داخلی خود به بودجه دفاعی این سازمان اختلاف دارند که همیت اختلاف بر شدت بحرانهای کنونی میافزاید.
اما تا زمانی که هیچ جایگزین دیگری برای تامین بودجه ناتو در دست نباشد این سازمان ناگزیر است نیازمندیهای خود را با اعزام نیروهای بیشتر از سوی کشورهای موافق تامین کند.
متاسفانه بهرغم همه تلاشهای ناتو و اتحادیه اروپا بخش دفاعی اروپا هنوز ناهماهنگ باقی مانده است و شکاف عمیقی در میانه آن مشاهده میشود. به عنوان مثال در افغانستان، هنوز سیستمهای ردیابی نیروهای خودی که برای مقابله با حملههای تصادفی بهکار گرفته میشوند به اجرا در نیامدهاند. فقدان این مسئله تاثیر بسزایی در کاهش قابلیت نظامی ناتو دارد.
در اروپا هنوز بودجه دفاعی شامل تامین هزینه نیروهای نظامی داخلی و صنعت دفاعی در سطح داخلی نمیشود و آنها نمیتوانند از عهده مدیریت این دو رویکرد برآیند. در چنین شرایطی لزوم همکاری چندملیتی و همکاری میان کشورهای دوسوی اقیانوس اطلس بهخوبی مشهود است.
در این میان اگر تمامی اعضای ناتو به حقیقت شعار «همه برای یکی، یکی برای همه» و لزوم بهکارگیری آن پی ببرند، در آن هنگام ناتو این توانایی را خواهد داشت که برای تحقق این هدف برنامهای تدوین کند که تعهدها و تواناییهای هر کشور را با هم هماهنگ نماید.
در چنین شرایطی، مسئولیت عملیات میان کشورهای مختلف تقسیم میشود و فشاری بر هیچ کشوری تحمیل نخواهد شد. مگر میشود از کشوری با چهار میلیون نفر جمعیت همان انتظاری را داشت که از یک کشور 50 میلیونی انتظار میرود؟ ارزیابی و تقسیم مشارکت یکی از مسئولیتهای سنگین ناتو است.
به هر صورت، شکی نیست که بر عهده گرفتن و تقسیم بار مشکلات در عملیاتی مانند عملیات افغانستان اهمیت زیادی دارد. در چنین موقعیتی، هم توان نظامی لازم است؛ هم بودجه و هم ارادهای سیاسی.
در نهایت ائتلافی مانند ناتو که ائتلافی از همه خواستههاست برای رسیدن به دستاوردهایی جهانی به افزایش شمار نیروهای نظامی، استفاده بیشتر از نیروهای چندملیتی و رسیدن به رویکردی جامع و واحد برای حضور در عرصه بینالمللی نیاز بیشتری دارد. اتحاد نباید فقط در پس شعارهای آنها باشد بلکه تکتک اعضای ناتو اکنون به این حقیقت دست یابند که هر کدام از اعضای ناتو امنیت فردی و جمعی خود را صرفا از طریق پیمودن مسیری مشترک با دیگر اعضا خواهد داشت.
همشهری امارات به نقل از دیلیاستار