حقیقت آن است که هر نسل و هر دوران در پرتو انگارههای خاص خود نیازمند تاریخ و نگاهی تازه به پدیدههای دورانساز گذشته خود است. ما نیز از این قاعده مستثنی نیستیم و ضرورتا باید پدیدههای برجسته و تاریخساز را در نگاهی تازه مورد ارزیابی و فهم قرار دهیم.
دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، نقشی انکارناشدنی در مدیریت انقلاب اسلامی و برخی تحولات ماقبل آن در حوزه فکر دینی و آموزش و پرورش و مسائل مربوط به مدارس علمیه و روحانیت داشت.
بهشتی از نوگرایان مکتب آیتالله بروجردی، مرجع جامع و عالم شیعه در عصر خود بود. سپس تعلقی عمیق به نهضت امام خمینی یافت و ضمن درگیری با برخی مسائل سیاسی، شروع به طرح ایدههای تازه کرد. او به بهبود وضع مدارس علمیه و گسترش فرهنگ آموزش در حوزههای علمیه اهتمام داشت.
وضع خاص و برنامههای بیسابقه در مدرسه حقانی گواهی بر همین مسئله است. اهمیتی که او برای آموختن زبان خارجه قائل بود یکی دیگر از خصایص آن مرد بود و سبب شد تا این روحانی نواندیش به تدریس زبان انگلیسی در دبیرستانها اقدام کند.
افزون بر اینها، فارسینویسی را در مباحث دینی، از اواخر دهه 1330 آغاز کرد و همراه با مجلاتی همچون مکتب اسلام و مکتب تشیع، بهتدریج این زبان را برای طرح مسائل فکری اسلامی و مذهبی هموارتر ساخت.
در اثر این مساعی، روحانیون فاضل برای گسترش و مطرح کردن پرسشها و مسائل اساسی مربوط به دین، بهناچار از این زبان باید بیشتر بهره میگرفتند. این تجربهها و این نگاه، بهتدریج او را به آموزش و پرورش متوجه ساخت و همکاری در نگارش کتب درسی جدید بهنام تعلیمات دینی حاصل همین رویکرد بود. حضور بهشتی در آلمان و مرکز اسلامی هامبورگ هم در وسعت دید وی اثری ژرف داشت و بسیاری از مسائل جدید را برای او به مسائلی بالفعل و مهم تبدیل کرد.
با چنین پیشینهای، درحالیکه بهشتی مجتهدی مسلم و مدرسی طراز اول در حوزههای علمیه و معتمدی برجسته نزد امام و همه مراجع تقلید حاضر در قم محسوب میشد، واقعه انقلاب اسلامی رخ داد.
اگر انقلاب در مسیر تاریخ ایران نمیشکوفید، بیشک با متفکری مؤثر و بسیار منظم و پرکار در همه این حوزهها روبهرو میشدیم و ایبسا آثار فراوانی از قلم وی میتراوید. اما آنچه انقلاب اقتضا کرد، از بهشتی چهرهای دیگر ساخت.
چهرهای که از مدیریت انقلابی، مسئولیت سیاسی و حزبی ریاست قضائی تا ترور شدن و شهادت در شرایطی هولناک دامن گسترده بود.آنچه در ابتدای این یادداشت گفته شد، بیشتر مربوط به همین دوران است. باید نگاهی تازه به خصوصیات مدیریتی، سیاسی، قضائی و انقلابی وی داشته باشیم و کمی از آن نگاه رسمی و تبلیغی که یکسره تمجید و ستایش است و مصطلحات آن در ادبیات سیاسی و انقلابی دهه ۱۳۶۰ ریشه دارد فاصله بگیریم.
در اینجا ما با مردی تاریخساز روبهروییم که توصیف واقعیتهای مربوط به او برای درک گستره کارش کافی است. در همه این موارد، ممکن است با چهرهای عملگرا، واقعبین و گاه متفاوت روبهرو شویم. بهگمان نگارنده، این تصویر از دکتر بهشتی میتواند برای فهم بهتر از او و تأثیری که وی در تاریخ معاصر ایران نهاده بیشتر مؤثر باشد.