مذاکرات دیپلماتیک، راضی کردن ایران به همکاری با آژانس بینالمللی انرژی هستهای، انجام بازرسیها توسط بازرسان آژانس، ارائه گزارشهای دو پهلوی البرادعی در مورد فعالیتهای هستهای ایران ( که هم نشاندهنده همکاری ایران و صلح آمیز بودن فعالیتهای آن است و هم با طرح ابهامات جدید درگزارشها ایران را ملزم به ادامه همکاری و بازماندن پرونده میکند.)
تکرار رفتوآمدهای دیپلماتیک و مذاکره بر سرابهامات جدید، مقاومت ایران در برابر درخواست تعلیق غنیسازی اورانیوم، ارائه بستههای تشویقی به ایران برای کوتاه آمدن از غنیسازی و دادن وعدههایی که اکثر آنها تنها پس از پایان پرونده هستهای امکان تحقق دارند و به نوعی وعده سرخرمن محسوب میشوند، شروع تبلیغات سیاسی بر سر اینکه ایران همکاری نمیکند و حاضر به پذیرش خواسته جهانیان نیست، آغاز تبلیغات نظامی علیه ایران که بهصورت حرکت ناوهای جنگی به منطقه خلیج فارس، استقرار سامانههای موشکی در اطراف ایران، مشاهده اجسام آسمانی که گفته میشود ماهوارههای جاسوسی دشمن هستند و... نمود عملی هم پیدا میکند تا هیچ خدشهای در جدی بودن این تهدیدها مشاهده نشود و در نهایت همگرایی کشورهای عضو شورای امنیت برای صدور قطعنامه جدید علیه ایران و تحریمهای شدیدتر و دوباره بازگشت به نقطه شروع مذاکرات با ایران برای نگه داشتن جمهوری اسلامی در چارچوب آژانس و... .
اینها مسیرهایی هستند که اگر اخبار سالهای گذشته درمورد پرونده هستهای ایران را مرور کنیم به روشنی قابل مشاهده هستند. درحال حاضر نیز مسیر پرونده پس از آمدن هاینونن نماینده آژانس به ایران، ارائه گزارش البرادعی، فرستادن بستههای پیشنهادی و مقاومت ایران در برابر تعلیق، به مرحله تهدیدات نظامی رسیده است. این موضوع در روزهای اخیر در رسانههای گروهی جهان چنان پررنگ شده که خواننده شک نمیکند که بهزودی حمله نظامی برق آسایی به مراکز هستهای ایران انجام میشود اما این تهدیدات تا مرحله تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل ادامه یافته و پس از تصویب قطعنامه کمکم کاهش یافته تا جایی که دوباره فضای گفتوگوهای دیپلماتیک آغاز میشود.
بهنظر میرسد نظامی کردن شرایط نوعی به مرگ گرفتن قدرتهای مخالف اقدام علیه ایران، مانند روسیه و چین و اروپایی هاست تا آنها به تب صدور قطعنامه علیه ایران راضی شوند و با اجماع برای جلوگیری از بروز جنگ خانمانسوز به قطعنامه رای دهند.
این روزها همانطور که در خبرها و گزارشها شاهدیم دوباره فضای تهدید نظامی علیه ایران بالا گرفته است. مقامات سیاسی ایران هم دربرابر این نوع گزارشهای نظامی واکنش نشان دادهاند. غلامحسین الهام، سخنگوی دولت نهم، حمله اسرائیل به ایران را اقدامی محال عنوان کرده و همزمان علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی ایران انتشار این نوع گزارشها را جنگ رسانهای دانسته و گفته است: این اولین باری نیست که رسانههای غربی دست به چنین اقداماتی زدهاند و باید آنها بدانند که ما برای هرگونه شرایطی آمادهایم.
7 ماه به پایان دوره تصدی دولت بوش باقی مانده، روزنامه نیویورک تایمز دریکی از شمارههای ماه جاری خود نوشت: بهنظر میرسد ایران قدرت مسلط است، نفوذ سیاسی و اقتصادی آن در حال افزایش است، دشمنان تاریخی آن در عراق و افغانستان تضعیف شدهاند و برنامه هستهای این کشور همچنان در حال پیشروی است. بنابراین سؤال اینجاست که آیا بوش و چنی راضی هستند ایران را قدرتمندتر از سالی که خود به قدرت رسیدند، رها کنند؟
با وجود تلاشهای اخیر صورت گرفته بهمنظور تشدید تحریمها بر ایران، مقامات بلندپایه کشورهای قدرتمند در مصاحبههای اخیر خود خاطر نشان کردهاند که انتظار ندارند مادامی که بوش در رأس قدرت است، سران ایران مسائل مورد بحث خصوصا ً مسئله حیاتی تعلیق غنیسازی اورانیوم را بپذیرند.
در حوزۀ نظامی نیز موضوع مبهمتر بهنظر میرسد. مقامات اسرائیل در ماههای اخیر تلاش کردهاند دولت بوش را تحت فشار بگذارند تا درصورت ممانعت ایران از توقف برنامه هستهای، حمله نظامی به این کشور را مورد بررسی قرار دهد.
حمله نظامی اسرائیل به ایران قریب به یقین مستلزم کمک آمریکاست. از یک سو مقامات پنتاگون میگویند که نابودی بخش بزرگی از پدافند هوایی ایران نیازمند صدها پرواز عملیاتی است و از سوی دیگر، آمریکا بخش اعظم حریم هوایی اطراف ایران را تحت کنترل دارد و ایران، آمریکا را مسئول حمله اسرائیل میداند و میتواند بر ضدنظامیان آمریکایی در عراق تلافی کند.
اکنون بسیاری از کارشناسان سیاست خارجی به رویکرد جدید دولت بعدی آمریکا برای حل بنبست ایران چشم دوختهاند.