همشهری آنلاین_مریم قاسمی: اگر همه گلها را بخرند، میتواند ۷۰ تا ۸۰هزار تومان کاسبی کند. وقتی سررسیدی که همراهش دارد را باز میکند، ناخودآگاه نوشتههایش را میبینم که پر شده از حساب و کتاب روزانه، خاطرات زندگی، قرار و مدارها و آرزوهایش. او دانشگاه هم رفته و لیسانس جغرافیا دارد و حالا اینگونه روزگار میگذراند. صبح تا عصر گلفروشی میکند و بعد از آن به خانهای کلنگی میرود که بهصورت مشترک با چند کارگر شهرستانی در شهرک ولیعصر(عج) اجاره کرده است. خانهاش بخاری ندارد و شبها با گاز پیک نیک خودشان را گرم میکنند. وحید اسم مستعاری است که به خواسته خودش انتخاب کردهایم تا هویتش مخفی بماند.
حتی اگر خودش نگوید، نحوه صحبت او با مشتریها نشان میدهد که فردی باسواد و تحصیلکرده است. هم سر و صورت مرتبی دارد و هم لباس تمیز. ۳ماه است که به دلیل عدم توانایی در پرداخت ۹۰۰هزارتومان اجاره در میدان راهآهن، به منطقه ما و شهرک ولیعصر(عج) آمده و با ۱۵کارگر ساختمانی همخانه شده و دانگی اجاره میدهد. با بقیه گلفروشها فرق دارد. وقتی چراغ قرمز میشود و خودروها میایستند، دسته گلهایش را میفروشد و با سبز شدن چراغ، روی جدول سیمانی خیابان مینشیند. البته در همین چند دقیقه، مشغول خواندن کتاب میشود.
- کار نداریم حتی برای شما
قول میدهیم زیاد مزاحمش نشویم تا زود سراغ گلهایی برگردد که این روزها کمتر خریدار دارد. جوان گلفروش پیش دوستانش به «ژان والژان» شخصیت اصلی رمان بینوایان شهرت دارد. از قرار روزی چرخ ماشین پیرمرد ضایعات جمع کنی داخل نهر آب میافتد و وحید به زحمت آن را بیرون میکشد؛ مثل قهرمان داستان کتاب بینوایان.
متولد سال۱۳۷۱ در کردستان است و پس از تحصیلات به تهران آمده تا کار خوبی پیدا کند و برای خانوادهاش پول بفرستد، اما هنوز شغل ثابتی ندارد و روزها را سر چهارراهها شب میکند. وحید مدت کوتاهی هم به گرمخانه رفته، اما روحیاتش با فضا و محیط آنجا جور نبود. ماسک بهصورت زده و برای اینکه جملاتش را خوب بشنویم، با صدای بلند حرف میزند. او از تلاش برای ادامه زندگی صحبت میکند و میگوید: «دستفروشی سر چهارراه اصلاً کار خوبی نیست، اما من مثل خیلیها به این کار احتیاج دارم تا برای خانوادهام پول بفرستم. وقتی لیسانس گرفتم، خیلی دنبال کار گشتم ولی هربار مأیوستر شدم. وضع کار در تهران از کردستان هم بدتر است. هرجا رفتم، گفتندکاری برای شما نداریم. میگویند که ما حقوق کارگران خودمان را هم نمیتوانیم بدهیم یا اینکه لیسانس جغرافیا به درد ما نمیخورد و... اما با این حال من به شهرم برنگشتم، ماندم و گلفروش شدم، به امید روزی که از این وضع رها شوم.»
- عاقبت بخیر شود ژان والژان قصه ما
وحید حین گفتوگو با ما چند دسته گل هم میفروشد. یک دسته گل را یک موتورسوار میخرد. یکی را راننده یک ماشین شاسی بلند که برای خرید دسته گل رز لحظهای توقف میکند، اما ماشین پشت سرش به خاطر این توقف پشت سرهم بوق میزند. وحید هول میشود و سریع دسته گل را میدهد و پولش را میگیرد. دسته گل دیگری را هم یکی از اهالی یافتآباد میخرد که گویا از کاسبان اطراف چهارراه قهوهخانه است و او را خوب میشناسد.
خداحافظی میکنیم و در دل میگویم کاش هیچوقت وحید و وحیدها مجبور نباشند برای به دست آوردن لقمهای نان حلال سر چهارراهها گل بفروشند. کاش هر کسی به محض دریافت مدرک دانشگاهی، کار مناسبی پیدا کند و مجبور نباشد به شهر دیگری مهاجرت کند. کاش آدمهایی مثل وحید شبها جای گرمی داشته باشند برای خوابیدن و امیدواریم داستان زندگی گلفروش محله ما هم فرجام خوشی داشته باشد، مثل ژان والژان داستان بینوایان.
- مدیر مرکز رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری منطقه۱۸: در قبال این افراد مسئول هستیم
سراغ مسئولان شهرداری منطقه۱۸می رویم تا ببینم چگونه میتوان به افرادی مثل این گلفروش جوان کمک کرد. «حسین هوشمند» مدیر مرکز رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری منطقه۱۸ پس از شنیدن حکایت زندگی وحید، فوری دست به کار میشود و به چند جا زنگ میزند تا برایش شغلی پیدا کند، اما موفق نمیشود. او توضیح میدهد که اوضاع کرونا و رکود بازار، پیداکردن کار را سخت کرده است. هوشمند میگوید: «پیدا کردن شغل برای افرادی که در زمینهای تخصص و مهارت دارند، مثل برقکاری، خیاطی، مکانیکی، جوشکاری و... به مراتب راحتتر از رشتههای دانشگاهی است که این روزها بازار کار ندارند، اما به باور من خیاط، برقکار یا هر کارگر فنی که تحصیلات دانشگاهی داشته باشد، خیلی زودتر و بهتر میتواند اینگونه مهارتها را یاد بگیرد. ضمن اینکه افراد تحصیلکرده و باسواد در تعامل با مردم موفق ترند و میدانند چگونه باید رفتار کنند.»
پس از شنیدن صحبتهای مدیر مرکز رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری منطقه۱۸ این مطالب را به وحید انتقال دادیم و متوجه شدیم که او از میان مشاغل فنی و حرفهای به خیاطی علاقه دارد، بنابراین قرار شد تا این گلفروش در کارگاه خیاطی که زیرنظر مرکز رفاه است، بهطور رایگان آموزش ببیند و مشغول کار شود.
هوشمند میگوید: «همه نهادها، انجمنها و خیریههای محلی برای کمک به چنین افرادی مسئولیت دارند. باید قبول کنیم که همه دستفروشهای سر چهارراهها مثل هم نیستند و عدهای به دلیل مشکلات زندگی به مشاغل کاذب روی آوردهاند. باید این افراد هرچه زودتر شناسایی شوند و مورد حمایت قرار گیرند، بهویژه جوانها که میتوانند در این دوران منشأ خدمات مؤثر به شهروندان باشند.»
نظر شما