با توجه به اینکه ایهود اولمرت، نخستوزیر اسرائیل، با پرونده فساد و درخواست برای کنارهگیری روبروست و همچنین با توجه به بنبست بهوجودآمده در مذاکرات جاری میان اسرائیل و فلسطینیان بسیاری از کارشناسان در اسرائیل بر این گمان هستند که اولمرت قصد دارد تحت لوای مذاکرات صلح با سوریه توجهات را از مشکلات سیاسی خود منحرف سازد.
اما اعلام رسمی و بیسابقه این خبر ـ چنانکه دولتهای اسرائیل و سوریه در اظهاراتی هماهنگ خبر برگزاری این مذاکرات را اعلام کردهاند ـ و گزارشهای مربوط به حصول توافق طرفین درباره شماری از مسائل محوری حکایت از آن دارد که موضوع فراتر از یک بازی سیاسیِ صِرف است. با این حال موضوعی که هنوز مشخص نیست و برای حصول توافق نهایت اهمیت را دارد احتمال ورود ایالات متحده به این مذاکرات بهعنوان یکی از طرفهای اصلی گفتوگوست.
توسل رهبران اسرائیل به اقدامات جسورانه به هنگام قرار گرفتن در تنگناهای سیاسی امر بیسابقهای نیست. برای مثال آریل شارون، نخستوزیر اسبق اسرائیل، در سال 2003 در بحبوحه طرح اتهامات فساد علیه وی از تصمیم خود برای خارجسازی ساکنان شهرکهای یهودینشین از نوار غزه خبر داد. اما درحالی که عامل حرکت اسرائیل به سمت صلح و مشکلات سیاسی است، آنچه بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه را به فکر ایجاد تغییر در وضعیت موجود انداخته گرفتاریهای اقتصادی است.
در چنین فضایی تلاش دولتهای اسرائیل و سوریه برای ارزیابی شرایط جای تعجب ندارد. اما هرچند گفتوگوهای طرفین با پیشرفتهایی همراه بوده در این میان هنوز جای یک مولفه مهم خالی است و آن حضور ایالات متحده در این مذاکرات است.
تا همین اواخر همواره از آمریکا انتظار میرفت که در گفتوگوهای صلح میان اسرائیل و همسایگانش، ازجمله سوریه، نقش میانجی بازی کند. در دوران زمامداری بیل کلینتون مقامات آمریکا بین پایتختهای سوریه و اسرائیل در رفتوآمد بودند و بر مذاکرات دو طرف نظارت میکردند. اما امروز آمریکا علاوه بر اشتراک منافع با نفعی دارد که به اسرائیل مربوط نمیشود و آن کوتاه شدن دست سوریه از لبنان است.
کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنانی درباره احتمال برگزاری گفتوگو میان اسرائیل و سوریه ضمن تاکید بر عدمتمایل ایالات متحده به ایجاد مانع در مسیر هرگونه تلاش برای دستیابی به صلح افزود، سوریه هنوز نسبت به روند صلح خاورمیانه بهویژه در رابطه با لبنان تمایلی از خود نشان نداده است. شایان ذکر است که نقش سوریه در لبنان مانعی بزرگ بر سر راه تحقق سیاستهای بوش در منطقه میشود.
این در حالی است که اوضاع برای طرف سوری نیز تغییر کرده است. هماکنون برای سوریه هدف اصلی مذاکره با اسرائیل دیگر بازپسگیری بلندیهای جولان نیست. این قضیه البته کماکان جزو اهداف مهم سوریه به شمار میرود اما برای حصول توافق با اسرائیل انگیزه کافی محسوب نمیشود. سوریه در حال دستوپنجه نرم کردن با رکود اقتصادیِ ناشی از افزایش بهای انرژی (ازجمله به دلیل از دست دادن درآمدهای حاصل از فروش نفت به عراق پس از حمله آمریکا به این کشور) و هجوم پناهندگان عراقی است که زیرساختهای سوریه را با مشکل مواجه ساخته است.
به باور برخی تحلیلگران روزی که اقتصاد سوریه دیگر جوابگوی رشد جمعیت و نیازهای داخلی این کشور نباشد آن روز برای سوریه «روز حساب» خواهد بود و از همین روست که دمشق باید از هرگونه رابطه مالی و دیپلماتیک ممکن با واشنگتن استقبال کند.
در حالی که آمریکا هیچگاه صلح با اسرائیل را بیمزد نگذاشته ـ چنانکه مصر، اردن، و تشکیلات خودگردان همگی در ازای توافق با اسرائیل از کمکهای مالی هنگفت و روابط تجاری گسترده با آمریکا برخوردار شدند ـ این بار آنچه در این مذاکرات نقشی تعیینکننده خواهد داشت نفعی است که در رابطه با لبنان نصیب آمریکا میشود. بنابراین این بار بهره صلح صرفا محصول برقراری صلح میان اسرائیل و سوریه نخواهد بود بلکه محصول صلح میان اسرائیل و سوریه و ایالات متحده است.
با این اوصاف پرسشی که در این دور از مذاکرات مطرح است این است که آیا ورود ایالات متحده به مذاکرات بهعنوان یکی از طرفهای شرکتکننده خواهد بود یا بهعنوان میانجی. تا این لحظه کاخ سفید با وجود استقبال از این جلسات برای پیوستن به مذاکرات ابراز تمایل نکرده است. بنابراین اسرائیل و سوریه چهبسا با نظارت ترکیه به پیشرفتهایی هم دست یابند اما همچنان جای یکی از قطعات اصلی این پازل خالی خواهد بود. ولی این وضعیت احتمالا چندان به طول نخواهد انجامید و حتی اگر دولت فعلی آمریکا از ورود به مذاکرات اجتناب کند چهبسا ترکیه بتواند با هدایت مذاکرات گفتوگوها را به نقطهای برساند که دستکم دولت بعدی آمریکا بتواند نقش خود را در نهایی شدن توافقات ایفا کند.
www.dailystar.com
15 ژوئن 2008