بیتردید، چای، توتون و تنباکو و نفت از جمله این محصولات راهبردی هستند. به این معنا که این محصولات بومی در برخی شرایط عامل بحران و در برخی موارد عامل ثبات جوامع شرقی بودهاند. با این حال، بررسی و تحلیل تاریخی و جامعهشناختی این مهم میتواند گام مهمی در راستای شناخت تاریخ جدید جوامع شرقی تلقی شوند.
هفته گذشته نشستی با عنوان«اندر روابط چای، قند و استعمار» توسط گروه علمی-تخصصی جامعهشناسی تاریخی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست دکتر شروین وکیلی سخنرانی کرد. مطلب حاضر چکیدهای از این سخنرانی است.
تحلیل جامعهشناختی مصرف آلکالوئیهایی مانند تئین و نیکوتین، به مقدمهچینیهایی تاریخی نیاز دارد. آشکارترین و مهمترینِ این نکات، آن است که الگوی مصرف و استفاده از آلکالوئیدها، پیوندی آشکار و روشن با مدرنیته دارند. گیاهانی مانند توتون، چای، قهوه و کاکائو در دوران پیشامدرن نیز شناخته شده بودند، کشت میشدند و توسط جوامع سنتی مورد استفاده قرار میگرفتند. با این وجود، الگوی مصرف این مواد و معنای نهفته در آنها از بیخ و بن با آنچه پس از ظهور انقلاب صنعتی شاهدش هستیم، متفاوت بود. فهمِ کارکرد این مواد در جوامع امروزین، تنها در شرایطی ممکن میشود که درکی روشن از الگوی تاریخی تحول این مواد و تصویری دقیق، از نقششان در جوامعی که گذار به مدرنیته را تجربه کردهاند داشته باشیم.
درباره موادِ مورد نظر ، چند ملاحظه عمومی ضرورت دارد. آنچه موضوع بحث ماست، لذت دروغین است. یعنی ردهای خاص از لذتها، که مانند تمام انواع دیگرِ لذت، از برانگیختگی گرههای عصبی ویژهای در مغز (1) پدید میآید اما تفاوتش با سایر انواع لذت در آن است که این شبکه نورونی تحت تاثیر ماده شیمیایی خارجی و سمیای که از راههای خوراکی یا تنفسی وارد بدن شده، تحریک میشود.
لذت دروغین بر خلاف دو نوع لذتِ دیگر،(2) متغیرهای پایه مرکزی در سیستمهای تکاملی مربوط به من را دچار اختلال کرده و در نتیجه بختِ بقا، قدرتِ اجتماعی، معنا و (حتی در درازمدت) لذت را کاهش میدهد. لذت دروغین بر این اساس، تحریک شیمیایی دستگاه لذت در مغز است، که بر اساس الگویی خودکار، اجباری و تکرارشونده اجرا میشود و این همان است که اعتیاد نامیده میشود.
این نکته روشن است که خاستگاه لذتهای دروغین، زهرهایی - معمولا حشرهکشهایی از رده آلکالوئیدها- است که گیاهان آن را زمینهای تکاملی برای حفاظت خود در برابر حشرات گیاهخوار میسازند.
این مواد بهعنوان سمی که بر دستگاه عصبی اثر میگذارد، در پستاندارانی مانند انسان به شکلی نامنتظره عمل میکند و در عینِ آسیب رساندن به دستگاه عصبی، شبکه لذت را نیز بهطور غیرمستقیم -معمولا از مجرای سیستم دوپامینرژیک- تحریک میکند. در نتیجه کشفِ تصادفی اثرِ روانگردانِ این گیاهان در جوامع اولیه، به شناسایی ردهای از گیاهان دارویی انجامیده است که در کنارِ خاصیتِ روانگردان و گاه توهمزایشان، لذتآور و بنابراین معتادکننده هم هستند. حال این تاثیر ممکن است در دامنه بزرگی نوسان کند. از اثر خفیف و ملایم چای گرفته تا وابستگی شیمیایی چشمگیر و مهلک نیکوتین.
این گیاهان در جوامع ابتدایی، پدیدارهایی جادویی و تاثیرگذار بر روح دانسته میشدند. تمام گیاهان یاد شده - از هوم گرفته تا برگ کوکا- در جوامعی که برای نخستین بار آنان را کشف کردند، مقدس شمرده میشدند و مجموعهای از آیینهای مذهبی، مناسک اجتماعی و معناهای فرهنگی بر آنها سوار میشده است. در تمام این جوامع، گیاهان یاد شده به شکلی محدود، و زیر نظر طبقهای از رازآشنایان و کاهنان و شمنان برای اجرای مراسمی دینی یا بهعنوان داروهایی خاص به کار گرفته میشدند. به همین دلیل هم در دوران پیشامدرن، با گیاهانی روبهرو هستیم که بهطور پراکنده در تمدنهای گوناگون کشف شدهاند، تا بهعنوان منابع لذت دروغین مورد استفاده قرار گیرند. اما این لذتهای دروغین با لفافی از معناها و آیینها و مناسک و اساطیر پوشانده شده، و به این ترتیب بدنه اصلی جامعه از آن جدا شده است. به همین دلیل هم در جوامع پیشاسنتی اعتیاد به این مواد امری نادر و استثنایی تلقی میشده است.
با ظهور عصر مدرن، و آغاز دوران جهانگردی اروپاییان، دگردیسی مهمی در ساختارِ استفاده از این مواد رخ نمود، که فهمِ آن برای تحلیل دقیقترِ خودِ مدرنیته و عناصر برسازنده آن اهمیت دارد.
اروپاییان زمانی که نخستین کشتیهای اقیانوسپیمای خود را ساختند و به شرق و غرب دنیا سفر کردند، تنها یک منبع لذت دروغین را میشناختند و آن هم الکل بود. مادهای که بنابر یک تصادف تکاملی جالب توجه، تاثیری شبیه به آلکالوئیدها در مغز انسان میگذارد، و همان شبکه لذت و دستگاه دوپامینرژیک را تحریک میکند. اروپاییان در برخورد با تمدنهای دیگری که تا آن هنگام آشنایی چندانی با آنها نداشتند، با ردههایی متنوع از منابع جدیدِ تولید لذتهای دروغین روبهرو شدند.
در همسایگی آنها، در قلمرو تمدن شرقی، تریاک وجود داشت که به همراه الکل بهعنوان داروی ضد درد و هنگام جراحیها به کار گرفته میشد. در کمربندی گسترده که از آسیای میانه تا شمال آفریقا کشیده شده بود، حشیش یا همان سبزک هم در میان فرقههای شمنی رواج داشت و همچنان کارکردِ بسیار کهنِ شمنی و آیینیاش را حفظ کرده بود. در این میان تنها گیاهی که کارکردی عمومی داشت، قهوه بود که استفاده از آن نیز به قلمروهای جغرافیایی خاصی محدود بود.
درجنوب شرق، چینیان زمام امور را در دست داشتند و آنان نیز تریاک و حشیش و چای را داشتند. در جهان نو، اما، اروپاییان با تمدنهایی کشاورز و مبتکر روبهرو شدند که طیفی وسیع از گیاهان را رام کرده بودند، و در این میان کاکائو، تنباکو، و کوکا نقشی مرکزی داشتند. در این قلمرو نیز این گیاهان کارکردی جادویی و دارویی داشتند و فقط در مناطق گرمسیری بهعنوان حشرهکش استفاده همگانی پیدا کرده بودند.
سر رسیدن کشتیهای اقیانوسپیما و مد شدن استفاده از این لذتهای دروغین، اگر به تنهایی نگریسته شود، یک معنا دارد، و در کنار سایر دستاوردهای عصر اکتشاف، معنایی به کلی متفاوت پیدا میکند.
اگر تنها به الگوی توزیع و استفاده از گیاهان لذتزا بنگریم، با رخدادی قابل فهم روبهرو میشویم.
کاشفان اروپایی، در میان سایر چیزهای سودمند و ارزشمندی که از سرزمینهای دور برای مردمشان تحفه میآوردند، لذتهای دروغین را هم به همراه داشتند. این مواد گیاهی، برای اروپاییان ارمغانی بود در میان سایر ارمغانها، دستاوردی بود از تمدنهایی که پست و وحشی دانسته میشدند. بنابراین معناهایی که در جوامعِ کاشفِ این گیاهان به آنها الصاق میشد، در چشم اروپاییان فاقد ارزش و اهمیت بود.
تنباکو یا چای، در بافتار جامعه اروپایی قرن شانزدهم و هفدهم تداعی کننده آیینهای دوستی و پیمان، یا سفر روح و دستیابی به مکاشفه، یا رسمی مربوط به مراقبه و تمرکز نبود، که به سادگی یک ماده دود کردنی، یک سرخوشآور، و یک نوشیدنی گوارا باشد که بشود آن را محض سرگرمی مورد استفاده قرار داد.
اگر تنها به مصرف گیاهان زاینده لذت دروغین در اروپای قرن شانزده و هفده بنگریم، متنهای نوشته شده در این باره را بخوانیم، و الگوی توزیع و فراگیر شدنِ تدریجی آن را وارسی کنیم، به یک نتیجه ساده و روشن میرسیم. اروپاییان به همراه سایر چیزهایی که از جهانهای ناشناخته پیرامونی همراه آوردند، جعبه پاندورایی خطرناک را نیز پیدا کردند و با بیاحتیاطی درِ آن را گشودند.
شبکهای از معانی که در جریان قرنها استفاده محتاطانه و آزمون و خطای تکاملی در اطراف گیاهانی مانند تنباکو و چای و قهوه تنیده شده بود، با کنشِ تسخیرگرانه جهانگردان نوآمده از هم دریده شد، و آن هسته مرکزی و سختِ بیوشیمیایی بود که برگرفته و تصاحب شد.
هستهای که دیگر چیزی جز یک گیاهِ نو، با تاثیر سرخوش کننده نو نبود. سپری از جنس معنا که جوامع سنتی و کهن به تدریج و بیتردید با دادن تلفات بسیار برای خود ساخته بودند، با این کار از میان رفت، و جامعهای پرتکاپو و جویای نوآوری و مستعد تغییر باقی ماند، با ترکیبات بیوشیمیایی زاینده لذت دروغین، و این هیچ جای تعجب نداشت که استفاده از این مواد گام به گام توسعه یافت، تولید و توزیع این ترکیبات به سرعت نهادهایی سودآور و اقتصادی را در اطراف خود ترشح کرد، و جمعیتِ وابسته به تمدنِ مدرن، به سرعت به نیکوتین، تئین/کافئین، و سایر ترکیبات نشئهآور معتاد شد.
آنچه در رویارویی جوامع مدرن با لذتهای دروغینِ نویافته رخ داد، بیتردید در جوامع باستانی نیز بارها رخ داده بود. بیتردید نخستین پیشا ایرانیانی که در بیابانهای آسیای مرکزی سبزک و هوم را کشف کردند، موجهایی از اعتیاد و تباهی و نابودی را تجربه کرده بودند، تا آنکه همسایگان و نوادگان و بازماندگان هوشمندترشان آموختند تا با سپری از جنس معنا، و با مهارها و قید و بندهایی از جنس مناسک و آیینها و رازورزیها، استفاده از این مواد را در جوامع خود محدود و کنترل کنند.
شبکهای پیچیده از حرمتهای دینی، موقعیتشناسیهای ظریفِ اخلاقی، و قواعد حقوقی و مدنی لازم بود تا میلِ زیست شناختی و گرایشِ گریزناپذیرِ مغزها برای دستیابی به محرکی لذتآور و سرراست را منضبط و سازماندهی کند، و این همان بود که غربیان با بیاحتیاطی نادیدهاش گرفتند، در آن زمان که با بیاحتیاطی آن محرک را بر میگرفتند.
پینوشت:
1 - زیرواحدهای برسازنده حس لذت در مغز را دستگاه یا شبکه لذت(reward system) مینامند، یا آن را براساس ناقلهای عصبی ویژهاش، با برچسب سیستم نور وپپتیدرژیک / دوپامینرژیک میشناسند.
2 - در چارچوب نظری نگارنده گذشته از لذتهای دروغین، دو شکل دیگر و «اصلی» از لذت وجود دارند که به ترتیب تقدم تکاملیشان، لذت زیستی و راستین نامیده میشوند. لذتهای زیستی از ارضای نیازهای بدنی مانند خوردن و نوشیدن ومیل جنسی ناشی میشود و ضامن بقای فرد و گونه است، و لذتهای راستین از پردازش اطلاعات برمیخیزد و آفریننده معنا و قدرت در سطوح اجتماعی و فرهنگی است.