به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، برای ارزیابی و قضاوت در این زمینه که بایدن در برابر ایران چه رفتاری خواهد داشت، بسیار بسیار زود است و البته تشکیک دونالد ترامپ درباره نتیجه انتخابات موجب شده تا هنوز نتوان قطعی سخن گفت. یکی از بزرگترین آسیبها در حوزه روابط بینالملل است که کشوری در موضع انفعال قرار گیرد و دیگران درباره او استراتژی تعیین کنند.
رابطه چهاردههای پرتنش ایران و ایالات متحده آمریکا حتما یک طرف دارد که بیشترین آسیب را دیده است؛ مردم ایران که از تحریمها و مشکلات متعددی رنج میبرند، برای دسترسی به دارو و غذا با مشکل مواجهاند و اقتصاد کشور با تکانههای جهانی افتوخیز پیدا میکند و یکشبه سرمایههایی بر باد میرود و یکشبه بسیاری سوار آسانسور، از طبقات پایین اقتصادی به طبقات بالای اقتصادی جامعه اوج میگیرند. از هفته گذشته که هنوز نتیجه انتخابات ریاستجمهوری نهایی نشده بود، از تعدادی کارشناسان روابط بینالملل و کسانی که چهرههای نامآشنایی برای مخاطبان «شرق» هستند، خواستیم بهعنوان یک کارشناس ایرانی برای ما بنویسند که به رئیسجمهور جدید آمریکا میگویند که در مواجهه با ایران چه کند؟ کدام رفتار را تکرار نکند و چه چیزی را درباره ایران در دستور کار قرار دهد که میتواند پیامی از ایران باشد به ساکن جدید کاخ سفید. شاید بد نباشد یادآوری کنم که ما نه وطنفروشیم و نه معاند؛ ما فقط و فقط دنبال این هستیم که ایران، در روابط بینالملل کنشگر باشد.
حسننیت، حسننیت میآفریند!
رضا نصری- حقوقدان بینالملل
بهعنوان یک ناظر روابط ایران و آمریکا در چند سال اخیر، از آقای بایدن چند انتظار دارم:
۱) اول اینکه در «عمل» به ایران و دنیا نشان دهد میان دوران او و دوران ترامپ یک تفاوت ماهوی و واقعی وجود دارد. یعنی قانونشکنی، یکجانبهگرایی و رفتارهای نامتعارف را کنار بگذارد و با «حُسن نیت» و تبعیت از حقوق بینالملل وارد عرصه سیاست خارجی شود. برای نشاندادن این تفاوت او باید این برگ سیاه از سیاهترین فصل برای تعاملات بینالمللی و چندجانبهگرایی را ورق بزند؛ اما برای ورقزدن نیز باید ابتدا مشت گرهکرده آمریکا را باز کند!
۲) دوم اینکه آقای بایدن نگرش و سیاست خود در قبال ایران را مطابق توصیهها و فشارهای جریانهای تندرو و لابیهای خاص منطقه شکل ندهد! سالهاست دولتهای آمریکا بر همین اساس در مورد ایران سیاستگذاری میکنند و سالهاست که پیدرپی شکست میخورند! نهایتِ این توصیهها اتخاذ «سیاست فشار حداکثری» بود که جز تشدید تنش، بدنامی و شکست در تمام اهداف آمریکا هیچ نتیجهای درپی نداشت! پس بداند که آزموده را آزمودن خطاست و لازم است با نگرش متفاوتی پا به میدان بگذارد. لازم است آقای بایدن به ماهیت ضدبشری و جنایتکارانه «سیاست فشار حداکثری» پی ببرد و برخلاف توصیه لابیهای جنگطلب به آثار و تبعات انسانی این سیاست جنایتکارانه بهمثابه «اهرم مذاکراتی» نگاه نکند!
۳) سوم اینکه از دنیای «پساترامپ» و «پساکرونا» درس بگیرد و به عصر جدید بهعنوان یک «فرصت» برای اتخاد «چندجانبهگرایی واقعی» نگاه کند. یعنی اینکه متوجه شود «چندجانبهگرایی» به معنی «ائتلافسازی» علیه یک دولت یا یک ملت دیگر و سوءاستفاده از سازوکارهای بینالمللی برای اعمال فشارهای ناعادلانه به آنها نیست! در دنیای بههمپیوسته امروز که سلامت و امنیت همه انسانها به هم پیوند خورده است، چندجانبهگرایی یعنی شناسایی معضلات و چالشهای بشری و استفاده از سازوکارهای بینالمللی برای حلوفصل آنها!
۴) چهارم اینکه بداند ایران به «احترام» و «حسننیت» پاسخ مثبت میدهد و در برابر «فشار» و «تهدید» واکنش منفی نشان خواهد داد. به قول سلف ایشان «حسننیت، حسننیت میآفریند!».
۵) پنجم اینکه آقای بایدن با واقعبینی، حسننیت و بهدور از جوسازی لابیهای خاص به پیشنهادهای عملی ایران برای حلوفصل مسائل منطقه و فیمابین توجه کند. ایران پیشنهادهای بسیار خوب و سازندهای مانند «طرح صلح هرمز» روی میز قرار داده است. طرحها و پیشنهادهای ایران موضوعات اساسی مانند تروریسم، امنیت جمعی منطقه، آزادی کشتیرانی، مسابقه تسلیحاتی و عدم اشاعه را در بر میگیرد. آقای بایدن میتواند از مذاکرات منطقهای با محوریت «طرح صلح هرمز» استقبال کند و به جای تجهیز نظامی کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی آنها را به گفتوگو با ایران سوق دهد.
وقت عمل
امیرعلی ابوالفتح- کارشناس مسائل آمریکا
در ساختمان زیبای خانه مشروطه در شهر تبریز، در کنار قهرمانان انقلاب مشروطیت ایران، مجسمهای قرار دارد که یادآور دوستیهای گذشته میان ایران و آمریکا است؛ مجسمه جوان آمریکایی به نام هوارد باسکرویل.
۱۱۰ سال پیش، زمانی که مبارزات ملت ایران علیه استبداد به اوج رسیده بود، باسکرویل جوان در کنار ایرانیان ایستاد تا به حفظ و پاسداشت آزادی و عدالت کمک کند. باسکرویل در این راه جان داد و ملت ایران به پاس این فداکاری، او را «شهید» نامیدند.
پس از شهادت باسکرویل، دوستی دو ملت برای حدود نیمقرن ادامه یافت تا اینکه در یک بزنگاه تاریخی، دولت وقت آمریکا در خطایی راهبردی، با کودتا علیه دولت قانونی ایران به ریاست محمد مصدق، سنگ بنای دشمنی میان ایران و آمریکا را بنا گذاشتند. از آن زمان حدود ۷۰ سال میگذرد و روابط میان ایران و آمریکا شاهد فرازوفرودهای فراوانی بوده است. بااینحال شاید چهار سال گذشته را بتوان وخیمترین دوران در روابط دو کشور قلمداد کرد.
اکنون با تغییر دولت در ایالات متحده، این احتمال قوت گرفته است که دولت جدید، مسیر طیشده در گذشته را تصحیح کند و چشماندازی از تفاهم در آینده را به وجود بیاورد.
ملت ایران پنج سال پیش و در پی سالها مذاکره، زمینه مفاهمه را از طریق پذیرش مفاد توافق هستهای فراهم کرد و به امید رفع سوءتفاهمات و نگرانیهای طرف مقابل، محدودیتهایی را در راه برنامه صلحآمیز هستهای خود به اجرا گذاشت.بااینحال دولت وقت آمریکا بهطور یکجانبه از توافق هستهای خارج و گستردهترین جنگ اقتصادی را علیه مردم ایران آغاز کرد. اقدام نسنجیده دولت وقت آمریکا در ترور یک فرمانده ایرانی – سردار قاسم سلیمانی - ایران و آمریکا را تا یکقدمی ورود به جنگ نظامی تمامعیار پیش برد؛ جنگی که اگر رخ میداد، آتش آن سرتاسر منطقه حساس غرب آسیا را در بر میگرفت.شاید نتوان دوران دوستی دو ملت ایران و آمریکا در گذشته را تکرار کرد؛ اما میشود از تشدید دشمنیها در آینده جلوگیری کرد، اگر احترام متقابل و مسئولیتپذیری در روابط دو کشور برقرار شود.
اکنون نوبت دولت جدید آمریکا است که نشان دهد مسیر تخاصم و دشمنی را در پیش خواهد گرفت یا در مسیری گام برمیدارد که به کاهش بیاعتمادی میان طرفین منجر شود.
تردیدی نیست که تغییر در فضای دشمنی میان ایران و آمریکا، فقط به عزم و اراده آمریکاییها بستگی ندارد و باید اقدامی متقابل از سوی ایرانیان نیز باشد. بااینحال ایران همواره اعلام کرده است که آمریکا با بازگشت به توافق هستهای ۲۰۱۵، میتواند به بازسازی روندی کمک کند که در انتهای آن، تنشزدایی یا مدیریت تنشها باشد.
اکنون وقت عمل است. میتوان از فضای «مقاومت حداکثری» ایرانیان در برابر «فشار حداکثری» آمریکاییها به حسن نیت ایرانیان در برابر حسن نیت آمریکاییها رسید.
بهجز تحریم و جنگ راههای دیگری هم برای همزیستی ملتها هست
فریدون مجلسی- دیپلمات بازنشسته
اگر قرار باشد برای آقای بایدن، رئیسجمهور منتخب آمریکا، پیامی بفرستم در درجه نخست تبریک به شخص ایشان و خانم هریس، معاون آینده رئیسجمهور آمریکا است. تبریک دیگر به خاطر نمایش مهمی از تجلی دموکراسی در کشوری است که خود را بنیانگذار دموکراسی و حقوق بشر عصر جدید پس از رهایی از استعمار بریتانیا میداند و بار دیگر نشان دادند که نماد دموکراسی فقط به گزینش افراد مورد اعتماد و علاقه نیست، بلکه توانمندی حذف کسانی است که ملت از عملکرد او ناراضی باشد.
یک مزیت بزرگ و آموزنده در دموکراسی آمریکا که میتوان آن را یادگار ارزنده جورج واشنگتن، نخستین رئیسجمهور آمریکا دانست، سنت محدودکردن دوران ریاستجمهوری فرد منتخب حداکثر به دو دوره است؛ سنتی که در دوران پرزیدنت ترومن به صورت متمم قانون اساسی قطعیت یافت. محدودبودن دوران ریاست موجب میشود که رئیسجمهور همواره به یاد داشته باشد که از میان مردم آمده و بازهم باید بازگردد و با همانها بهصورت عادی زندگی کند؛ تفاوت آشکار آقای ترامپ با رؤسای جمهور دیگر آمریکا در این بود که پس از یک عمر عادت به مدیریت اربابانه و پایدار در حیطه کسبوکار شخصی، برای خودش چنان هاله قدسی قائل بود که آن را مشابه استبداد شرقی مینامیدند و رفتارش با ردیفکردن مدیران دستبهسینه در پشت سرش و بیرونانداختن هرکدام که با سلایق و امیال او جور نبودند، یادآور سلاطین عثمانی بود.
همین رفتار را با روشنفکران و روزنامهنگاران رسانهها میکرد؛ غافل از اینکه آنها رفتار استبدادی را برنمیتابند و همینها در شکست و رهایی از او سهم بسزایی داشتند. آقای رئیسجمهور اینکه شما در داخل کشورتان چه خواهید کرد و چگونه اوضاع نامتعارفشده را به روال باز خواهید گرداند، امری است که به خودتان و ملت آمریکا مربوط میشود؛ اما به یاد داشته باشید که رفتار بینالمللی شما بر زندگی انسانها در سراسر جهان تأثیر خواهد گذاشت. رئیسجمهور کنونی که شما جانشین او میشوید، فاقد آنگونه احساس مسئولیت اخلاقی و اصولا فاقد توانمندی برقراری روابط اجتماعی و انسانی متعارف با اطرافیان و دیگران بود. فرمان ناسنجیده ممنوعیت صدور ویزا برای اتباع برخی کشورها، نوعی مجازات دستهجمعی و غیراخلاقی و غیرقانونی بود که بسیاری از والدین سالمند را از دیدار فرزندانشان باز داشته است! این فقط نمونه کوچکی از خدشه بر حقوقی بشری است که سابقه آن به تاریخ اعلامیه استقلال آمریکا بازمیگردد.
آقای رئیسجمهور! با این مقایسه که «تحریم از جنگ بهتر است» نمیتوان فشاری را که این تحریمهای سنگین بر زندگی ملتها وارد میکند، نادیده گرفت و از خود رفع مسئولیت کرد؛ زیرا سابقه نشان داده است که افزودن فشار بر ملتها تأثیری در بهزانودرآوردن کشورها ندارد. شما در دولت آقای اوباما روابط منجمد کوبا و آمریکا را پس از نیمقرن با حضور کاستروها ملایمت بخشیدید و دیدید که چگونه آن ملت میرفت که به روالی عادی در زندگی بینالمللی جذب و از مزایای طبیعی خود برای کسب درآمد بیشتر و بهبود زندگی مردم بهرهمند شود. آقای ترامپ با تعصب نژادپرستانه و ایدئولوژیک خود بیمقدمه آن روابط را بر هم زد و توریسم را ممنوع کرد و فقط با کینهتوزی بر مصائب آن ملت افزود. ازاینرو امیدوارم به یاد داشته باشید که در ایران هم ملتی بافرهنگ و قدیمی زندگی میکند که فرزندانش بیش از یک درصد جمعیت کنونی کشور شما را تشکیل میدهند و بیش از نسبت جمعیتی خودشان در سطوح علمی و حرفهای و اقتصادی آمریکا سهیماند و از احترام اجتماعی برخوردار هستند.
راههای دیگری هم بهجای کینهتوزی، تحریم و جنگ برای همزیستی ملتها وجود دارد. درهای مذاکره را نبندید؛ بگذارید سخنان شنیده شود و سخنان شما را نیز بشنوند. انتظار میرود مذاکرات در شرایط محترمانه و با احساس برابری و با درک متقابل محذورات و مقدورات دو طرف و با احترام به استقلال ملی و سیاسی یکدیگر بهطور دوجانبه یا چندجانبه برگزار شود. حتی مسائل و ادعاها و نقض حقوق ملتها در منطقه نیز از راههای مختلف قابل جبران است.
به امید آنکه حقوق ملتها در منطقه از سوی طرفین به رسمیت شناخته شده و لطمههای ناعادلانه جبران شود و ملتها بتوانند از ثروتهای ملی خود بهجای ستیزهجویی برای توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی جوامعشان برخوردار شوند که این بهترین تضمین و سپر در مقابل خشونت و جنگ است. در این آغاز کار برایتان توفیق در راه تلاش برای ایجاد صلح پایدار در جهان و خصوصا در منطقه آسیبدیده و رنجکشیده خاورمیانه را آرزومندم.
تعامل با ایران از موضع برابر
علی ماجدی-سفیر پیشین ایران در ژاپن و آلمان
ضرورت دارد جو بایدن، رئیسجمهور منتخب آمریکا در اولین گام خود به بازسازی حیثیت آمریکا که در دوران ترامپ و نیز در فرایند انتخابات اخیر کاملا خدشهدار شده، همت گمارد. نظیر خروج آمریکا از پیمانهای دوجانبه با روسیه، چندجانبه نظیر برجام و جهانی مثل تغییرات آب و هوا، سازمان بهداشت جهانی و یونسکو. پیروینکردن از چنین رویکردی را نمیتوان چیزی بهجز خدشهدارکردن حیثیت آمریکا دانست، علاوه بر آن رفتار و گفتار عجیبوغریب سلف آقای بایدن در سالهای کارش همچنین در دوران انتخابات ریاستجمهوری و روزهای اخیر.
مهمترین نکته قابلتأمل و تعمق این است که هیچ قدرتی در جهان امروز بهعلت درهمتنیدگی جهان به تنهایی قادر نیست سازوکار بینالمللی دنیا را تغییر دهد، ادامه سازوکارهای جهانی بدون توجه به سیاستهای یکجانبهگرایی آمریکا درس مهمی است که این ابرقدرت در این دوران استثنائی باید گرفته باشد و پرهیز از یکجانبهگرایی را با توجه به دوران ترامپ باید همواره به خود یادآوری کند و شکستهای پیدرپی در زمینههای سیاستهای بینالمللی را که بدان اشاره شد، بهعنوان تجربهای تلخ با تغییرات سریع جبران کند. ماندگاری در سپهر ملی بهویژه جهانی، به رفتارهای انسانی بسیار والایی از سوی رؤسای کشورها نیاز دارد؛ نظیر نلسون ماندلا نه رفتارهای خودشیفتهگونه آقای ترامپ. در مورد ایران، بازگشت به برجام و پایبندی کامل به آن و مذاکره و تعامل با ایران از موضع برابر و با احترم متقابل به نفع هر دو کشور و ملت است. بایدن میتواند با رفتار و منش صحیح و سنجیده خود دشمنی بیش از ۴۰ساله ایران و آمریکا را خاتمه دهد و نامی نیکو در روابط بین دو کشور بر جا گذارد.
استقلال کشورها را به رسمیت بشناسید
صادق ملکی -دیپلمات باسابقه در حوزه ترکیه و قفقاز
مشخصشدن نتایج انتخابات آمریکا میتواند زمینهساز برخی تغییرات سیاستهای آمریکا به شکل تاکتیکی باشد، بههرحال برای جمهوری اسلامی ایران تنفسی ایجاد خواهد کرد.
با یکدورهایشدن ریاست ترامپ قبل از همه، مردم آمریکا این پیام را به جامعه جهانی دادند که مخالف سیاستهای ترامپ هستند. بدیهی است در کنار جامعه جهانی که به استقبال این تغییر رفت ما نیز از انتخاب مردم آمریکا استقبال میکنیم.
۲- احترام متقابل و قائلبودن به حق استقلال کشورها مهمترین توقع ماست.
۳- رئیسجمهور جدید آمریکا قبل از همه باید اشتباهات ترامپ در ارتباط با مسائل جهانی بهویژه در ارتباط با ایران را اصلاح کرده و با بازگشت به پیمانهای بینالمللی نشان دهد که سیاستهای این کشور با رفتن ترامپ تغییر مییابد.
در میدان سیاست، درک موقعیت خود بخشی از موفقیت است. با توجه به این تغییر بهنظر میرسد میتوان پیامی از طرف وزیر خارجه یا رئیسجمهور به شکل توییت یا مصاحبه مبنی بر استقبال از این تغییر ارسال کرد که این خود میتواند در عمق خود پیام تغییر از جانب ما نیز باشد.
سلیقه دموکراتها به رایزنی و دیپلماسی است
حسن لاسجردی- کارشناس مسائل خاورمیانه
در رابطه با نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، آنچه خیلی مهم است این است که خیلیها تصور میکردند با توجه به قدرت اقتصادی ترامپ همچنین طرفداران ذینفوذش و سیطره توییتری او با سلطهای که او بر بسیاری بخشهای کشور دارد، پیروز انتخابات باشد. اما اگرچه شمارش آرا تمام نشده ولی نتایج نشان میدهد که ترامپ بازنده شده است. نکته مهم و اساسی این دوره از انتخابات این است که نخبگان ایالات متحده، چه نخبگان در دانشگاه، چه نخبگان در رسانهها و چه مراکز پژوهشی در مجموع، فضایی را فراهم کردند که به این نتیجه منجر شد و شاید نقش رسانهها در این فضا بیش از همه باشد؛ چراکه ترامپ در دوران حاکمیتش ارتباط مناسبی با رسانهها نداشت و تا جایی که توانست، منابع مختلف آگاهیبخشی در جامعه را با ادبیات خودش تحت فشار و چالش قرار داد.
اما در مورد آینده ایالات متحده به نظر میرسد که تغییر و تحولات در حوزههای مختلف آمریکا در سایه اقدامات بایدن قابل انتظار است. بایدن نشان داده یک سیاستمدار پخته است و تجربه معاونت ریاستجمهوری و پیش از آن سناتوری را داشته است و بهطورکلی به نوعی نمایندگی مردم آمریکا را در سوابق سیاسیاش داشته است. همچنین به نظر میرسد که دارای دانش حقوقی است. در مجموع توقع جامعه آمریکا و همچنین جامعه جهانی از بایدن این است که رفتار معقول و مبتنی بر قواعد و اصول نظام بینالملل را در دوران مسئولیت خودش بروز دهد.
در مرحله سوم نحوه حضور ایالات متحده در منطقه ما خیلی مهم است. به نظر میرسد که همیشه دموکراتها به منطقه خاورمیانه توجه بیشتری داشتهاند و ظهور و بروزشان پررنگتر از جمهوریخواهان بوده است. علاقهمند هستند از طریق ارتباطات سیاسی، رایزنیها و به نوعی بهرهگیری از دانش دیپلماسی امورشان را پیش ببرند در نتیجه به طور حتم حضور و نقشآفرینی ایالات متحده در منطقه ما بیشتر خواهد شد. بهطور مشخص در پرونده اسرائیل، همچنان دموکراتها خودشان را متعهد به امنیت اسرائیل میدانند و لذا در موضوع اسرائیل حتما بازیگران منطقه باید به نگاه دموکراتها در این زمینه توجه داشته باشند.
اما این سبب نمیشود ایالات متحده در موضوع اسرائیل اصطلاحا تمام تخممرغهایش را در سبد تلآویو بریزد و همه جا از او حمایت کند. همچنان که در دورههای قبل هم دیدهایم که با وجود حمایت دموکراتها از اسرائیل، آنها موضوع را از میانه راه یا به نوعی یک برابری بینابینی دیدهاند و تلاش کردهاند از راهحلی استفاده کنند که بتواند بحث دو کشوری یا راهحل تأسیس دو کشور را پیگیری کند. به نظر میرسد در دوران بایدن این موضوع بتواند موضوع بحث جدی در فضای اسرائیل و فلسطین باشد.
نکته دیگر مربوط به ایران است. آنچه مسلم است اینکه اصول سیاست خارجی ایالات متحده تقریبا مشخص و تعیینشده است اما سلیقه رئیسجمهور و تیم سیاست خارجی میتواند در بخش مهمی از اینها اعمال شود. سلیقه دموکراتها بیشتر بر اساس بدهبستان و به نوعی سیاست تماشا و انتظار است که بتوانند بازیگران مختلف را بیازمایند و از طریق رایزنی و دیپلماسی ارتباطات خودشان را معنادار کنند. در چنین فضایی به نظر میرسد که ایالات متحده در سایه حکومت بایدن بهطور حتم به قدرتهای منطقهای، چه ایران، چه عربستان، چه ترکیه و حتی پاکستان فرصت لازم را برای ظهور و بروز بدهد، همچنان که در دوره اوباما چنین سیاستی را پیگیری کرد. اما تلاش آنها این است که در عین حال از یک سیاست نباید تخطی کنند و آن بحث منافع کلان آمریکاست. به نوعی بازیگران از یک کف توانایی خودشان برای بهرهگیری از فضای منطقهای تا سقف منافع کلان آمریکا فضای بازیگری دارند. فکر میکنم در این فضا کشورهایی موفق هستند که دارای دیپلماسی قویتر، دیپلماتهای تواناتر همچنین ارتباطات مناسبی در فضای دیپلماسی باشند.
موضوع مهم و اساسی اقتصاد جهانی برای آمریکاییها همچنان که در دوره اوباما مؤثر و مهم بوده، حالا در دوره بایدن بهویژه بعد از جریان جهانی کرونا، بهطور حتم حائز اهمیت خواهد بود. دموکراتها در دوره اوباما هم این تلاش را کردند که از طریق رسیدگی به مسائل مهم مثل بحثهای مربوط به بهداشت و همچنین کمکهای تأمین اجتماعی و هزینههای بهداشتی، فضای جوامع را به طرف خودشان بکشانند و مدیریت کنند.
برای چنین کاری ایالات متحده نیازمند ارتباطات جهانی و بهرهگیری از فرصتهای ارتباطی است که به نظر میرسد در حوزه کلان مسائلی مانند نفت یکی از آن فرصتها وجود دارد و دولت بایدن میتواند آن فضا را هم داشته باشد؛ چراکه اگر آنها نتوانند فضای بعد از دوران کرونا را مدیریت کنند بهطور حتم از منافع اقتصادیاش استفاده نخواهند کرد. در مجموع نگاه جامعه جهانی به انتظار فضای معقولی همراه با حسابوکتاب اما در سایه فرهنگ خاص آمریکاییهاست. به نظر میرسد بایدن در این فضا باید با توجه به تجربه و داشتن دانش لازم، یک رفتار معقول و منطقی را ارائه دهد.
وضع را وخیم نکنید
حمید کریمنیا کارشناس روابط بینالملل
با اینکه جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بهعنوان برنده انتخاب شده ولی هنوز دونالد ترامپ ادعاهایی دارد. میتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا جمهوری اسلامی ایران از نتیجه انتخابات تحت تأثیر قرار خواهد گرفت؟ برای پاسخ آن باید سه سطح از شرایط و موقعیتها را در نظر گرفت: نخست آنکه در سطح کلان و استراتژیک که به دلیل اختلاف در رویکردهای اساسی طرفین تضادهایی مطرح است، ماهیتی پیچیده در روابط وجود دارد که سابقه نشان میدهد از ابتدا با تغییر رؤسای جمهور و در دورههای مختلف این سطح از اختلافات باقی بوده و تغییری در مواضع اصولی به وجود نیامده است. در سطح دیگر، بُعد شخصیتی رؤسای جمهوری بوده که سطح خرد و گفتمانی آن مطرح است.
در این شرایط با تغییر تاکتیکها و شرایط ایجادشده، موقعیتهایی برای گفتوگو فراهم شده و طرفین با توجه به شاخصه و خصوصیات فردی ریاستجمهوری به تعاملاتی در حوزه روابط و همکاری منطقهای دست یافتهاند. بهطور مثال در زمان ریگان، کلینتون، بوش و اوباما چنین نمونههایی وجود داشته است. در سطح دیگر، تلفیقی از این دو است؛ به عبارتی هم شخصیت رئیسجمهوری و هم شرایط جهانی است که رویکردهای طرفین را در نحوه تعاملات تحت تأثیر قرار میدهد. در نتیجه، هریک از رؤسای جمهور به شکلی که خاص نظر خود بوده، دست به ابتکاری برای تحرک تازه در نحوه تعامل نسبت به ایران زده است.
در حال حاضر شرایط جهانی با هر زمان دیگری متفاوت است. با رویکارآمدن بایدن با توجه به وضعیت فعلی جهانی، موقعیتی ایجاد خواهد شد که قطعا وی نمیتواند به روشهای دوره قبلی در قبال ایران ادامه بدهد و فشارهای بیشتری را بر ایران و مردمش تحمیل کند. در واقع در دوره قبل، دولت ترامپ بالاترین تضییقات را تحت عنوان تحریمهای نامعقول و ضدبشری بر ایران و مردمش تحمیل کرد. اما سطح بالاتر فشارهای آمریکا تهدید نظامی خواهد بود! به نظر نمیرسد آمریکا با انتخاب رئیسجمهور جدید قصد تهاجم نظامی به ایران را داشته باشد. وی فردی باتجربه و معقول است و دنیا و روابط جهانی را بهخوبی میشناسد، از آن گذشته شرایط آمریکا و مردم خود را نیز بهخوبی درک میکند.
بنابراین بحث حمله نظامی را تا اینجا که احتمال انتخابشدن بایدن قوی شده، میتوان منتفی دانست. اما حتی به فرض اگر تصور انتخاب مجدد ترامپ را هم داشته باشیم، وی نیز به اندازه کافی در این دوره تجربه به دست آورده و دیگر تحت تأثیر لابیهای اسرائیلی و عرب خلیج فارس قرار نخواهد گرفت. اکنون باید رئیسجمهوری آینده آمریکا با تجربه و شرایط بهدستآمده از بیشترین تحریمها تصمیم به راهحلی معقول و قابل انجام بگیرد؛ اینکه افزایش تحریمها تنها به افزایش فقر و فشار بر آحاد مردم منجر خواهد شد. اگر از جنبه دیپلماسی عمومی و جلب افکار مردم ایران بخواهیم در نظر بگیریم، این راهحلی نیست که نتیجه بدهد و مردم و افکار عمومی را در این کشور جلب کند. مردم ایران با فرهنگ و تمدن دیرینه خود نشان دادهاند که هرگاه به طریق منطقی و با ملاحظات انساندوستانه مواجه شوند، بیشترین واکنشهای مثبت را از جنبه افکار عمومی خواهند داشت. چنانچه برعکس، به وضعی دچار شوند که جنبه حیثیتی پیدا کند و شخصیتشان پایمال شود، واکنشی سخت نشان خواهند داد. این را تاریخ بارها به جهانیان نشان داده است. بنابراین بهتر است رئیسجمهوری جدید منتخب مردم آمریکا این ملاحظات انسانی را در نظر داشته باشد و وضعیتی وخیمتر از چیزی را که هست، ایجاد نکند.
باید در داخل انسجام داشته باشیم
بهرام امیراحمدیان- کارشناس مسائل روسیه و قفقاز
حالا آقای ترامپ رفته است و آقای بایدن از دموکراتها سر کار خواهد آمد. اینکه در فضای سیاسی ایران در ارتباط با پیروزی آقای بایدن چه اتفاقی خواهد افتاد، به نظر من این خیلی خوشبینانه است که ما فکر کنیم این فرد است که در ایالات متحده آمریکا سیاست خارجی را تدوین میکند. طبیعی است که با تغییر رئیسجمهور تغییراتی صورت خواهد گرفت، ولی تغییرات بنیادین نخواهد بود. آنچه در دکترین امنیت ملی آمریکا تعریف میشود، به جای خودش خواهد بود. کمااینکه آقای بایدن در اولین سخنانش اظهار کرده که ناتو برای ما خیلی اهمیت دارد.
مفهوم آن این است که باز هم در عرصه بینالملل از نظر نظامی آمریکا با داشتن عضویتی تأثیرگذار و مهم در ناتو و تقویت آن، این برتری را خواهد داشت. بر اساس گفتههای آقای بایدن، ایالات متحده دوباره به ساختارهای جهانی خواهد برگشت. در بحث تغییرات اقلیمی، به کنفرانس پاریس باز خواهد گشت و در زمینههای دیگری مانند سازمان بهداشت جهانی یا یونسکو، تجدید نظر خواهد کرد و دوباره خواهد پیوست. این نشان میدهد که از لحاظ ماهوی تغییر رئیسجمهور تغییری چندان ایجاد نمیکند.
ظاهرا در بعضی چیزها تغییراتی ایجاد خواهند کرد ولی ایالات متحده آمریکا کماکان ایالات متحده است. بازیگرانی که در این عرصه با ایالات متحده بازی میکنند، آنها هم این بنیان را میدانند و این ساختار را قبلا تعریف کردهاند. به هر صورت پیروزی آقای بایدن نشان میدهد که ترامپ و ترامپیسم جریانی خیلی زودگذر بوده است. مثل جاهای دیگر که پوپولیسمی حاکم شده است، در کشورهای آمریکای لاتین و در اروپا هم چنین چیزی بوده است و در نهایت اینها که رفتهاند، دیدهایم که دوباره منطق عقلانی جایگزین شده است. به نظر من در هر کشور و سیستمی، سرانجام عقلانیت است که حاکم میشود. ممکن است تغییرات زودگذری باشد، ولی دوباره به مدار اصلی برمیگردند. در خود ایران هم ما شاهد چنین چیزی بودیم. از این منظر، به گمان من فرصتی برای کشورهای دیگر پیش آمده و میتوانند از این فرصت استفاده کنند. بنابراین به نظر میرسد بیش از آنکه منتظر باشیم آمریکا برای ما کاری کند، من فکر میکنم در داخل باید بر اساس یک سیاست داخلی منسجم و کاملا همگرایانه پیش برویم.
سیاست خارجی ما باید برایند سیاست داخلی ما باشد. در داخل باید اتحاد، همدلی و انسجام ملی به وجود بیاوریم. بیکاری، گرانفروشی، احتکار و اختلاس، رشوه و دزدی همه مسائلی است که در داخل باید بررسی کنیم. اگر ما بتوانیم در داخل سیاستی با انسجام و وحدت ملی به وجود بیاوریم، میتوانیم در عرصه بینالملل هم سیاست خارجی همخوان با این را به وجود بیاوریم. با درنظرگرفتن نفع عامه و تعریف منافع ملی میتوانیم موفق باشیم. نکتهای که همیشه به آن اشاره میکنیم این است که بیاییم و برای اولینبار تعریف کنیم که منافع ملی ما چیست؟ تهدیدات ما کداماند؟ در داخل چه کسانی میتوانند امنیت ما را به هم بزنند؟
ما کشوری قدرتمند در منطقه هستیم و امنیت خود را باید نوع دیگری تعریف کنیم؛ بهعنوان کشوری بزرگ، دارای نیروی نظامی فعال و قدرتمند و با صنایع نظامی. بنابراین امینت ملی ما دیگر با تعریف سنتی قابل تطبیق نیست. با این تعریف و با انسجام ملی میتوانیم از فضایی که در آمریکا به وجود آمده بهره بگیریم. به نظر من از آن طرف هم ممکن است فضایی باز شود.به هر صورت اینکه ما در این شرایط بتوانیم از این مسئله استفاده کنیم، بستگی به خودمان دارد. باید مجلس، دولت، ملت و همه ارکان نظام اندیشه کنند که ما چگونه میتوانیم در شرایطی که به ما تحمیل شده رفتار کنیم. بله به ما تحمیل شده، ولی ما در داخل چه کردیم؟ به نظر من تمام کشورهایی که توانستهاند در عرصه بینالملل موفقیت به دست بیاورند، کشورهایی بودهاند که در داخل توانستهاند سیاست داخلی خودشان را انسجام بخشند.
ما سیاست داخلی را چگونه تعریف میکنیم؟ خودمان را باید برای انجام وظایفی که بر عهده داریم، مسئول و متعهد بدانیم و به آن عمل کنیم. این نیازمند توسعه اخلاق در جامعه، پیشرفت اخلاقی و مسئولیتپذیری است. ایمان، اخلاق، علاقه به کشور، میهنپرستی، عرق ملی، همبستگی، انسجام و وحدت ملی را باید توسعه دهیم. اینها شاخصهایی است که بدون تقویت آنها نمیتوانیم پیش برویم. با توسعه این عوامل و قانونمداری و تمکین به قانون، سرمایههای اجتماعی افزایش یافته و تقویت میشود.
اینها میتوانند به ما کمک کنند از این تفرقه و نابسامانیهایی که با آنها روبهرو هستیم، عبور کنیم. در داخل این عوامل یک سیاست خارجی یکدست به وجود خواهند آورد. دیگر اینکه در سیاست خارجی لازم است ما تکصدا باشیم. محیط بینالملل پنجرهای است که ما به جهان مینگریم و جهان به ما. این یک جریان دوسویه است.
وقتی جهان به ما نگاه میکند، نیازمند یک حرف است که از ایران بیرون برود. اینکه هر کسی، در هر جا که هست، هرچه دلش خواست بگوید، نمیشود. در داخل سخنگوی دولت داریم و برای خارج سخنگوی وزارت خارجه و خود وزیر امور خارجه. در دیگر کشورها، در عرصههای داخلی هریک از این تقسیمات با خودشان حرف میزنند نه رو به بیرون. ولی حرف نهایی که نشئتگرفته از برایند تمام تفکرات ساختار و دولت جمهوری اسلامی ایران است، سخنگوی دولت است. سخنگوی وزارت خارجه هم برای بیرون از ایران صحبت میکند. دیگر بخشهایی که در قدرت هستند، میتوانند هماهنگ کنند و از زبان همین سخنگوها حرف و موضعشان گفته شود. در این صورت در محیط بینالملل با کشوری مواجه خواهند شد که در آن یکدلی و همدلی بین مردم هست و میدانند با چه کسی طرف هستند.
میدانند اگر عملی صورت گرفت، عکسالعملش از سمت چه کسی خواهد آمد؛ سخنگوی دولت در داخل و سخنگوی وزارت خارجه یا وزیر خارجه در خارج. آن وقت میفهمند که در داخل توانستهایم این انسجام را به وجود بیاوریم. تریبونهایی که باز هستند، بهویژه ائمه محترم جمعه، صحبتشان میتواند ارشادی و در داخل باشد و به سیاست خارجی که میرسد،
کار با دستگاه دیپلماسی باشد. اینها موقعیت جمهوری اسلامی ایران را در محیط بینالملل تقویت میکند. این تقویت موقعیت جمهوری اسلامی ایران سبب توجه دیگر سازمانها و نهادهای بینالمللی و کشورهای دیگر به ما خواهد شد. اینکه به ما وام بدهند یا ندهند، مثل صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی، بستگی به این دارد که وقتی بررسی میکنند در داخل این کشور ساختار قدرت چه وضعیتی دارد و مسئولیت با کدام دستگاه است، چه کسی پاسخگو است که با او بتوانند صحبت کند و تعهد امضا کنند.
بنابراین این یکدلی که عرض کردم و امام راحل هم همواره در قالب «وحدت کلمه» به آن اشاره داشت، نکتهای اساسی است که این فرهنگ ایرانی و اسلامی را باید تقویت کنیم تا بتوانیم یکدلی ایجاد کنیم.
اجرای وعدههای بایدن به سود همه خواهد بود
قاسم محبعلی-مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت خارجه
به نظر من رفتن ترامپ در درجه اول واقعه و تحولی مثبت برای تمام بشریت و همه کشورهای جهان است. در دنیایی که امروز به هم پیوسته و زندگی و سرنوشت مردم کاملا به هم مربوط است و نمیشود سرنوشت کشوری را از کشور دیگر جدا کرد، رویکارآمدن آقای بایدن را باید یک واقعه مثبت و تحولی در خدمت صلح و امنیت و ثبات جهانی و همینطور اقتصاد جهانی تلقی کرد. طبیعی است که آقای بایدن با وعدههایی سر کار آمده که بسیار مهم هستند و انتظاراتی را هم در جامعه آمریکا و هم در جامعه جهانی به وجود آورده که تحقق آنها مورد توجه همه است. البته همه باید عملکرد ایشان را ببینیم. ببینیم که آیا ایشان قادر است یا آمادگی دارد که این وعدهها را انجام دهد یا نه. ازجمله وعدههایی که داده در درجه اول، بازگشت به معاهده پاریس است. دوم بازگشتش به سازمان بهداشت جهانی است. هر دو اینها برای همه مهم است؛ چراکه میتواند اتفاقات خوبی را برای بشریت رقم بزند. درحالحاضر کرونا گریبانگیر بشریت شده است و بیماری کرونا یک بیماری فراگیر جهانی و پاندمی شده است. خروج آمریکا از سازمان بهداشت جهانی و تضعیف این سازمان، طبعا به گسترش این بیماری و مبتلاشدن میلیونها نفر در جهان یاری رسانده است. بازگشت آمریکا میتواند به سازمان بهداشت جهانی کمک کند و برای همه مفید باشد. وعده دیگر آقای بایدن طبیعتا تغییر در سیاست خاورمیانهای آمریکاست؛ سیاستهایی که یکسره در خدمت دو شخص قرار داشت؛ آقای نتانیاهو و آقای محمد بنسلمان، دو شخصی که برای جوامع خودشان هم فجایعی درست کردهاند و متهم به فساد و دیکتاتوری و نقض حقوق بشر هستند. هنوز پرونده آقای خاشقچی مسئلهای برای بنسلمان است که باید پیگیری شود تا دیگر چنین اتفاقی نیفتد و یک دولت به خودش اجازه ندهد مخالف خود را اینگونه سربهنیست کند. وعده مهمتر او در خاورمیانه، بازگشت او به برجام است. البته برجام، یک تفاهم و یک برنامه اجرائی چندجانبه است که خروج آمریکا از آن، این برنامه و تفاهم بینالمللی را با بحران مواجه کرد. اگر آقای بایدن توانایی این را داشته باشد و این امکان و شرایط مناسب از سوی ایران برای او فراهم شود که به برجام برگردد، علاوه بر اینکه به تعهدات آمریکا عمل کرده و برخلاف ترامپ که تعهدات آمریکا را نقض کرد، پایبندی خودش را به آنچه آمریکا تعهد کرده نشان خواهد داد. مطمئنا مردم ایران از این کار از سوی آقای بایدن استقبال خواهند کرد و فراموش نخواهند کرد که رئیسجمهور آمریکا برخلاف رئیسجمهور قبلی و بسیاری رؤسای جمهور سلف، یک بار هم که شده در 40 سال اخیر، در خدمت منافع مردم ایران و جامعه ایرانی اقدام کرده است. امیدواریم که طرفین، چه در ایران چه در سایر کشورهای جهان و چه در آمریکا درک کنند که جهان به صلح، امنیت، ثبات و همکاری نیاز دارد و برای عبور از بحرانها نمیشود یکجانبه اقدام کرد؛ چه کشور، کشوری بزرگ با اقتصادی بزرگ باشد، چه کشوری کوچک یا متوسط. در شکلگیری این همکاریهای بینالمللی، رئیسجمهور آمریکا میتواند نقش مهمی داشته باشد و در ثبات، امنیت و صلح جهانی نقشی کلیدی بازی کند تا هم مردم آمریکا از آن سود ببرند، هم سایر کشورهای جهان. امیدواریم آقای بایدن بتواند به وعدههایش عمل کند و انتظاراتی را که از او هست، برآورده کند.
نظر شما