همشهری آنلاین _بهاره خسروی، فاطمه عرفینژاد: کوچهای در خیابان مطهری به نام یکی از مردانی است که عمرش را صرف ادبیات و هنر این کشور کرده است. کوچه «مجتبی مینوی» چند سالی است این نام را بر پیشانی دارد. در این کوچه اگر کسی پیدا شود که دنبال تحقیق و کتاب و مطالعه باشد، که کمتر هست، میتواند کتابخانه و مرکز اسناد مجتبی مینوی را ببیند و از آن استفاده کند. کتابخانه این روزها بسته است؛ مثل خیلی از مراکز فرهنگی عمومی. اما اگر میشد داخل آن شوید، محوطه بزرگ کتابخانه را میدیدید با چیزی در حدود ۲۵ هزار جلد کتاب که استاد مینوی آنها را به مردم ایران هدیه داده است.
کتابخانه پیش از این، خانه این ادیب بوده است که از سوی دکتر یحیی مهدوی و دکتراصغر مهدوی در اختیار او گذاشته شده بود و مهندس محسن فروغی آن را اصولا برای ایجاد یک کتابخانه مدرن ساخت. مینوی اسناد و کتابهایی شامل کتابهای نایاب ارزنده، نسخ خطی و چاپی به زبانهای مختلف در باره تاریخ و فرهنگ ایران همین طور فیشهای علمی و میکروفیلم را از کشورهای مختلف دنیا جمعآوری کرده بوده و در خانه برای استفاده نگهداری میکرده است. بعدها در سال ۱۳۵۵، همان سال رفتنش از این دنیا، برای اینکه این منابع کمیاب و ارزشمند برای همه اهل تحقیق و مطالعه قابل دسترس باشد، استاد تصمیم گرفت نامهای به وزارت فرهنگ و هنر بنویسد و این منابع را به بنیاد شاهنامه اهدا کند. این اتفاق هم میافتد، اما با ۲ شرط مهم: یک: تمامیکتابها و اسناد باید الزاما در همان خانه حفظ شود؛ دو: استاد دکتر یحیی مهدوی، استاد اصغر مهدوی، استاد ایرج افشار و علیرضا حیدری از سوی وزارت فرهنگ و هنر به عنوان اعضای هیئت امنا انتخاب شوند.
- بنیاد شاهنامه
سال ۵۵ استاد مینوی از دنیا میرود. در این شرایط دکتر «محمد امین ریاحی»، رئیس وقت بنیاد شاهنامه، بسیار علاقهمند است که این خانه و کتابهای باارزش آن را زودتر خریداری کند تا از آسیب و گزند دور بمانند. اما بودجه چنین کاری را ندارد. «علی اصغر سعیدی» که در آن زمان دبیرکل هیئت امنای کتابخانههای عمومی کشور و مجری طرح ساخت و تعمیر و تکمیل کتابخانهها در سراسر کشور بوده است، در مجله ایرانشناسی، شماره چهار، زمستان ۹۲، مینویسد: «دکتر ریاحی این موضوع را با من در میان گذاشتند. در آن سالها طبق مقررات، مجری طرح میتوانست با نظر کارشناسان دفتر فنی، میلیونها تومان برای احداث و تکمیل کتابخانهها خرج کند، اما مجاز به خرید خانه آماده یا زمین برای احداث کتابخانه نبود. زمین مورد نیاز را معمولا شهرداریها یا اشخاص خیّر در اختیار این اداره کل میگذاشتند.
چون سال به پایان میرسید و ما فرصت احداث ساختمان کتابخانه را نداشتیم از اعتبارات مصوب ما برای خرید چنین خانهای مبلغ کافی باقی مانده بود، اما استفاده از آن در چنین موردی بر خلاف مقررات تلقی میشد. با وجود این، دل به دریا زدم و گزارشی به عنوان مقام وزارت و با قید فوریت تقدیم کردم.»
سعیدی در نامهای که به آن اشاره میکند، برای خرید خانه رقمی بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان برآورد میکند و اجازه میخواهد خانه این دانشمند با این گنجینه عظیم از کتاب خریداری شود. با این درخواست موافقت میشود و دستورهای آن داده میشود. او در مجله یادشده ادامه میدهد: «برای خرید املاک از سوی دولت در آن سالها مقررات چنین ایجاب میکرد که ابتدا کارشناسان اداره کل ثبت از محل بازدید و با در نظر گرفتن معیارهای موجود، بهای قطعی آن را تعیین کنند. این کارشناسان با توجه به ارزش معاملاتی آن روز، قیمت خانه را مبلغ ۲ میلیون و ۴۱۰ هزار و ۳۰۰ تومان تعیین کردند که بلافاصله از محل اعتبارات احداث کتابخانهها تأمین گردید. اما همسر آن مرحوم... حاضر نشد خانهاش را کمتر از ۳۵ میلیون ریال بفروشد. در هر حال، چون فرصت از دست میرفت، وزارت فرهنگ و هنر توانست به هر ترتیبی بود، از محل دیگر اعتباری در حدود ۱۰ میلیون ریال تأمین و با پرداخت آن، رضایت خانم را جلب کند.»
سرآخر معامله که انجام میشود، در تاریخ ۲۹ اسفند سال ۵۵ در دفترخانه شماره ۲۵ تهران سند خانه به وزارت فرهنگ و هنر انتقال پیدا میکند و خانه تبدیل به کتابخانه عمومی میشود.
- اما این روزها
کتابخانه بعد از انقلاب زیر نظر پژوهشگاه علوم انسانی مطالعات فرهنگی، وابسته به وزارت علوم درآمد و از سال ۶۲ بازگشایی شد. این کتابخانه شامل کتابهایی به زبانهای فارسی، عربی، اردو، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی و...است. اعضای کتابخانه و هرکسی که به استفاده از کتابها نیاز داشته باشد، میتواند از آنها استفاده کند، ولی همان طور که گفته شد، طبق خواست خود استاد مینوی برای اینکه آسیبی به کتابها نرسد، کسی نمیتواند کتابی از این کتابخانه بیرون ببرد و فقط میتواند داخل کتابخانه از آن استفاده کند. اما تعداد این افراد زیاد نیست. اصولاً خود کتابخانه با تمام ارزش و عظمتش شناخته شده نیست. مدیر کتابخانه میگوید: «ناشناخته بودن کتابخانه ناشی از بیانگیزگی خود افراد است. چون اگر واقعا علاقهمند باشند، به کتابخانه میآیند. ما حتی با مکاتبات با شهرداری منطقه ۷ توانستیم اسم کوچه را هم به اسم استاد مینوی تغییر دهیم.» ظاهرا کرونا تنها دلیل مهجوری این کتابخانه نیست و آن طور که «المیرا خانلرخانی» میگوید، حتی دانشجویان رشتههای ادبیات و تاریخ هم چندان به این کتابخانه رفتوآمد ندارند.
- درباره مجتبی مینوی
مجتبی مینوی در ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و بهمن ۱۳۵۵ در همین شهر درگذشت. او پژوهشگر، ایرانشناس، شاهنامهپژوه، مصحح و نسخهشناس و شاگرد محمد قزوینی بود. او در دارالفنون درس خوانده بود و در همین مدرسه بود که با «صادقهدایت» آشنا شد و بعدها در کنار هدایت، «مسعودفرزاد» و «بزرگعلوی» گروه ربعه را در مقابل گروه سبعه که از ادبای کلاسیک بودند، پایه گذاشت. در سال ۱۳۰۳ به دلیل اشتغال پدرش در مجلس شورای ملی در این محل به عنوان تندنویس ۲ سال کار کرد. در همین دوره آموزش زبان پهلوی را آغاز کرد. او سالهای بعد با «محمدعلیفروغی» و «سیدحسنتقیزاده» آشنا شد. در سال ۱۳۰۷ به عنوان معاون دفتر سرپرستی محصلین در سفارت ایران در لندن به انگلستان رفت و سال ۱۳۱۲ به ایران برگشت و در تهیه دوره شاهنامه توسط کتابفروشی بروخیم شرکت کرد. در ضمن با فروغی هم در تهیه خلاصه شاهنامه همکاری داشت.
در سال ۱۳۱۳ در کنگره بینالملی هزاره فردوسی شرکت کرد. او در واقع همراه فروغی از مبتکران این جشن بود و با عدهای از جمله عبدالحسین نوشین، فکری و گرمسیری قطعههایی از شاهنامه را برای اجرا آماده کردند. جالب اینکه او در یکی از نمایشها نقش پادشاه سمنگان را هم ایفا کرد. مینوی در طول عمر پربارش کوششهای زیادی برای ادبیات و هنر کرد و با این همه نوشته است: «اگر به اندازه بال پشهای به تمدن و فرهنگ ایران خدمت کرده باشم، زندگانی من بیهوده نبوده است.»
نظر شما