تا حالا از تونل وحشت رد شدهاید؟ فیلم ترسناک دیدهاید؟ میانهتان با کتابهای ترسناک چطور است؟ ما در ادبیات داستانی گونههای (ژانر) مختلفی داریم. داستانهای واقعی، داستانهای فانتزی، پلیسی، طنز، عاشقانه و گونههای دیگر.
یکی از گونههای ادبی پر طرفدار گونة وحشت است. بعضیها معتقدند نوجوانها نباید به این کتابها نزدیک شوند، زیرا ممکن است روح و روانشان آسیب ببیند. نقطة مقابل آنها کارشناسهایی هستند که اعتقاد دارند بچهها با خواندن بعضی اثرهای ترسناک، هیجان مهارشدهای را تجربه میکنند که برایشان مفید است و هیجانهای درونیشان تخلیه میشود. نظر شما چیست؟
صفحههای ادبی دوچرخه تا به حال به این موضوع نپرداخته بود. بر آن شدیم هر از گاهی در قالب پروندهای کوچک، به گونههای ادبی بپردازیم و برای شروع به ادبیات ترس پرداختیم. نظر چند نویسنده و کارشناس ادبیات کودک را در این صفحه می خوانید و سپس گفتوگو با یکی از پرطرفدارترین نویسندههای این گونه ادبی را در صفحه مقابل.
سیامک گلشیری: داستان باید قوی باشد
سیامک گلشیری، از نویسندگان و مترجمان ادبیات بزرگسال است و کمتر اسم او به عنوان فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان شنیده شده است. اخیراً گلشیری رمانی در نوع وحشت نوشته است، آن هم از نوع دراکولای خونآشام.
گلشیری با اشاره به علاقه و استقبال نوجوانان از ژانر وحشت و مخالفت برخی روانشناسها با اینگونه آثار میگوید: «از لحاظ روانشناسی نمیدانم، اما در مورد خودم میتوانم بگویم به شدت این آثار روی من تاثیر میگذاشت.
اما در آن زمان هم افرادی بودند که دیدن این فیلمها و یا خواندن و حتی شنیدن اینگونه داستانها رویشان تاثیر بدی میگذاشت و حال آنها را بد میکرد.» او در این باره میافزاید:« این آثار حتی میتواند روی بعضی از بچهها تاثیری ماندگار بگذارد؛ که این خیلی بد است. اما به هر حال آنچه که هست و به آن اعتقاد دارم این است که اینها فراموش میشود. ولی آنچه برای من جدای این بحثها مهم است، رشتههای فکری است که این آثار میتوانند داشته باشند که در آثار جنایی و پلیسی هم وجود دارد.
این گروه آثار از نظر طرح و خود داستان باید قوی باشند. این آثار به شدت قصه دارند و خواندن آنها را در کلاسهای داستاننویسیام توصیه میکنم. آنقدر این طرحها محکم است که گاهی تاثیر منفی ندارد و خلاقیت خاصی بهوجود میآورند؛ بخصوص در ژانر جنایی.
اما ممکن است تاثیراتی هم داشته باشد. همانطور که با دیدن فیلم ترسناک آدمها ممکن است دچار ترس کوتاهمدت بشوند؛ دلیلش هم این است که اینها به قصد ترساندن است، یک لحظه آدم را میترساند و بعد تمام میشود و مثل آثار ماندگار و جاودان ادبی در ذهن نمیماند.»
محسن هجری: وحشت، نه ترس پایدار
محسن هجری، سالهاست که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار میکند. این پژوهشگر و نویسنده معتقد است که باید مراقب بود که این وحشت در داستان تا جایی پیش نرود که ذهن خواننده فلج شود و کارکردهای عادی او را مختل کند.
هجری تعریفی برای این نوع ادبی دارد؛ او میگوید: «اگر بخواهیم نوع ادبی وحشت را تعریف کنیم، اساسش لذت بردن بچهها از یک موضوع وحشتآور است که نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. اما این وحشت با وحشتی که آدم را فلج میکند و منجر به زمینگیرشدنش میشود تفاوت دارد و این آن بخشی است که در روانشناسی مد نظر است و ساز و کارهای حیاتی انسان را مختل میکند. داستانهای نوع وحشت اساسش بر لذتبردن است، خصوصا برای گروه سنی نوجوان.
باید توجه داشت که یکی از تفاوتهای نوجوانان با کودکان، علاقهشان به متن اکشن یا هیجانانگیز است که میتواند برای آنها ایجاد هیجان کند؛ چون نوجوان دوست دارد به سمت کارهای غیرعادی برود و هر چه را که به نظرش عادی بوده کنار بزند؛ البته پدر و مادرها هم نگران میشوند که چرا بچههایمان تغییر کردهاند، اما نوجوانان دوست دارند با چیزهایی که در متن وحشت هست درگیر شوند و از آن لذت ببرند.
به همین دلیل حتی دوباره و چند باره این متنها را میخوانند.» این نویسنده میگوید: «اما باید توجه داشت که اگر بخواهیم این حد وحشت را بسیار بالا بگیریم تا حدی که از شدت ترس مخاطب را زمینگیر کند، برای هیچ گروه سنی مناسب نیست.»
آرمان آرین: آرامش پس از ترس
آرمان آرین، نویسنده سه گانه «پارسیان و من» که اخیرا نیز کاندیدای جایزه« آی .بی.بی.وای» (ibby) شده است و مشغول نوشتن رمانی در نوع وحشت برای نوجوانان است، طبقه بندی خاصی را برای این نوع ادبی در نظر دارد و می گوید: «من در این نوع ادبی به طبقهبندی خاصی اعتقاد دارم و آن را به دو دسته تقسیم میکنم: ترس اصیل و وحشت ساختگی.
وحشت ساختگی، وحشتی است که ما را برای یکبار نهایتاً میترساند و با استفاده از عوامل لحظهای یا چندشآور و گاه چیزهایی که باعث انزجار باشد، شکل میگیرد که اصلا هم قشنگ نیست و صرفا برای ترساندن به کار گرفته میشود. اما نوعی ترس اصیل در خود انسان وجود دارد که درست مثل حس خندیدن در درون آدمهاست که نه تنها بد نیستند بلکه اینگونه ترس به نوعی انسان را تصفیه و سبک میکند وآدم بعد از مبتلاشدن به آن احساس آرامش میکند.»او میگوید: «فکر میکنم اگر نوع ادبی وحشت در خدمت یک فکر والا قرار بگیرد میتواند سازنده باشد.»
البته باید توجه داشت که این درک سلیقه بچههای امروز است. ما نمیتوانیم بچهها را بهدلیل سلیقههایشان محکوم کنیم، سلیقه آنها محترم است. باید ما سلیقه آنها را ببینیم، باور کنیم و طبق آن کار کنیم، اما باید به این سلیقهها جهت بدهیم. یعنی آن طعمی را که دوست دارند در نظر بگیریم، اما غذایی را تهیه کنیم که برایشان لازم است، اما با طعمی که دوست دارند.
فرزانه کریمی:سوپرمن ترسناک دارن شان
چند سالی است که آثار« دارن شان» به فارسی ترجمه میشود. فرزانه کریمی کسی است که بعضی از این کتابها را به فارسی ترجمه کرده است. جالب است بدانید که او علاقهای به این گونة ادبی ندارد و میگوید: « این کتابها فقط دلهره و هیجان دارد. البته مواردی را در این داستان ها می بینم که زننده است. می توانم بگویم این سری کتابها فقط ترس را ایجاد نمیکند، بلکه به نظر می رسد نویسنده بیشتر سعی میکند خواننده را به تهوع بیندازد. البته ما به همراه ناشر، به دلیل خاصی زهر کار را میگیریم که بچهها زیاد اذیت نشوند.»
تعریفی که کریمی از این گونه کارها دارد، مشابه بقیه است: «یک وقت نگاه منطقی در کار وجود دارد و این برایم مهم است که ترس منطقی باشد. اگر مقاومتی هم در برابر ترس هست باید انگیزهاش هم قوی باشد، نه اینکه بی هدف باشد. البته نمیخواهم بگویم وحشت بد است، چون گاهی وقتها دلمان میخواهد بترسیم و این خودش نوعی تفریح و لذت است، اما در این ترسها هم باید انگیزه و منطق وجود داشته باشد.»
کریمی یکی از دلایل استقبال نوجوانها از این کتابها را این میداند که قبلا به ناشرها اجازه چاپ این آثار داده نمیشد ولی زمانی که اجازه دادند استقبال زیادی از این کارها شد. از طرفی نویسنده قهرمان داستانش را نوجوان انتخاب کرده است و تواناییهایی به او داده که در تخیل هر آدمی این متفاوت بودن و غالب بودن جالب و جذاب است، مثل سوپر من که بچهها دوستش دارند، آن هم به عنوان یک تخیل غیر ممکن. دارن شان هم سوپرمن ساخته است اما با ویژگیهای متفاوت.»
او در باره حسش از ترجمه این کتابها میگوید: «باید بگویم گاهی وقتها
چندش آور است. اما از طرفی هم گاهی خوب است. ولی چون در این چند سال به صورت دائم روی این آثار کار کردهام، ذهن نویسنده را می توانم بخوانم. تقریبا میدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد و انگار انتقال حرفهایش برایم راحتتر شده است، اما جاهایی به دلایلی حذف می شود.»