در این شماره مجموعهای از مطلبها، به موضوع داستانهای ترسناک پرداختهاند. «من خونآشام نیستم» یکی از آنها است که ترجمهای است از گفتوگوی اینترنتی «دارن شان»، نویسنده داستانهای ترسناک، با نوجوانان.
«سایه لرزان دختری تنها در شبی تابستانی و دلهرهانگیز» هم داستان این شماره است؛ کسانی که داستانهای ترسناک را دوست دارند حتماً از خواندن آن لذت میبرند.
«تابستان بعضیها پر از وبگردی است» گزارشی است از نوجوانان وبلاگنویس.
«مهمانی رنگ در روستا» هم گزارشی است تصویری از طرح پیوند میان مردم و هنر در روستاهای کشور؛ طرحی که با همکاری گروه «حجم سبز ایران» و سازمان ملی جوانان اجرا میشود.
«این خانه راز دارد» مطلبی است درباره خانه طباطباییها در کاشان.
در این شماره گفتوگویی با فرزانه مهری میخوانید، با عنوان «برای خوشبختی همین کافی است». شاید بیشتر شما او را به عنوان مترجم داستانهای نوجوانان، بهخصوص مجموعه داستانهای مانولیتا بشناسید، اما این بار او درباره حرفه اصلیاش حرف میزند، درباره مجسمههایی که میسازد و شیوه کارش.
«گذشته، آینده است»، «هنر مدرن در هنر مدرن»، «افسانه دختری که چشم دلش باز است»، «بازیگر نقش اصلی»، «مهمان ناخوانده»، «چهرههای ماندگار در عرصه ورزش» و ... از دیگر مطالب خواندنی این شماره هستند.