مجموع نظرات: ۰
شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷ - ۱۰:۵۶
۰ نفر

عاطفه تلقانی: به میدانگاهی می‌رسیم. پسرک بستنی فروش درجای همیشگی ون سبز و سفید چرخ دستی‌اش را جابه‌جا می‌کند برای جلب مشتری بیشتر.

 راننده غرولند کنان لایی می‌کشد و بدون چراغ راهنما دور می‌شود از میان ازدحام خودروهایی که راهشان مستقیم است. پیاده می‌شوم. بدون گرفتن باقیمانده کرایه تاکسی. از پله‌ها بالا می‌روم نفس نفس زنان. دیرم شده است. متنفرم از دیر رسیدن. نگاهم را از صفحه ساعت مچی‌ام بر می‌دارم. ون سبز و سفید جلویم سبز است.

چهار مامور امنیت اخلاقی ایستاده‌اند مقابلش و سایه چند دختر دیده می‌شود از پشت شیشه‌های مات ون. دلم هری می‌ریزد. چرایی اش را نمی‌دانم. نگاهم گره می‌خورد در چشمان یکی از خانم‌های مامور.چهره‌اش مهربان است. قطرات عرق را پاک می‌کنم با پشت دست از پیشانی ام. با تعجب می‌پرسد: ترسیده ای؟ نگاهی به مسافران عجول انداخته و می‌گویم: معیار ارشادتان را نمی‌دانم.

9 صبح در فرودگاه به استقبال نگین می‌روم. دو سال از آخرین دیدارمان می‌گذرد. کامپیوتر می‌خواند در دانشگاه منچستر. اینهمه سادگی اش را باور نمی‌کنم، حتی در خواب. بعد از گپ و گفت اولیه علتش را می‌پرسم. به دخترانی که برای استقبال یا بدرقه مسافران خارجی شان آمده‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: در آنجا زنان خاصی به این شکل «میک‌آپ» می‌کنند و لباس آنچنانی می‌پوشند، به دلیل آنکه هیچ‌کس دلش نمی‌خواهد دیگران غیراخلاقی اش بدانند.

هجوم سؤالات رهایم نمی‌کند. جایی خوانده‌ام تهران 1404 قرار است بشود جهانشهر فرهنگی- اسلامی. آیا این‌رؤیا دست یافتنی است؟ برای شنیدن پاسخ به مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران می‌روم. شنیده‌ام یکی از 30 کمیته مطالعات راهبردی در آن کمیته کاربردی کردن دین در حوزه مدیریت شهری است. ساعت 55/19 دقیقه است و قرارم با مهندس محمد تقی امانپور ریاست مرکز ساعت 10/20 تعیین شده است. سر صحبت را باز می‌کنم و درباره برقراری امنیت اخلاقی در سطح شهر می‌گویم، امانپورمی گوید: صحبت در این خصوص حساس است و نیاز به مطالعه همه جانبه دارد. از طرف دیگر باید به جنبه‌های مختلف شرعی و دینی نیز توجه خاص داشت اما سعی می‌کنم پاسخ کوتاهی فقط از نظر روش شناسی بدهم.

ما در مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران 30 اتاق فکر تحت عنوان کمیته‌های مطالعات راهبردی ایجاد کرده‌ایم که براساس وظایف مختلف و فعالیت‌های متنوع حوزه مدیریت شهری سازمان یافته‌اند. در هر کمیته تعدادی از صاحب‌نظران دانشگاهی و اجرایی حضور دارند و برای مدیریت شهری ایده و راهبرد تدوین می‌کنند. یکی از این کمیته‌ها، کمیته امنیت و نظارت است که برخلاف اسم جنجالی اش موضوع آن امنیت شغلی و بررسی مکانیزم‌های نظارتی کار آمد درخصوص فعالیت سالم و حرفه‌ای است.این کمیته از دیدگاه
روش شناسی نظریه جدیدی را درخصوص کار حرفه‌ای و سالم مطرح کرده است.

به‌عنوان مثال اگر در آسیب شناسی فعالیت هاو از دیدگاه نظارت حرفه‌ای، ابتدا سراغ یک آسیب برویم و با معلول برخورد کنیم به جایی نمی‌رسیم. چون اصل بر سلامت افراد است و اینکه آنها آرزو و تمایل دارند که سالم، خوب وحرفه‌ای کار کنند. اینکه افراد چگونه به مسیر انحرافی می‌روند و نهایتا دچار آسیب و فساد از انواع مختلف می‌شوند باید بررسی شود.
این کمیته به‌صورت پایه‌ای سه مطالعه مشخص را در دست تهیه دارد، یکی مشخص کردن منافع فردی وحریم آن. دوم مشخص کردن منافع سازمانی وحریم آن وسوم تعیین منافع ملی و حریم آن.

و سپس در نظر دارد دستورالعمل‌هایی تهیه شود که چگونگی فراهم کردن زمینه‌ها و انگیزه‌های مثبت و عوامل بازدارنده را تعیین کند تاافراد با اشتیاق ضمن بهره مندی و دست یابی به منافع و اهداف فردی نسبت به تامین منافع و اهداف سازمانی اقدام کنند.

در مورد پوشش و حجاب این را باید مورد توجه قرار دهیم که اولا پوشش تنها مربوط به خانم‌ها نیست و آقایان هم باید پوشش مناسب داشته باشند.ثانیا پوشش صرفا موضوع مورد توجه دین اسلام نیست بلکه این موضوع در فرهنگ و تمدن ایرانی ریشه دارد. در روش مورد نظر که در کمیته امنیت و نظارت باید بررسی کنیم که صرف‌نظر از انگیزه‌ها و باورهای دینی چه انگیزه‌های اجتماعی خاصی را می‌توانیم مطرح کنیم تا موضوع پوشش یک بحث قابل توجه و مثبت برای افرادی باشد که چندان به رعایت آن مبادرت نمی‌ورزند.رئیس مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران با اشاره به دیدگاه منافع ملی می‌گوید: هر جامعه‌ای حسب قوانین و مقررات خاص خود می‌تواند ضوابطی را لازم الاجرا بداند. این ضوابط می‌تواند قلبا مورد علاقه افراد باشد یا نباشد، اما می‌تواند لازم الاجرا باشد. مانند قوانین راهنمایی و رانندگی.

وقتی یک جامعه دینی مثل ایران متکی به فرهنگ بومی خود است و باورهای دینی مقرراتی را وضع کرده و حجاب و پوشش را ضروری دانسته طبیعتا صرف‌نظر از تمایل و به‌منظورحفظ شئونات جامعه و احترام به قوانین و مقررات می‌تواند آن‌را مورد توجه قرار دهد.

درخصوص منافع فردی؛فعلا ازمنافع سازمانی دراین خصوص صحبت نمی‌کنم که البته به نحوی درخصوص پوشش و حجاب منافع سازمانی و منافع ملی می‌تواند بسیار نزدیک به‌هم باشد. منافع فردی مربوط می‌شود به اختیارات و آزادی‌های افراد.افراد نیازهایی دارند که وقتی قوانین و مقرراتی وضع می‌شود نباید یکجانبه باشد.

به‌طور مثال: یک خانم نیاز دارد بجز محیط خانه و منزل در سطح جامعه نیز محیط‌های آزاد ومستقلی مانند مراکز ویژه خرید و پارک‌های مخصوص داشته باشدو اگر به نحوی در استفاده از پوشش تمایلی ندارد، آنجا آزاد باشد. وقتی خانم‌ها فرصت پیدا کنند به نیازهای خود در محافلی که به آنها اختصاص دارد پاسخ دهند، آنگاه در سطح شهر به رعایت شئونات جامعه بیشتر تمایل پیدا می‌کنند. اما آیا لیستی از اینگونه نیازها وجود دارد؟ و برای بانوان چنین مکانهای اختصاصی به‌طور کافی وجود دارد؟موضوع مهم دیگر آموزش است.

وقتی پوشش در جامعه‌ای لازم الاجرا می‌شود باید مقررات آن، اصول و ضوابط آن در سطوح مختلف تحصیلی به نحو مطلوب آموزش داده شود و مزایای فردی و اجتماعی آن توجیه شود.  وقتی به زنان جامعه صرف‌نظر از جوانب اعتقادی و باورهای دینی، آموزش داده شود که نوع نگاه و انتظارات و خواستهای زنان و مردان متفاوت است و لازم است آنها در سطح جامعه با پوشش مناسب ظاهر شوند تا امنیت اجتماعی خودشان حفظ شود آنها با این موضوع بگونه‌ای دیگر برخورد خواهند کرد.

 آموزش دادن و توجه دادن این مسایل و در کنار آن فراهم کردن امکانات اختصاصی باعث می‌شود که زنان در جامعه پوشش را نوعی حریم و اسباب حفاظت و حراست از خود و شخصیت خویش تلقی کنند و بر رعایت آن خود اصرار ورزند. موضوع دیگر رابطه پوشش است با نوع ارتباط زنان و مردان و نیازهای آنها و ضوابط قانونی و شرعی مربوطه. که باید در این خصوص روشنگری به عمل‌آید و ضوابط مدون تهیه و در معرض اطلاع مردم قرار گیرد.

 این مهم می‌تواند در ایجاد تمایل زنانی که به‌درستی پوشش خود را رعایت نمی‌کنند برای رعایت حقوق اجتماعی و همچنین حفاظت و حراست از پوشش خود مؤثر واقع شود، که این موضوع فعلا در حد یک صورت مسئله است و به‌صورت مشروح و مفصل در دستور کار چند کمیته مطالعات راهبردی از جمله کمیته مطالعات راهبردی زنان، کمیته مطالعات راهبردی امور اجتماعی، کمیته مطالعات راهبردی کردن دین در حوزه مدیریت شهری و همچنین کمیته مطالعات راهبردی امنیت و ونظارت قرار دارد.

2هفته است که نگین را ندیده ام. مشغله هایم اجازه دیدارهای دوستانه را نمی‌دهد. تلفن همراهم زنگ می‌خورد. شماره ناشناس است. نگین بغض آلود پشت خط است .  از یکی از فروشگاه‌های میدان تجریش چادر ملی می‌خرم و با عجله  در ترافیک بسیار سنگین عصر اولین روز هفته حرکت می‌کنم. به شهروند آرژانتین نرسیده از ایرانسل نگین پیامکی دریافت می‌کنم. به قید تعهد خودش، بدون تشکیل پرونده و گرفتن یک عکس بی‌قواره و ثبت هر نوع سوءسابقه‌ای، در پیاده رو خیابان انتظارم را می‌کشد. توقف می‌کنم.هر چه سرک می‌کشم نمی‌بینمش. درب خودرو باز شده و با عصبانیت سوار می‌شود نگین. می‌گوید: حواست کجاست؟ این همه دست تکان دادم ندیدی ام؟ دیده بودمش بدون آنکه بشناسمش. آرام‌تر که شد می‌پرسم: عروسی کیه؟ چشم‌غره می‌رود. در سکوتی سنگین به روز استقبال از نگین می‌روم.

ساعت 22 هواپیما می‌پرد و تا چند سال آینده نگین را نخواهم دید. معصومه میهمانی گرفته در آخرین شب حضور نگین در ایران. گفته بودم اگر تب سپهر پایین نیاید در فرودگاه می‌بینمشان. زنگ را که می‌فشارم دقایقی طول می‌کشد تا بازشدن درب آپارتمان توسط مادربزرگ معصومه. معصومه با چادر و مقنعه تترون سفید رنگی که از مشهد برایش خریده بودم جلو ایستاده و بقیه دخترها پشت سرش قنوت گرفته‌اند. باور نمی‌کنم آنچه می‌بینم. موقع رفتن به فرودگاه باورم نمی‌شود تیپ دخترها را که می‌بینم. می‌پرسم: شماها همانی هستید که سر نماز جماعت دیده ام؟

مقابل آینه قدی می‌ایستند و می‌گویند: اعتقادات ما ربطی به سرو وضع مان ندارد. می‌گویم: لباس من، خود من نیست اما نشانه‌ای از نگرش و ایدئولوژی من است. ارتباطی نمی‌بینم میان این و آن تان. آخرین نفری هستم که نگین برای آخرین خداحافظی مقابلم می‌ایستد. یکرنگ نیست. دستم را می‌فشارد و می‌گوید: باید درباره علت تعارض رفتار و اعتقاداتمان بیشتر بحث کنیم. لطفا پس فردا به ای‌میل ات سری بزن.

کد خبر 57028

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز