به گزارش همشهریآنلاین، با کشف بقایای جسد شیما و اعتراف بهلول به قتل او، مرد جنایتکار دیروز از بازداشتگاه اداره دهم پلیس آگاهی برای تحقیق به شعبه هفتم دادسرای جنایی تهران انتقال یافت و پیش روی قاضی رستمی، بازپرس شعبه هفتم دادسرا، قرار گرفت.
او کاملا عصبی به نظر میرسید و خودش میگفت که شیشه او را خشن کرده است. گاهی آنقدر عصبی میشد که میگفت دلش میخواهد صندلی را به سرش بکوبد و جان خودش را بگیرد. بهلول در حالی جزئیات قتل شیما را شرح داد که آثار پشیمانی در رفتارش احساس نمیشد، اما گاهی لابهلای صحبتهایش ادعا میکرد که بعضی وقتها دچار عذاب وجدان میشود. گفتوگو با او را بخوانید.
برای قتل شیما نقشه کشیده بودی؟
نه اصلا. من به او پناه داده بودم. خانهام را در اختیارش قرار دادم، چون معلوم نبود اگر در خیابان میماند، چه بلایی سرش میآمد. نمیخواستم او را بکشم اما در یک لحظه بهشدت عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم.
چرا عصبانی شدی؟
در حال تماشای تلویزیون بودیم. ساعت حدودا ۱۱شب بود. فکر میکنم فیلم میدیدیم که شیما گفت قرصهای اعصابش تمام شده است. از من خواست به داروخانه بروم و برایش قرص بخرم. میگفت مدتی است که قرص اعصاب میخورد. من رفتم اما پیدا نکردم و خیلی زود به خانه برگشتم. گفت قرص چه شد؟ گفتم پیدا نکردم.
همین باعث شد که عصبانی شود. شروع کرد به فحاشی و بیاحترامی کردن به خانوادهام. میگفت معلوم نیست همسر و فرزندانت در ترکیه چه کار میکنند. تو را رها کردهاند و... گفت و گفت. عصبانی شدم و به سمتش هجوم بردم. نمیدانم چه شد که با شالی که دور گردن شیما بود، خفهاش کردم. او معمولا پیش من حجابش را حفظ میکرد و من هم هیچوقت نیت شومی نسبت به او در سر نداشتم. من بیآنکه قصد قبلی داشته باشم، جان شیما را گرفته بودم و خیلی پشیمان شدم.
خانوادهات ایران نیستند؟
نه. همسر و فرزندانم از من جدا شده و در ترکیه زندگی میکنند.
چند روز بود که شیما در خانهات بود؟
۴۰ یا ۵۰ روز.
قبلا گفته بودی ۲هفته؟
نه. حدود ۲ماهی میشد که شیما را به خانهام آورده بودم.
چه شد که او را به خانهات آوردی؟
در ترمینال بیهقی، شیما سوار ماشینم شد. حالش خوب نبود و میگفت با خانوادهاش درگیر شده و با آنها قهر کرده است. از من اجازه گرفت که در ماشینم سیگار بکشد. من هم گفتم آزادی هر کاری انجام بدهی. بعد به او پیشنهاد دادم که اگر با خانوادهاش مشکل دارد و کسی نیست که به خانهاش برود، میتواند به خانه من بیاید و او هم قبول کرد.
در مدت ۲ماهی که در خانهات بود، اجازه بیرون رفتن داشت؟
اجازه که داشت اما خودش نمیرفت.
چرا؟ چون در خانهات حبسش کرده بودی؟
حبس که نه. صبح که به سرکار میرفتم در را به رویش قفل میکردم اما خودش با این قضیه مشکلی نداشت. بیشتر به خاطر همسایهها میگفت در را قفل کنم و در مدتی که خانهام بود، پایش را بیرون نگذاشت.
گفتی شیشه میکشی؟ شیما را مجبور کردی که شیشه مصرف کند؟
گاهی از او میخواستم مرا همراهی کند.
شب حادثه پس از اینکه شیما را به قتل رساندی، چه کردی؟
باید جسد را پنهان میکردم. به همین دلیل آن را داخل مانتوی بزرگی گذاشتم. راستش دوست من لباس دخترانه و زنانه برایم میآورد که آن را بفروشم. یک مانتوی سایز بزرگ تن شیما کردم. بعد او را داخل نایلونی که دور قالیچههاست، گذاشتم. ملحفهای دورش کشیدم و آن را به صندلی عقب ماشینم انتقال دادم. تصمیم گرفتم جسد را داخل باغچه خانه صاحبخانهام دفن کنم.
صاحبخانهام پیرزنی بود که در نزدیکی خانه من زندگی میکرد. ۴سالی میشد که مستأجرش بودم و کلید خانه او را داشتم. چون در حیاط آنجا انباری کوچکی بود که صاحبخانهام اجازه داده بود وسایلم را داخل آنجا بگذارم. به همین دلیل کلید خانه او را داشتم.
آن شب راه افتادم بهسمت خانه او. ماشین را یک کوچه بالاتر پارک کردم و با کلیدی که داشتم وارد خانه پیرزن شدم. میدانستم که خودش در خانه نیست. با خیال راحت وارد شدم و با بیل شروع کردم به کندن باغچه. وقتی گودال عمیقی کندم برگشتم به سمت ماشین و آن را سرکوچه آوردم. بعد جسد را روی کولم گذاشتم و آن را داخل گودالی که حفر کرده بودم، دفن کردم.
فکر نکردی که خانواده شیما نگران او هستند و در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
اوایل عذاب وجدان خیلی اذیتم میکرد اما به مرور سعی کردم آن را فراموش کنم.
چرا بعد از دستگیری دروغ گفتی و آن ادعاها را درباره دفن جسد شیما در کنار رود ارس و بعد هم جاده چالوس بیان کردی؟
راستش در این مدت پدرخوانده شیما خیلی مرا اذیت کرد. او فهمیده بود که من از سرنوشت شیما خبر دارم. میدانست که بلایی سرش آوردهام و همهاش دنبالم بود. برای اینکه مرا تهدید کند شیشههای ماشینم را شکست. مدام میگفت باید راز قتل دخترخواندهاش را فاش کنم. من هم که از او کینه به دل گرفته بودم، برای اینکه او را اذیت کنم و انتقام بگیرم، تصمیم گرفتم دروغ بگویم تا او و همسرش چشمانتظار بمانند و ندانند چه بلایی سر شیما آمده است.
پس خبر داشتی که شیما دختر واقعی او نیست؟
شیما برایم تعریف کرد. در مدتی که خانه من بود، راز زندگیاش را فاش کرد و گفت بهتازگی فهمیده که دختر اصلی خانوادهاش نیست.
درباره مانتو و کفشهای زنانهای که در خانهات کشف شده چه میگویی؟
من قاتل سریالی نیستم. همانطور که گفتم آنها را دوستم داده بود تا برایش بفروشم. در اداره آگاهی هم مدام از این جور سؤالها میپرسند و طوری با من رفتار میکنند که انگار قاتل سریالی هستم. اما من فقط شیما را به قتل رساندم، آن هم از روی عصبانیت.
شیما فرزندخوانده بود
با دستگیری بهلول بهعنوان قاتل شیما، هرروز ابعاد تازهتری از این پرونده برملا میشود. پس از کشف جسد و جزئیات ارتکاب قتل، حالا پدر شیما، همان مردی که پیگیریهایش باعث کشف این معمای جنایی شد در مصاحبه به همشهری میگوید که پدر واقعی شیما نیست و وقتی شیما نوزاد بوده او را به فرزندخواندگی قبول کرده است.
این مرد که تلخترین روزهای عمرش را سپری میکند، در این باره به همشهری میگوید: «من و همسرم نمیتوانستیم صاحب فرزند شویم. همسرم چند بار باردار شد، اما بهدلیل فشارخون بالا فرزندانمان را از دست دادیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم فرزند یکی از اقوام را به فرزندخواندگی قبول کنیم.»
او ادامه میدهد: «شیما فرزند یکی از اقوام دورمان بود. وقتی شیما ۳ ماهه بود، ما او را به خانهمان آوردیم و برایش به نام خودمان شناسنامه گرفتیم و در این ۱۵سال او از اینکه ما پدر و مادر واقعیاش نیستیم خبر نداشت و حتی مشاور هم گفته بود او فعلا نباید بداند تا اینکه چندماه قبل از حادثه یکی از اقواممان به خاطر خصومت، این ماجرا را به شیما گفته بود. از آن زمان بود که شیما کمی تغییر کرد و از نظر روحی صدمه خورد.»
پدرخوانده شیما میگوید: «در این سالها هر کاری که از دستم برمیآمد برای خوشبختی شیما انجام دادم. او دختر مهربان و باهوشی بود و من و همسرم را دوست داشت، اما افسوس که این حادثه تلخ، او را از ما گرفت. حالا با اینکه نام شیما در شناسنامه من و همسرم ثبت شده است، اما ظاهرا ما ولیدم محسوب نمیشویم. با وجود این، من اطلاعات مادر واقعی شیما را دارم. حتی میدانم که شیما یک برادر بزرگتر هم داشت.»
وی ادامه میدهد: «من همانطور که از روز گم شدن شیما پیگیر بودم تا آخر این پرونده را پیگیری میکنم و امیدوارم زودتر قاتل محاکمه و مجازات شود. روز گذشته از پزشکی قانونی با من تماس گرفتند تا برای تحویل گرفتن پیکر شیما مراجعه کنم و فعلا مشغول انجام مقدمات برای مراسم تدفین هستیم، اما شیما مثل دختر واقعیام بود و نمیگذارم که حقش پایمال شود.»
اولیای دم شیما چه کسانی هستند؟
تازهترین یافتهها درخصوص پرونده شیما نشان میدهد زن و مردی که او با آنها زندگی میکرد پدر و مادر اصلی او نیستند. حالا در این شرایط، یکی از مهمترین پرسشها این است که چهکسی اولیای دم شیماست و حق قصاص دارد؟
سید مجتبی حسینپور، بازپرس سابق دادسرای امور جنایی، در این باره به همشهری میگوید: «اولیای دم قطعا پدر و مادر اصلی و خونی شیما هستند و پدرخوانده و مادرخواندهاش هرچند برای او به نام خودشان شناسنامه گرفته باشند اولیای دم محسوب نمیشوند.»
او ادامه میدهد: «برای تعیین تکلیف پرونده باید پدر و مادر اصلی شیما شناسایی شوند و اگر آنها شناسایی نشوند یا در قید حیات نباشند وراث آنها اولیای دم محسوب میشوند که این طبقهبندی بهترتیب شامل فرزندان، خواهر و برادر و عمه و عمو و دایی و خاله میشوند و درصورتیکه هیچکدام از این افراد شناسایی نشوند ولی دم، ولی فقیه است که این اختیار از سوی ایشان به رئیس قوه قضائیه تفویض شده است.»
حسینپور در ادامه میگوید: «با وجود اینکه پدرخوانده و مادرخوانده مقتول او را بزرگ کردهاند و در این مدت به دنبال یافتن او و روشن شدن سرنوشتش بودهاند و... اما در مطالبه قصاص حقی ندارند و فقط میتوانند اعلام جرم و شکایت کنند.»
منبع: همشهری
نظر شما