به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۱۲ظهر یکشنبه ۳۰آذرماه به قاضی ساسان غلامی، بازپرس جنایی تهران گزارش مرگ زنی جوان اعلام شد. این زن از یک هفته قبلتر بهدلیل سوختگی در بیمارستان بستری شده اما بهدلیل شدت سوختگی جانش را از دست داده بود.
با دستور بازپرس جنایی تهران، تحقیقات برای کشف اسرار مرگ زن جوان شروع شد و مأموران دریافتند که این زن قبل از مرگش به پلیس و خانوادهاش گفته بود که با شوهرش اختلاف داشته و روز حادثه پس از آنکه با او درگیر شده، وی به روی او تینر ریخته و او را آتش زده است.
گفتههای این زن کافی بود تا شوهر ۲۹ساله وی بازداشت و پرونده از دادسرای یافتآباد به دادسرای جنایی تهران ارجاع شود. متهم اما در جریان بازجوییهای اولیه منکر قتل همسرش شد. او حتی دیروز وقتی مقابل بازپرس پرونده قرار گرفت نیز ادعای خود را تکرار کرد و در پاسخ به سؤال بازپرس مدعی شد که همسرش را دوست داشته و هرگز به فکر کشتن او نبوده است.
جلسه بازپرسی
بازپرس: اگر نقشی در مرگ همسرت نداشتی پس توضیح بده که چه شد که او آتش گرفت؟
متهم: خودسوزی کرد. من نقشی در مرگ او نداشتم. او را خیلی دوست داشتم و اصلا با عقل جور درنمیآید که آدم زنی را که دوست دارد آتش بزند!
یعنی همسرت دروغ گفته که تو او را آتش زدهای؟
متهم سکوت میکند و حرفی نمیزند.
اما شما باهم اختلاف داشتید؟
درست است اختلاف داشتیم اما دلیل نمیشود که او را آتش بزنم.
اختلافاتتان بر سر چه مسائلی بود؟
به خاطر مادرم. میگفت حق نداری با مادرت رفتوآمد کنی. میگفت او زندگی ما را جادو میکند و روی من تأثیر بدی میگذارد. اصرار داشت که مادرم با جادو و جنبل زندگیمان را ویران میکند. به همین دلیل هر وقت به خانه مادرم میرفتم بعداز آن یک دعوای سنگین داشتیم. البته تصورم این است که ماجرای مرگ فرزندمان و برادر همسرم باعث شد که همسرم دچار مشکلات روحی شود. فرزندمان فروردینماه نارس به دنیا آمد و زنده نماند. برادرش هم بیمار بود و فوت شد و این اتفاقات او را عصبی و حساستر کرده بود.
ظاهراً با همسرت تفاوت سنی زیادی داشتی؟
بله اما عاشقش بودم. من در یک نمایشگاه اتومبیل کار میکردم؛ سال۹۱ بود و یک روز او به همراه دوستش از مقابل نمایشگاه رد شد و من در نگاه اول عاشقش شدم. هرچند که ۱۲سال از من بزرگتر بود اما ۱۰، ۱۵روز بعد از نخستین دیدار عقد کردیم. بعد از ازدواج متوجه شدم که او قبلا یکبار ازدواج کرده و به من نگفته بود با این حال حرفی نزدم چون عاشقش بودم. تفاوت سنی ما نقشی در اختلاف ما نداشت و من او را دوست داشتم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
آن روز میخواستم به خانه مادرم بروم که دوباره باهم درگیر شدیم. با این حال به حرفهای او توجهی نکردم و به دیدن مادرم رفتم. وقتی برگشتم دیدم حفاظ آپارتمان بسته و قفلی به آن آویزان است. من کلید آن قفل را نداشتم و فقط کلید آپارتمان همراهم بود. وقتی کلید را در قفل آپارتمان چرخاندم دیدم از داخل کلید روی آن است و این یعنی همسرم در خانه بود.
در زدم. همسرم در ورودی را باز کرد اما حفاظ را باز نمیکرد. باهم درگیر شدیم، میگفت چرا به حرفش اهمیت ندادم و به خانه مادرم رفتهام. خیلی عصبانی بود. با قیچی که دستش بود جلوی موهایش را زد. بعد به آشپزخانه رفت و ظرف پلاستیکی که داخل آن تینر بود را برداشت و به مقابل در آمد. ابتدا مقداری از آن را به طرف من پاشید که به طرف پشت بام فرار کردم و بعد مابقی تینر را روی خودش ریخت و فندکی که در دست داشت روشن کرد که ناگهان آتش گرفت.
خیلی شوکه شده بودم و نمیتوانستم کمکش کنم چون در قفل بود. همسرم هم درحالیکه آتش گرفته بود به پشت مبل رفت و کلید قفل حفاظ را به سوی من پرتاب کرد. من هم فورا در را بازکردم و پتویی دور او پیچاندم تا آتش خاموش شود. بعد از آن او را به حمام بردم و با آب سرد شستم و با خواهرش تماس گرفتم و موضوع را خبر دادم. همانجا با باجناقم هم تماس گرفتم و گفتم که همسرم خودش را آتش زده است و میخواهد برای من پاپوش درست کند!
چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟
فکر میکردم اگر او را با آب سرد بشویم سوختگیاش کمتر میشود.
پس چرا به باجناقت گفتی که همسرت برایت پاپوش درست کرده است؟
متهم سکوت میکند.
همسرت تینر را از کجا آورده بود؟
ساختمانی که ما اجاره کرده بودیم ۳طبقه بود که طبقه اول و دوم آن خالی بود و صاحب خانه قصد داشت خانه را نقاشی کند و بعد اجاره بدهد، به همینخاطر مقداری تینر آورده بود و زیر پلهها گذاشته که همسرم آن را برداشته بود.
پس از بازپرسی از متهم، قاضی او را در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داد و وی برای ادامه تحقیقات به بازداشتگاه منتقل شد.
منبع: همشهری
نظر شما