چرا در درخواستها کمتر از کلمه لطفا استفاده میشود؟باید گفت این نوع رفتارها بهویژه استفاده از کلمات باید گونه و دستوری تا اندازه زیادی از نوع ساختهایی که بر جامعه ما حاکم است سرچشمه میگیرد.ما دچار ساختهای قیم مآبانه هستیم و حوزه اجتماعی از این موضوع بیشتر تحتتأثیر قرار گرفته است و شما میتوانید این ساختار را در سطح روابط اجتماعی، خانواده، روابط فردی و نهادهای آموزشی بسیار ملاحظه کنید.
به تعبیر ماکس وبر، روابط سازمانی حاکم بر بنگاهها بر پایه نظام سلسله مراتبی، قفسی آهنی را برای روابط دمکراتیک و برابرساخته است واین آینده بدی را برای نظام بروکراتیک و دیوان سالارانه ترسیم کرده است.
امروزه اصل را براساس کار گروهی و رفتار برابر میگذارند تا ضمن رشد خلاقیتهای فردی، کارایی نیز بالا رود. روابط احترام آمیز نیز غیر از آن نیست؛تو به من احترام میگذاری، من به تو احترام میگذارم پس ما با هم برابریم. این در حالی است که ساختهای جامعه این ارزشها را خاموش نگه میدارد و این ارزشها بروز پیدا نمیکنند مگر در دورههایی که افراد مصلح ظهور پیدا میکنند.
دکتر علی اصغر سعیدی،جامعه شناس و استاد دانشگاه میگوید: اگر به ریشههای لاتین برگردیم، parentalism، به اقتدار قیم مآبانه والدین اشاره دارد . اگر دقت کنیم در هر جایی دنبال یک برتر میگردیم؛ در خانواده، دولت و... و اعلام اقتدار در هر زمینهای وجود دارد. بنابراین برای برتری طلبی و اعلام قدرت نیز از« باید» استفاده میشود.
تفکری در جامعه ما وجود دارد که افراد فکر میکنند اگر زور وجود نداشته باشد کارها پیش نمیرود.مثلا در خانواده میگویند بچه باید زور بالای سرش باشد در غیراینصورت کاری که به او محول شده است را انجام نمیدهد.
دکتر سعیدی در این زمینه میگوید: در حقیقت باید گفت تفکر قیم مآبانه ساده ساز است. در این نوع تفکر اولین چیزی که باعث حل کردن مسائل میشود استفاده از زور است. در نحوه رابطه برابرانه درست است که نتایج بهتر است اما خیلی پیچیدهتر بوده و در حقیقت به مهارت و دانش بیشتری نیاز است. در شیوه ارتباط برابرانه دیگر بهخود رابطه فکر نمیشود بلکه به نتیجه اش توجه میشود.
تعریف و تصویر اقتدار در جامعه ما به نوعی غلط بوده و شیوهای ناصحیح وجود دارد. رفتارهای باید گونه و امرگونه و در سطوحی نیز در دسترس نبودن، عاملی است که فرد را مقتدر تصویر میکند. این جامعه شناس در این زمینه چنین اظهار نظر میکند:در جامعه ما مدیران در هر سطحی، خانواده و دوستان میخواهند زیاد دیده نشوند، پاسخگو نباشند، در دسترس نباشند تا به این صورت بگویند اقتدار دارند.مثلا اگر به استاد دانشگاه ایمیل بزنند جواب نمیدهد، چون تفکر او این است که اگر به دانشجو جواب بدهد اقتدار ندارد و اقتدار به گونهای بافاصله داشتن با دانشجو معنا میشود و اتفاقا این قضیه مقبولتر میافتد و دانشجویان به استاد احترام میگذارند. به این علت که این تفکر وجود دارد که اگر استاد ایمیل جواب میدهد، در اتاقش باز و در دسترس است و این یعنی زیاد علم ندارد، کارایی ندارد و... .
عکس این قضیه مربوط به دوستان و استادان بنده در انگلستان است که آنجا بیشتر اقتدار به دانش بر میگردد نه سلسله مراتب. یعنی هرکه با دانشتر باشد از اقتدار بیشتری برخوردار است.
سحر محمد زاده،کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی علت عدمتلطیف در بیان خواهشها را درست اجتماعی نشدن افراد و عدمیادگیری درست مهارتهای زندگی دانسته و میافزاید: تغییر در یک سری از ارزشهای قدیمی بهدلیل درست درونی نشدن آنهاست، مثلا در گذشته رعایت احترام در کلام بسیار اهمیت داشته اما در نسلهای بعد این اصل رعایت نمیشود. تناقض میان ارزشهای گفته شده و آنچه در عمل اجرا شده است، نیز عامل تأثیرگذار دیگر در ضدارزش شدن درخواست در بیان نیازهاست، خودمحوری افراد نیز عاملی دیگر به حساب میآید.
افسانه پورمحمدی (کارشناس مطالعات خانواده)، استفاده از جملات دستوری را به ساختار اجتماعی، تربیتی و فرهنگی جامعه وابسته میداند. بهنظر میرسد ریشه طلبکارانه رفتار کردن و عدمدرخواست در بیان خواستهها، به مسائل تربیتی و خانوادگی باز میگردد. ما در تربیتمان یاد نمیگیریم که خواهش کردن و با لطف صحبت کردن، رعایت ادب و احترام به دیگران است نه احساس حقارت و ضعف. در این صورت وقتی افراد تصورشان این است که با خواهش کردن کوچک میشوند، دائما تلاش میکنند که از جملات امری استفاده کنند. ما به این صورت بار میآییم و طرز صحیح صحبت کردن و یا درخواست را یاد نمیگیریم و این قضیه در تمامی ارتباطها و در تمامی سطوح وجود دارد.
وی با بیان مثالهایی در نقشهای مختلف، میافزاید: وقتی رئیسی با کارمند خود با لحنی باید گونه و دستوری صحبت میکند، دایره اقتدار را در ذهن خود وسیعتر میانگارد و فکر میکند باید کارمندان سلسله مراتب قدرت را از یاد نبرند و با ذکر آن مرتبا این نکته را یادآوری میکند.بهنظر میرسد همکاران بهدلیل حس رقابتی که نسبت به هم دارند با یکدیگر باید گونه برخورد میکنند. در این صورت هر کسی که خواهش گونه برخورد کند فکر میکند رتبه اش پایینتر است. پس« باید» میگویند تا احساس برتری کنند. باید گفتن در نقش والدین و اساتید نسبت به فرزندان و شاگردان تا حدی که فرزند به تمییز درست و نادرست و شاگرد به فهم آنچه باید بیاموزد برسد لازم است، ولی نباید ادامه یابد.
طولانی شدن اقتدارها در هر حوزهای باعث مشکلات میشود. مثلا لازم است والدین بچه تا سن 16 سالگی وی اعمال اقتدار داشته باشند و پس از آن کم کم دایره اقتدار را کمتر کنند اما متأسفانه در خیلی از موارد این وضعیت را ادامه میدهند. یکی از پیامدهای این طولانی شدن اقتدار، تحقیر شخصیت هاست و باعث ایجاد مشکل میشود.در روابط حرفهای، دانشگاهها و فضاهای آموزشی نیز طولانی شدن اقتدارها باعث ایجاد اشکال میشود.
انتظارات، تا چه حد منطقی اند؟
تا به حال به پاسخ این سؤال اندیشیدهاید که در جامعه ما تا چه حد انتظاراتمان از هم منطقی اند؟
جامعه ما جامعهای پرتنش و پرچالش است. چالش در همه جوامع وجود دارد، اما تنش به ساختار جامعه مرتبط است. افزایش انتظارات در جامعه ما تا حدی ناشی از ورود ما به دوره جهانی شدن است؛ امری که در زندگی همه تأثیر گذاشته است (وجود کالاهای مختلف، ادغام جوامع و نزدیک شدن حوزههای زندگی به هم).
در این زمان نسبت به نسل پیش اطلاعات افراد از هر چیزی افزایش یافته است و بدیهی است که اطلاعات بر نوع رفتار و انتظارات بیش از حد تأثیرگذار است. میتوان گفت واقعیت موجود باعث بهوجود آمدن انتظارات شده است و انتظارات نیز بر واقعیت موجود تأثیرگذار است و شکاف بین واقعیت موجود و انتظارات باعث ایجاد چالش میشود. سعیدی میافزاید: اگر راه و شیوه درست را برای منطقی کردن انتظارات ندانید، کنشها برای رسیدن به انتظارات خشم آلوده میشود و حتی به درگیری فیزیکی و روانی میانجامد.بروز انتظارات غیرمنطقی به این علت است که ما شیوههای کاهش چالشها را نمیدانیم. وی نوع ابراز خواستهها را در کسب نتیجه، ضروری میداند و در این زمینه میگوید: انتظارات یا منطقیاند یا غیرمنطقی. انتظارات منطقی اگر درست ابراز شود پذیرفته میشود و اگر درست ابراز نشود حذف میشود.
نتیجه دستور دادن
«باید» گفتن و دستور دادن باعث دوری، انزجار و لجاجت افراد میشود و نتیجه آن نیز سطحی و زودگذر است اما خواهش کردن نتیجه روانی مثبتی دارد. افسانه پور محمدی در این زمینه میگوید: اگر به جای«باید» از عبارت« بهتر است» استفاده شود نتیجه بسیار پایدارتر و مطلوبتر خواهد بود و بار منفی کلمه«باید» نیز گرفته میشود. وی همچنین معتقد است که درصورت طلبکارانه و دستوری برخورد کردن افراد، جامعه دچار سیکلی معیوب از تنشها، فشارها، تقاضاهای برآورده نشده، ناکامیها و سرکوب شدنها میشود که اگر کسی در آن سیکل بیفتد، تلاش میکند احساس حقارت و خود کمتربینی خود را با فریاد کردن خواستهها التیام بخشد و با استفاده از بایدها بهدنبال شفای سطحی زخمهای درونی خویش باشد.
ما بر مکالماتمان حاکم نیستیم و این از بینشهایمان نشأت میگیرد. باید گفتن ناشی از جهان بینی است که بر تعاملات و روابط جامعه ما حاکم است. سعیدی میگوید:بهنظر من اگر این قضایا را بهعنوان مکانیسمها در نظر بگیریم باعث میشوند که چرخ جامعه کند حرکت کرده و جامعهای پرتنش داشته باشیم.
برعکس آن رابطههای دوستانه و محترمانه در هر سطحی باعث سرعت و حرکت روانتر چرخ جامعه میشود. وی در ادامه میافزاید: رفتار درست و استفاده از کلمات و جملات درخواست گونه و همراه با احترام در هر سطحی باعث سالمتر و بهتر شدن روابط شده و فعالیتها را کاراتر و نتایج آن را مثبتتر خواهد کرد.