طی تمام این سالها در ورای تمام اقدامات دیپلماتیک و تبلیغی در ایران و جهان، تنها یک مسئله مد نظر بوده و آن اراده خداوند در امر اسارت و آزادی آنان است.
پرواضح است که این قهرمانان واقعی ایران اسلامی در جدال جهانی با کفر، و این مدافعان حقیقی دفاع مقدس از کیان امت اسلامی، با نگاه و گامی آگاهانه سر به تقدیر 26ساله خود نهادند و در حالی از سوی دشمنان امت اسلام ربوده شده و سپس به گروگان گرفته شدند که جز رضای خدا، هیچ عاملی را مد نظر نداشتند.
آنان نه به جهان دیپلماتیک بلکه به محاصره قدم نهادند! با خود نه سلاح، که دست یاری بردند و از خود نه پول و مادیت بلکه جان جوان به گرو نهادند.
و این شد سند روشن حق، در برملاشدن حرفهای دروغین سرمداران امپریال – صهیونیست جهان معاصر سندی که در آن رخسار نورانی 4انسان حقطلب، از حق تمام مظلومین جهان دادخواهی میکند که آنان نه فقط به امت اسلام بلکه به تمام ملتهای مظلوم تعلق دارند؛
اگر نه، آنان در لبنان چه میکردند؟ و اکنون در کنج زندانهای رژیم صهیونیستی چه میکنند؟!
اکنون جهان چگونه این همه سال بر این حقیقت چشم بسته و سکوت کرده است؟ بانیان حقوق بشر و نظم نوین جهانی از کدام حق و کدام نظم سخن میگویند؟! آیا حقی مسلمتر از حقوق دیپلماتیک، امروز بر افواه جهان حاکم است؟! آیا کشوری حق دارد که دیپلمات های مهمان خود را به کشوری دیگر بفروشد؟
سازمان ملل و مراکز و کمیتههای حقوق بشر در جهان چه میکنند؟! آیا منتظرند در جریان تبادلهای مرسوم، گوشت تحویل داده و استخوان تحویل بگیرند؟! آیا این معنا و مبنا و ممشای حقوق بینالملل است؟!
اکنون جهان، چشم به تبادل اخیر دوخته است و بانیان این تبادل در عرصه بینالملل برای خود به تناوب کف میزنند! آنان هیچگاه از خود نمیپرسند که این پارههای تن که تبادل میشوند، متعلق به کیستند؟ برایشان حق و باطل بیمعناست، بر حمله و تهاجم، و حمایت و تعامل وقعی نمینهند و تمایزی قائل نیستند.
کاری ندارند که کسی برای بمباران ملتی مظلوم و بیسلاح به اسارت رفته باشد و افرادی برای حمایت از آن ملت مظلوم.
کلمات، واژهها و دیالوگها در عرف بینالملل شدیدا ساختگی است و کلیشه آن را از پیش، ابرقدرتهایی ساختهاند که سال به سال از این ابریت روبه افولاند.
آنان حقیقت را نشخوار و واقعیت را ذبح میکنند و تمام کسانی که در جهان فرمول آنان را ترویج میکنند و پی میگیرند، بر طریق و طینت آنان میتند.
طریق دشمن طی تمام این سالها، تکرار سناریویی سوخته 4 جولای 1982 است. فالانژها و صهیونیستها در تمام این سالها حقیقت وجود و حیات این 4 فرزند ایران اسلامی را کتمان کردهاند.
و هر که در این سالها – خصوصا ماههای اخیر تبادل – با آنان در سناریوی شهادت عزیزان ما همکلام شده است، ره به وادی نامردمی برده و در تنور داغ دشمن میدمد! آنان هنوز تبادل را پی نگرفته، اینان دم از شهادت اسیران از یاد رفته میزنند!! اگرچه این اسیران را ولایت و مردم هرگز از یاد نبرده و نمیبرند.
ولایت و امت، نمیگذارند که این سرپوش صهیونیستی، جنگ رسانهای خود را در این باره بر ایران و جهان تحمیل نماید.
در این میان انتظار از مسئولان کشور، حرکتی فراگیر در مسیر احقاق حق از دست رفته کاردار سفارت ایران در لبنان و هیات همراه اوست؛
حرکتی با تمام قوا در برابر کسانی که با تمام قوا در این باره به میدان آمدهاند؛ درست مثل حرکت مقاومت غیور اسلامی حزبالله لبنان که طی این سالها از بزرگترین مدافعان این 4 اسیر والامقام بوده است.
میگویند مقام اینان را در ایران هنوز کسی نمیداند. میگویم همین که 4 تن 26 سال در اسارت بزرگترین دشمن اسلام و مسلمین قرار داشته باشند، همین سرنوشت عجیب و ممتاز، خود بهترین حاکی و محک در ترسیم و تشخیص مقام ممتاز و متمایز آنان است.
آنان که میدانند، که دانستهاند، اما برای آنان که نمیدانند، باید گفت: دست گلچین الهی، یک روز هاشم جد بزرگ پیامبر اسلام را، و روز دیگر عبدالله پدر والامقام حضرتش را، و سالی دیگر آمنه خاتون مادر گرامی حضرتش را و در اعصاری دیگر، سلاله آن حضرت را به مسلخ قوم بنیاسرائیل میبرد، همین سلسله و سلیل، خود حاکی از عمق اعتبار و جاه و جلال کسانی است که امروز قربانیان مصاف علن و غیرعلن اسلام با قوم ذلیل و ورشکسته بنیاسرائیلاند.
و اما تکلیف ما با این قضیه و این قوم، رهنمود و حرفی است که امام راحل عظیم و مقام معظم رهبری همواره روشنگر آنند و هر که و هر چه در این مسیر و مصاف، از این رهنمودها سر باز زند، روشن است که از سربازی اسلام عزیز سر باز زده است و سرباز دشمن اسلام شده است.
* همسر سیدمحسن موسوی،
کاردار ربوده شده ایران در لبنان