از جمله «اوپرا وینفری» و« لری کینگ» که هر کدام را به سبب مهارت در اجرا و باز کردن مشت فرد مقابل در گفتوگو، در مصاحبه برتر میدانند و به این معروفند که به سرعت با مصاحبهشونده در برنامه زنده ارتباط برقرار کرده و او را به سادگی وادار میکنند به سؤالاتشان پاسخ دهد.
در کشور ما هم هرازگاهی مجریانی از این دست میبینیم که به واقع شایستگی جایگاه گویندگی و اجرا را دارند. کسانی که در کار خود به قدر کافی تبحر دارند و صرفا به دلایل آشنایی یا بهصورت اتفاقی وارد این کار نشدند.
همه ما با حضور اینانلو یا میرفخرایی و یا جلال مقامی در جایگاه مجری- کارشناس آشنا هستیم، علاوه بر صدای خوبشان و قبل از هر چیز دیگری، مطمئنیم ایشان اطلاعات کافی در مورد مضمون مورد بحث را دارا بوده و تمام گفتههایشان قابل اعتماد و استناد است. اما بهطور کلی تلویزیون ما در مقوله اجرا فاقد دو مولفه اساسی است اول اینکه استاندارد و معیاری برای خوب بودن یک مجری یا مناسب بودن آن به تناسب برنامههای مختلف هرگز تعیین نشده است و دوم، طبعا از آنجایی که معیار مشخصی وجود ندارد به تبع آن آموزش مناسبی هم در کار نیست.
اکثر مجریها به تناسب آشنایی با تهیهکننده و احیانا تایید مدیر شبکه روی آنتن میروند و پس از یکی دو اجرا درصورت حاضر جواب بودن، (بیشتر حاضر جواب بودن مطرح است تا میزان زبردستی واقعی مجری) در برنامههای دیگری هم دیده میشوند. حتی گاهی اصلا مهم نیست که مجری چه میزان اطلاعات به مخاطب میدهد بلکه بر مبنای روندی که این روزها در سیما باب شده است، مجری کافی است صرفا با مخاطب خودمانی باشد، قربان صدقه مخاطب برود و برایش جملاتی از قند و نبات بگوید. یک مجری طبق اصول صحیح اجرا، علاوه بر قدرت ارتباط با مخاطب باید تسلط کافی برآنچه میگوید و میکند داشته باشد.
قرار نیست لزوما مجری- بازیگر داشته باشیم، البته مجری باید فاقد انعطاف باشد اما قرار هم نیست که مجریان سیما صرفا شومنهایی توخالی با یک سری اطلاعات سطحی از هر موضوعی باشند تا صرفا زیاده رویهایشان در اجرا و تلاشهایشان برای مغلوب کردن مخاطب یا طرف مصاحبهشونده مورد توجه قرار گیرد بلکه باید تفاوتی بین مجری و شومن باشد. چرا که هر کدام از اینها تعریف مشخص و جداگانهای دارند و اصلا لزومی ندارد مجری برای نشان دادن حسن نیت و ارتباط با مخاطب مدام و بدون دلیل بخندد و نسبت به آنها ابراز ارادت کند و یا تلاش نافرجامی در جهت جنگ تن به تن با مصاحبهشونده و غلبه بر او داشته باشد تا احیانا مخاطبان برایش سوت و کف بزنند! مثلا در برنامههای سینمایی چون بحث اطلاعات و نقد سینما حرف اول را میزند اغلب مجریانی که برای این برنامهها دستچین میشوند یا از اهالی و یا دستی در کار سینمایی دارند (چه بهصورت عملی و فیلمسازی و تهیهکنندگی یا تدریس در دانشگاه) و چون این عرصه جایی نیست که هر شخص تازه از راه رسیدهای به مدد یک سری عوامل بتواند بر کرسی بنشیند، اکثر مجریان برنامههای سینمایی اشراف کامل به موضوع دارند و به خوبی مخاطبین و طرف صحبت خود را در باب تم برنامه یا فیلم مورد نظر به چالش میکشند از محمد حمیدی مقدم در سمت مجری –کارشناس و تهیهکننده گرفته که به خوبی از پس برنامههای سینما چهار و سینما مستند بر آمده و بدون حضور ایشان این برنامهها لطفی ندارد تا شاهرخ دلکو که با نظرات خوبش و کارشناسانی که به برنامه دعوت میشوند سینما یک را به خوبی اجرا و هدایت میکند.
اما بخش زیادی از ضعف در برنامههای دیگر، بر میگردد به فقدان یک تعریف و چارچوب مشخص برای اجرا و شاید بهتر باشد مسئولان و برنامهریزان محترم پیش از هر انتخاب و گزینشی، اول به تدوین تعریفی مشخص و مناسب برای یک مجری بپردازند تعریفی که نسبت به ساختار هر برنامه میتواند متغیر بوده و تبدیل به کلیشه هم نشود.