این مجریان بسیار محبوبند. این محبوبیت باعث شده است که روی کارهای زیادی سرمایهگذاری کنند، کتاب، فیلم، روزنامه و مجله از جمله این کارهاست. رد پای این مجریان موفق را میتوان در امور خیریه و حتی در کارهای سیاسی و تجاری هم دید. اما همواره این افراد فقط به کار اجرا در تلویزیون میپردازند. به همین دلیل هم هست که مجریان موفقی هستند.
2)اپرا، دکتر بیل و مارتا هر کدام در یک زمینه تخصص دارند، اپرا با مصاحبههایش، دکتر بیل با مشاورههای پزشکی جنجالیاش و مارتا با غذاهای سریع و آسانش مشهور شدهاند. هرگز نمیبینید که اپرا در یکی از برنامههایش بهعنوان یک بخش برنامه محبوبش غذا بپزد، دکتر بیل مصاحبه کند و یا مارتا مشاوره پزشکی بدهد. این افراد در کارهای خودشان متخصص هستند و به همین هم قانع هستند شاید هم ترجیح میدهند که در زمینه کاری خودشان تجربه بیاموزند و تجربههایشان را به کار ببرند.
3) لری کینگ در ابتدا میخواست بازیگر شود، هم خودش هم هالیوود متوجه شدند که لری بازیگر نخواهد شد و لری فهمید که باید استعدادش را در جایی دیگر صرف کند.
نه هالیوود اشتباه کرد و نه لری. تاک شوهای لری کینگ در بیش از 200 کشور جهان به نمایش در میآید و نزدیک به 150 میلیون نفر تماشاگران گفتوگوهای جنجالی لری هستند. او از تجربیات کوتاه بازیگریاش در لوکیشن CNN استفاده میکند. بنا به آمار خیل عظیم تماشاگران او از هر فیلم سینمایی بیشتر است. لری دیگر به سراغ هالیود نرفت او نبض تماشاگر را پیدا کرده است و آن را به فنا نمیدهد.
4)خانم الف بازیگر تلویزیون و سینماست، آقای ب هم. برای بینندگان دیدن این دو در قالب یک زن کارمند و یک مرد عاشق عادی است. این دو سالهاست که در تلویزیون و سینمای ایران در این قالب فرورفتهاند.
5) آقای ج یک مجری است. نصیحتهای آقای ج به دل بینندههای ما مینشیند. سالهاست که بینندهها عادت کردهاند که او را روبهروی خود در قاب تلویزیون ببینند و از دهن او بشنوند که چگونه باید زندگی کنند، با فرزندان خود چگونه رفتار کنند و... .
6) اما روزی روزگاری زمین میچرخد و آقای ب و خانم الف به جای آقای ج به اجرای برنامه میپردازند و آقای ج هم درجایگاه بازیگری فرود میآید و روزگار و زمین همچنان میچرخند.
7) اوایل برای مخاطب این جابه جایی خیلی جذاب است، اما بعد از گذشت چند وقت این جابه جایی جذابیت خودش را از دست میدهد. سؤال اینجاست که چرا؟
8) هر کاری نیاز به تخصص دارد و تخصص بهوجود نمیآید مگر در پناه کسب تجربه. اما با از این شاخه به آن شاخه پریدن و از جایگاه مجری به جایگاه بازیگری پریدن وقتی برای کسب تجربه و از همه مهمتر به کارگیری تجربه نمیماند.
9) اگر پای صحبتهای آقای ب و ج و خانم الف بنشینید به آنها حق میدهید. به آنها حق میدهید که هرگز به کسب تجربه نپردازند و مسائل دیگری را مدنظر خودشان قرار بدهند، به هرحال باید زندگی کنند. آقای ج مدتها بیکار بوده است یک کارگردان از چهره او و صد البته محبوبیت او خوشش آمده است و او را برای فلان نقش انتخاب میکند. خانم الف هم بازیگر محبوبی است. تهیهکننده فلان برنامه خانواده تلویزیون او را مناسب برای این نقش تشخیص میدهد، درست برخلاف تهیهکنندگان هالیوود که لری کینگ را مناسب برای بازیگری تشخیص ندادند و استعداد او را در جای دیگری به کار گرفتند.
10) در تلویزیون ما بعد از چند وقت دیگر نشانی از خانم الف و آقای ب و ج در عرصه بازیگری و اجرا دیده نمیشود، یعنی دیده میشود اما دیگر ردپای آن خلاقیت نه در بازیگری هست و نه در اجرا. آنها راه رفتن خودشان را از یاد بردهاند.