این خط که در ابتدا برای پیامهای رمزی ارتش بهکار گرفته میشد، امروز با موفقیتهای زیادی همراه بوده و در همه کشورهای جهان مورد استفاده نابینایان قرار میگیرد.
در ایران هم نزدیک به 40 سال پیش استفاده از این خط رواج یافت و کتابهای «بریل» برای نابینایان چاپ و منتشر شد، اما در این مدت تنها پنج هزار عنوان کتاب بریل به چاپ رسیده و جامعه نابینای کشور که بیش از چهارصد هزار نفر هستند، از آنها بهرهمند میشوند.
در این میان آنچه مورد اهمیت است، کمیت و کیفیت کتابهایی است که در دعوای میان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان بهزیستی کل کشور بر سر عدم چاپ این کتابها و یا تامین منابع مورد نیاز، برای این قشر تهیه و تولید میشود؛ چون برخلاف کتابهایی که برای «بینایان» منتشر میشود، هزینه چاپ و تولید کتاب برای نابینایان چندین برابر بیشتر است، از طرفى چاپ کتابهای بریل در مقایسه با کتابهای بینایى بسیار حجیم است و در برابر یک صفحه A4 بینایى، شش تا هشت صفحه فونت بریل قرار مىگیرد بهطورى که لغتنامه ۵۴ هزار کلمهاى «آریانپور»، ۳۸ جلد کتاب بریل در قطع کاغذ A3 میشود.
این اقلیت که ناخواسته مُهرِ معلولیت بر پیشانیشان نشسته است، قشر تاثیرگذاری در جوامع هستند، بهگونهای که در سی و پنجمین نشست شورای اجتماعی کشور، مورخ بیستمِ تیرماهِ سال 1384 پیشبینی شد که جامعه نابینای کشور سهم سه درصدی در همکاری با موسسات و سازمانها داشته باشند.
گذشته از اعلامِ این نظر از سوی مرکز پژوهشهایِ مجلس شورای اسلامی، مبنی بر عدم حصول پیشرفتی در اجرای این مصوبه، باید دقت داشت که پنج هزار و 246 نفر دانشآموز نابینا تحت پوشش برنامه توانبخشی به تحصیل میپردازند و هفتصد و 89 نفر دانشآموز نابینا به دنبال آموزش عالی رفتهاند که از این میان 226 نفر در دانشگاههای پیام نور به تحصیل اشتغال دارند که میبایست خود درس خوانده و در صندلی امتحان با دیگران به رقابت بپردازند.
اما آیا این افراد میتوانند به مانند مردم عادی به کتابفروشیهای خیابان انقلاب بروند و ملزومات خود را از مغازههای این راسته تهیه کنند، یا حتی رمانی تهیه کرده و اوقات فراغت خود را با آن پُر کنند. آیا کتابخانههای عمومی راهاندازی شده در سراسر کشور این امکان را برای روشندلان ایجاد کرده تا بتوانند در قرائتخانهها، کتابی را تورق کنند؛ یا اثری را به امانت گرفته و برای ارائه تحقیقی دانشگاهی به خانههای خود ببرند.
پاسخ مسعود گلچین به این پرسشها منفی است. وی که استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم است، میگوید: «با اینکه دانشجویان نابینا امکانات بسیاری را نسبت به گذشته در اختیار دارند، اما متاسفانه هنوز هم با محدودیتهای بسیاری مواجهند و در مقایسه با دانشجویان «بینا» که با سهولت بیشتری دسترسی به منابع دارند، دچار مشکل هستند».
وی با اشاره به اینکه حلقههای واسطی که در راه تهیه، تجهیز، آموزش و استفاده از منابع مطالعاتی برای نابینایان وجود دارد، بهخوبی تکمیل نمیشوند، ادامه میدهد: «در نتیجه، کارها در مراحل ابتدایی میماند و نتیجه مطلوبی گرفته نمیشود، بنابراین خدمات دانشگاهی به نابینایان بهدرستی صورت نمیگیرد، چرا که کتابداران دانشگاهها آموزش لازم را ندیدهاند و کتابخانهها هم تجهیزات و مکان مناسبی برای این گروه ندارند. البته بعضی از دانشگاهها به مانند دانشگاه تهران و احیاناً علامه طباطبایی و الزهرا برای بچههای نابینا تجهیزاتی در نظر گرفتهاند، ولی در تهیه تجهیزات، همانطور که گفتم مدیریت درستی اعمال نمیشود».
این استاد دانشگاه تربیت معلم که خود از جامعه نابینای کشور است، میافزاید: «باید تمامی دانشگاهها به رایانههای مخصوص مجهز شوند، یا این امکان بهوجود آید که از طریق یک نظام بیمه و یا تامین اجتماعی، رایانههای مخصوصی در اختیار افراد نابینا قرار بگیرد، همانطور که میبایست تجهیزات نرمافزاری و سختافزاری دوباره برای این افراد نوسازی شود. این کار میتواند استقلال بیشتری را برای این قشر در پی داشته باشد تا بیشتر تلاش کرده و بتوانند نقش خود را در پیشرفت جامعه ایفا کنند».
دسترسی به کتاب
دکتر کیوان دواتگران که رئیس این موسسه است، در خصوص چگونگی رفع نیازهای مطالعاتی گروههای مختلف نابینایی میگوید: «مرکز توانبخشی رودکی به نابینایان دو گونه خدمات ارائه میدهد، یکی بخش چاپ و توزیع کتابهای بریل است و دیگری هم بخش تولید کتابهای گویاست که در استودیو ضبط و تکثیر میشود. در قسمت بریل دیسکت کتابها و منابع مطالعاتی که این عزیزان استفاده میکنند، از ناشر گرفته میشود و فرمت آن به صورت بریل تبدیل میشود و از طریق سیستمهای چاپ «سخت کار» که میتوانند در هر ساعت یکهزار برگ کاغذ را چاپ کنند، کتاب تولید میشود و در اختیار نابینایان قرار میگیرد».
وی تاکید میکند: «کل آثاری را که تهیه و تولید میشود در بخشی به نام کتابخانه آرشیو میکنیم، بهگونهای که امروز در این کتابخانه پنج هزار عنوان کتاب بریل در موضوعات مختلف وجود دارد و قریب به 40 هزار ساعت کتاب گویا در این کتابخانه نگهداری میشود و به سه هزار و 500 عضو فعالی که با موسسه رودکی در ارتباط هستند، امانت داده میشود».
اما سهیل معینی که سردبیر نشریه تخصصی نابینایان به نام «ایران سپید» است، معتقد است که چهار و یا پنج هزار عنوان کتاب بریل و نهایتاً دو هزار عنوان کتاب گویا، در مقابل حداقل 500 هزار عنوان کتابی که «بینایان» میتوانند از آن بهرهمند شوند، عناوینی بسیار ناچیز هستند.
معینی که از روشندلان ایران است، تاکید میکند: «برای پایان دادن به این تمایز میبایست که وزارت ارشاد هم در قبال نابینایان احساس مسئولیت کند، چون تولید کتاب برای نابینایان همانند دیگر شهروندان بر عهده وزارت ارشاد است، اما شاهد هستیم که تنها بهزیستی چاپ کتاب برای نابینایان را بر عهده دارد». وی ادامه میدهد: «وزارت ارشاد تاکنون هیچ سرمایهگذاری در خصوص کتاب برای نابینایان نکرده و توزیع را هم در قالب هیأت امنای کتابخانههای عمومی تا حدودی دنبال میکند؛ کتابخانهها هم تنها جایی را برای این منظور در نظر گرفته و مجهز به هیچیک از امکانات جدید نیستند».
تسهیلات به ناشران
اما رئیس مؤسسه رودکی با بیان این مطلب که نباید انتظار کارهای تخصصی برای نابینایان را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشت، بیان میدارد: «من به این خواسته جامعه نابینایان احترام میگذارم، اما فکر میکنم که نباید انتظار داشت که کاری اینچنین تخصصی را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام دهد؛ چون سیستمهای چاپ برای نابینایان کاملاً با سیستمهای معمول متفاوت است و وزارت ارشاد تخصصی در این خصوص ندارد».
وی یادآور میشود: «شاید تنها مساعدتی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتواند به موسساتی چون رودکی داشته باشد، این است که به ما کاغذ، فیلم و زینک یارانهای بدهد. همانطور که میدانید، یک ناشر برای چاپ هر تعداد عنوان کتاب از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کاغذ یارانهای دریافت میکند.»
تجهیزات کتابخانهای
میزان تجهیز کتابخانههای عمومی شهرها به کتابهای بریل و گویا از دیگر سؤالاتی بود که آن را با برخی دیگر از نابینایان مطرح کردیم.
دکتر سعید عباسپور با بیان این مطلب که کتابخانههای نابینایی از نظر غنی بودن با کتابخانههای افراد «بینا» در کشور خیلی فرق دارد، میگوید: «تنها در کتابخانه فرهنگسرای بهمن تجهیزات نابینایی وجود دارد، اما فرهنگ استفاده از اینها برای دوستان نابینا و بهخصوص جوانان و نوجوانان تشریح نشده است، باید چهار- پنج وزارتخانه و موسسه مرتبط با این موضوع، همکاریهای مستمر داشته باشند تا در جهت آموزش و بهروز شدن تجهیزات و آموزش آنها پیش برویم. از سوی دیگر تجهیز تنها یک کتابخانه به کتابهای بریل و ابزارهای مطالعات نابینایی بسیار بیانصافی است».
عباسپور یادآور میشود: «بزرگترین مشکلی که بعد از عدم تجهیز کتابخانهها به بخش نابینایی وجود دارد، این است که معمولاً کتابی را برای نابینایان منتشر میکنند که ضعیفترین ترجمه از کتاب است؛ در زمینه آثار تالیفی هم نابینایان خیلی از نویسندگان مطرح را نمیشناسند، چون ناشران این آثار دیسکت کتابهایشان را به مؤسسات مرتبط با نابینایان ارایه نمیدهند. این در حالی است که هر کتابی را که بتوان از ناشری گرفت، شرکتهای مربوطه و یا موسسه رودکی بدون هیچ چشمداشتی آن را برای ما قابل استفاده میکنند».
وی بیان میدارد: «اگر این کار انجام نشود، مطالعه یک کتاب رمان بیش از 20 هزار تومان برای منِ نابینا هزینه دارد، چون برای این کار میبایست کتاب را به شخصی بدهم تا آن را بخواند و بر روی نوار ضبط کند تا من بشنوم و یا به اصطلاح مطالعه کنم. البته برخیها هم با منشی کار میکنند. کتابهایی هم وجود دارد که من به خاطر حرفهام باید آن را بخوانم، ولی چون ناشر با این مؤسسات همکاری نمیکند، مجبور میشوم که هر ماه سه یا چهار عنوان از آنها را بدهم تا برایم بخوانند».
نابینایی و حقوق بشر
علی صابری، وکیل نابینای پرونده بیماران هموفیلی هم بر تنظیم قانونی برای ارایه نسخهای الکترونیکی از کتابهایی که توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز چاپ داده میشود، به مؤسسات دولتی نابینایان تاکید دارد و بیان میدارد: «مشکلی که امروز وجود دارد و تولید کتاب را برای نابینایان مسألهدار کرده، این است که ناشران با مؤسسات تولیدکننده کتابهای نابینایی همکاری لازم را ندارند، یعنی هیچ ضابطهای برای اینکه ناشر لوح فشرده کتابی را که چاپ و در بازار کتاب توزیع کرده است، به مؤسساتی نظیر رودکی بدهد، وجود ندارد. این مشکل را باید وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حل کند».
علل عدم اعتماد ناشران به مؤسساتی نظیر رودکی میتواند تنها در نبود قانونی به نام کپیرایت خلاصه شود. تصویب نشدن این قانون اگرچه مشکلات فراوانی را در توزیع محصولات فرهنگی بهوجود آورده است، اما تنها گروه عامی که از این ناحیه متضرر شدهاند، نابینایان هستند. در این خصوص تصویب قانونی که ناشر را ملزم به تحویل نسخهای از اثر به مؤسسات مربوط با نابینایان کند، میتواند گرهگشا باشد، اما دواتگران با این روش مخالف است و میگوید: «ایجاد تعهد برای ناشرانی که لوح فشرده کتابهایی را که منتشر میکنند، برای تولید کتاب نابینایان به ما بدهند، بهتر از الزام است. اگر اینگونه شود ما بیشتر و بهتر میتوانیم کتاب چاپ کنیم».
وی با بیان این مطلب که بهزیستی با وزارت ارشاد تفاهمنامههای همکاری دارد، ادامه میدهد: «ما با وزارت ارشاد در خصوص چاپ کتاب تفاهمنامههایی را امضا کردهایم، ولی ناشران به این تفاهمنامهها خیلی پایبند نیستند. باید بهجای الزام، آگاهسازی شود تا ناشر با آگاهی به این کار مبادرت ورزد».
رئیس موسسه رودکی در ادامه با اشاره به اینکه به دنبال گسترش بخشهایی از این مرکز در استانها هستیم، به عدم تجهیز کتابخانههای عمومی توسط سازمان بهزیستی پرداخت و یادآور شد: «ما در سازمان بهزیستی وظیفه تجهیز کتابخانههای عمومی را بر عهده نداریم. ولی میتوانیم در صورت تصویب، سیستمهای نرمافزاری و سختافزاری را در اختیار کتابخانهها قرار دهیم تا نابینایان هر کتابی را که دلشان میخواهد، بخوانند. در هیچ جای دنیا هم تنها یک نهاد مشکل معلولان را حل نمیکند، این همه دولت است که با کمک گرفتن از وزارتخانههای خود به این کار میپردازد. مثلاً اگر تعداد کل کتابخانههای عمومی 200 باب باشد، بهزیستی برای تجهیز این اماکن به وسایل نرمافزاری و سختافزاری میبایست کلیه بودجه خود را هزینه کند که این امکانپذیر نیست.»
دواتگران در پاسخ به این سؤال که مگر نماینده دولت برای کمک به معلولان سازمان بهزیستی نیست، تاکید میکند: «بودجهای با این عنوان هیچگاه به بهزیستی تزریق نشده است.
بودجهای که به سازمان داده میشود برای فعالیتهای مخصوص در خود سازمان بهزیستی است. به عنوان مثال تجهیز کتابخانههای عمومی به بخش نابینایی در شرح وظایف ما نیست، اما اگر تحت قانونی مشخص به همه سازمانها این کار را ابلاغ کنند، خیلی بهتر میشود و هر نهاد به سهم خود درگیر خواهد شد. باید دانست این انتظار که تمامی احتیاجات معلولان تنها با یک سازمان به نام بهزیستی مرتفع میشود، تقریباً محال و نشدنی است؛ حداقل با این بودجه امکانپذیر نیست.