مهدی تهرانی: نشریه نیویورکر در مقالهای تحت عنوان «هفتهای که طرفداران ترامپ ناپدید شدند» به قلم مگان کی. استاک حال و هوای شهر واشنگتن را در روز تحلیف جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهوری آمریکا بررسی کرده است:
در حالی که رئیس جمهوری جدید روز چهارشنبه سوگند یاد کرد، در خیابانهای واشنگتن هیچ خبری و اثری از اعتراض حزبی یا فردی نبود. بالگردها مدام بالای سرمان میچرخیدند و گزارشگران شبکههای خبری، اخبار غیبی(!) برای بینندگان در سراسر کره زمین روایت میکردند.
جو بایدن در اعماق حلقههای ایست و بازرسی و سربازان و نیروهای امنیتی، رئیس جمهوری شد. جمعیت چه کسانی بودند؟ آنهایی که یا با هم حرف می زدند یا با موبایل بازی میکردند و اصلا کاری به روند برگزاری مراسم نداشتند. چون بیشتر آنها گزارشگر، سرباز یا پلیس بودند.
شایعاتی نیز مبنی بر برپایی یک گردهمایی طرفداران ترامپ در میدان ایستگاه اتحادیه وجود داشت، اما این اتفاق هرگز روی نداد. در میدان دادگستری، یک مرد میانسال تنها با یک کلاه زمستانی ساده روی ناحیه پیشانی و ماسک پزشکی یکبار مصرف آبی، در امتداد پیاده رو آهسته قدم بر می داشت. ابتدا به ساکن او یک شهروند کهنسال عادی بود. اما نوشته ای که همراه داشت بسیار گویا بود: "این جا شبیه پیونگ یانگ است. فقط پلیس و افراد نظامی وجود دارد، هیچ شهروندی اینجا نیست. " این پیرمرد حاضر به صحبت با هیچ خبرنگاری نشد. وی پلاکارد دومی را از پشت پلاکارد اولی بیرون کشید و آن را به درختی نزدیک بست. روی آن نوشته شده بود: "سانسور، دموکراسی را کشت".
آنسوتر، یک زن تنها، چهارشنبه بعد ازظهر تابلویی با عنوان "استیضاح ۴۶" را در دست داشت و میان خبرنگاران در نزدیکی ساختمان کاپیتول قدم می زد، اما او نیز حاضر به صحبت نشد. یک طرفدار ترامپ با کت و شلوار سفید لکه دار و کفش های سفید براق و در حالی که یک ماسک با پرچم آمریکا بالای دهانش بسته بود، در همان اطراف پرسه می زد و با صدای بلند فریاد می کشید که چرا تعداد بیشتری از همرزمانش آنجا نیستند.
این هفته یکی از دوستان عبارتی را به یاد من آورد که پس از حمله ایالات متحده در افغانستان گزارشهای زیادی شنیدیم که : "آنها عمامههای خود را برداشتهاند. " ابتدا خندیدم، وقتی او وفاداران سرسخت ترامپ را با طالبان مقایسه کرد که با دور انداختن هویت حزبی و شورشی خود و ذوب شدن در جمع مردم عادی، از دستگیری فرار کردند اما بعد دیگر نخندیدم. این مقایسه سراسر اشتباه بود. طالبان به زیرزمینی رفته بودند، خود را سازماندهی کردند و افراد بی شماری را کشتند تا قدرتی را که به اعتقاد آنها به حق از آنها بود، پس بگیرند.
البته ایالات متحده افغانستان نیست. مخالفین طالبان نیستند. اما همانطور که روز چهارشنبه در خیابانهای واشنگتن پرسه می زدم، این عبارات در ذهنم بود: دونالد ترامپ همیشه یک رهبر شورشی بود. او یک شورش سیاسی را با روکش پوپولیسم دموکراتیک آغاز کرد که او را به کاخ سفید کشاند و سرانجام رفتارش به اوج خشونت منجر شد. نتیجه چه شد؟ اکنون واشنگتن دی سی توسط دیوارهای فلزی و سربازان و ماشینهای نظامی به سکوت مرگبار فرو رفته است. اصلا گویی واشنگتن به قطعات شهری تقسیم شده است. با این همه دلایل دولت جدید ممکن است درست باشد. ترس از یک حمله دیگر شبیه ششم ژانویه و آماده باش برای عدم تکرار آن. اما این آماده باش برای گروهی بود که هرگز وجود خارجی در روز تحلیف نداشتند.
شاید این افراد شورشی و ترامپیستها فردا یا ماه دیگر یا سال دیگر بیایند. اما این سکوت فعلی به اندازه حمله به پایتخت نگران کننده است. چون همه مولفههای نابهنجار دوران ترامپ باقی ماندهاند: نژادپرستی و مشکلات اقتصادی، رقابت شبکهها و رسانههای آنلاین در پوشش اخبار دروغ و راست و مهاجم و دزد و شورشی خطاب کردن این و آن...
اگرچه در آن چهارشنبه شادی و احترام هم وجود داشت، اما آن احساس ترس و حتی تصویر ترس بر همه چیز غالب بود. من سالها اخبار جنگهای تروریستی را پوشش دادم و در نتیجه می توانم بگویم، مردم مدام از سرکوب صحبت می کنند. احساس میکنم از یک راهرو بسیار تاریک به آخر آن نگاه می کنم و پایانی بر آن تاریکی متصور نیست.
نظر شما