همشهری آنلاین _ رابعه تیموری: سقفهای کوتاهی که این کودکان در پناهشان قد میکشند هیچ شباهتی به خانه ندارد. از داشتن امکانات ابتدایی زندگی مانند حمام و سرویس بهداشتی مستقل هم محرومند، اما اغلب آنها تبلتها و گوشیهایی هوشمند دارند و آنلاین درس میخوانند. این وسایل آموزشی را خالهها و عموهایی به بچهها هدیه دادهاند که با آنها وابستگی خونی ندارند، حتی هموطنشان هم نیستند. برای این خالهها و عموها، که عضو خانه علم جمعیت امام علی(ع) هستند، تفاوتی نمیکند کودکان محروم از تحصیل اهل کدام سرزمین هستند و فقط به حقوق آنها بهعنوان یک کودک توجه میکنند.
در کنار زیباییهای این طرز فکر و رفتار انسانی خالهها و عموهای جمعیت امام علی(ع)، نتیجهای که آنها در بررسیهای میدانی خود از محلههای شهرری به دست آوردهاند قابل تأمل است: «تقریباً همه کودکانکار و کودکان محروم از تحصیل شهرری اتباع مهاجریاند که غیرقانونی وارد کشور شدهاند.» گزارش زیر به تاریک و روشن زندگی کودکان محروم از تحصیل شهرری پرداخته است.
دیگر از خانههای نوساز و قدیمی محلههای علایین و قلعه گبری خبری نیست و وارد جاده ورامین شدهایم، اما هنوز در محدوده شهرری قرار داریم. به پمپ بنزین عباسآباد که میرسیم، باید در جاده چشم بچرخانیم تا در مزارع گندم و ذرت حاشیه جاده چشممان به یک کشاورز بیفتد و نشانی کپرنشینان پاکستانی را پرسوجو کنیم. رهگذران فراوانی سراغ این همسایههای غریب را از آنها میگیرند و اشارهای کافی است که کشاورز میانسال و خسته متوجه منظور ما شود. با تنگحوصلگی نشانی میدهد: «کپرها چندمتر جلوتر هستند.» از پمپ بنزین چندان دور نشدهایم که چشممان به ردیف زاغههای حاشیه جاده میافتد؛ زاغههایی که تنها در و حجاب آنها پتوهایی چرکتاب هستند و برای ساخت دیوارها و ستونهای بسیاری از آنها به جای آجر و آهن و سیمان تیوپهای تایر کامیون، تکههای نئوپان و بلوکهای سیمانی به کار رفته است که بایک لایه گچ نازک به هم چفت شدهاند. سرویس بهداشتی چند خانواده با هم مشترک و از کنار هم گذاشتن چند در کوتاه نیمسوخته و پارچههای کهنه به وجود آمده است.
- قول و قرارهایی که عمل نمیشود
«نیهاله» در آشپزخانه دودزده بزرگ زاغه که یکی دو دیگ سیاه چدنی و چند بشقاب فلزی در گوشه آن تلنبار شده، مشغول درس خواندن است. چشمهای سیاه و زیبایش را از صفحه تبلت برنمی دارد و همه هوش و حواسش به صحبتهای خاله رویاست که آنلاین ریاضی درس میدهد. از صورت کودکانه و آفتاب سوخته نیهاله پیداست که سنش به ۱۳ سال نمیرسد، ولی بهار سال آینده به خانه شوهر میرود و همسر «عبدالجبار» میشود که همسر اولش مرده و ۳ پسر جوان دارد. انگار نیهاله سرنوشتی را که بزرگترها برایش رقم زدهاند باور نکرده و میگوید: «من درس میخوانم تا مثل خاله رؤیا و خاله مریم معلم شوم.»ریاضی نیهاله خوب است و سؤالهای خاله رؤیا را زود جواب میدهد.
«شازیه» و «علیشا» تبلت و تلفن همراه ندارند و با نیهاله درس میخوانند. خاله رؤیا مادران و پدران بچهها را راضی کرده که دخترها و پسرها بعد از کلاس آنلاین سر کار بروند و موقع درس در زاغهها بمانند، اما امروز حال مادر شازیه و علیشا خوش نبوده و آنها به جای مادرشان از صبح برای اسپندگردانی به چهارراههای شلوغ تهران رفتهاند.
- اعتمادی که آسان به دست نیامده
نیهاله و دیگر دختران ساکن زاغهها در خانه علم شهرری زبان فارسی را تا اندازهای آموختهاند و حالا با تبلتها و گوشیهایی که خالهها و عموهای خانه علم به آنها هدیه دادهاند، درس میخوانند. تعداد پسرهایی که در زاغهها ماندهاند کم است و انگار پدران و مادرانشان به قول و قراری که با خاله رؤیا گذاشتهاند پایبند نبودهاند. «رویا منوچهری» مدیر خانه علم جمعیت امام علی(ع) نشانی شاگردانش را که او و همکارانش آنلاین به آنها آموزش میدهند به ما داده، اما تأکید کرده: «برای جلب اعتماد و آموزش این خانوادهها خیلی زحمت کشیدهایم و اگر کسی از طرف جمعیت با دوربین و دم و دستگاه خبرنگاری به سراغشان برود، همه زحمات ما هدر میرود.» تعدادی از دانشآموزان خانه علم شهرری که حالا آنلاین درس میخوانند در حاشیه محله صالحآباد شرقی زندگی میکنند.
لابهلای مزارع حاشیه این محله بیغولههایی وجود دارد که محل سکونت و زندگی چند خانواده مهاجر پاکستانی است. تنها شباهت این بیغولهها به خانههای مسکونی دیوارهای بلند کاهگلی آن است، اما در پناه این دیوارها نه آشپزخانهای وجود دارد و نه مهمانخانه و اتاق نشیمنی. تنها سرویس بهداشتی چند خانواده هم به فاصله اندکی از بیغولهها با چند تیر و تخته و بدون آب لولهکشی و سیستم دفع فاضلاب ساخته شده است.
فضای پشت دیوار بیغولهها مانند مزرعهای که کرتبندی شده، با چند دیوار کوتاه گلی تقسیم شده و لوازم زندگی ساکنان بیغولهها به یک دیگ آهنی و چند ظرف شکسته و قدیمی خلاصه میشود. «کاریسما کاجول» یکی از دختران دانشآموزی است که پابهپای مادرش گل و دستمال کاغذی میفروشد و گاهی هم همراه برادرش «مرتضی» برای آبیاری زمینهای کشاورزی میرود. کاریسما شهر آبا و اجدادیاش «شیکارپو» را هرگز ندیده و در همین بیغولهها به دنیا آمده است. او با لهجه صحبت میکند، ولی زبان فارسی را خوب میفهمد. دخترک مهاجر پاکستانی از اینکه میتواند درس بخواند خوشحال است و میگوید: «اوایل سال چند روزی به مدرسه رفتیم و خالهها به ما درس دادند. بعد گفتند مریضی زیاد شده و نباید به مدرسه بیایید.
من درس خواندن را خیلی دوست دارم و از تعطیل شدن مدرسه ناراحت و غصهدار شدم. شنیده بودم بچههای ایرانی و بعضی از بچههای افغانستانی با گوشی درس میخوانند، ولی ما پولی نداشتیم که از این وسایل بخریم. چند ماه پیش خاله رؤیا و معلمان دیگرمان به اینجا آمدند و به ما تبلت و گوشی دادند. آنها به ما یاد دادند که با این وسایل چطور درس بخوانیم.»
- خانه ایرانی شهر ری
خانه ایرانی شهرری در سال ۱۳۸۹بهعنوان یکی از مراکز خدمترسانی خانه ایرانی جمعیت امداد دانشجویی ـ مردمی امام علی(ع) در جنوب شهر تهران فعالیت خود را آغاز کرد. با توجه به بالا بودن آمار و تعداد کودکانکار و کودکان محروم از تحصیل شهرری از ابتدای سال ۱۳۹۳ خانه ایرانی شهرری فعالیت خود را به حمایت از کودکان محروم از تحصیل و کودکانکار و خیابان متمرکز کرد. خانه ایرانی شهرری بیش از ۲۰۰ کودک محروم از تحصیل محلههای مختلف شهرری را تحت آموزش و خدمات تحصیلی، ورزشی، هنری و حمایتهای بهداشتی، درمانی و روانشناسی و مددکاری قرار داده است.
نظر شما