او در این نوشتار به وقوع سه انتقلاب همزمان در گستره بینالمللی اشاره کرد که میتواند با گذشت زمان بسیاری از تعاملات بینالمللی را دگرگون کند.
تغییر نظام سنتی اروپا، چالش جهانی با پدیده افراط گرایان مذهبی و گرایش چشم گیر رویکردهای بینالمللی از کشورهای آتلانتیک به سوی ناحیه اقیانوس آرام و هند از جمله مسایلی هستند که او جهان کنونی را دستخوش آنها تصویر کرده است.
اگر چه تمامی مواردی که این سیاستمدار کهنه کار به آن اشاره داشته است دارای اهمیت فراوانی هستند و هم اکنون هر یک در بازه های زمانی مختلف گروهی از کشورهای جهان را به خود مشغول می کنند اما مساله سوم یعنی چرخش تعاملات سیاسی و اقتصادی از دنیای غرب به سوی کشورهای نیمه شرقی جهان دارای ابعاد و اهمیت بسزای دیگری است که باید به دقت به آن توجه شود.
پس از پایان جنگ سرد تمامی کشورهای کرانه آتلانتیک که عمده کشورهای غربی را نیز تشکیل می دهند سعی در تقویت پایه های امنیتی و همکاری های مشترک خود داشته اند که در این میان پیمان ناتو نیز از راهکارهایی بود که آنها برای استقرار هر چه بیشتر امنیت در گرداگرد خویش ترتیب دادند. البته این پیمان که تاکنون نیز به طول انجامیده به سبب اشتراک های بسیار فرهنگی و نظام سیاسی کشورهای غرب اروپا و شمال آمریکا شکل گرفت، به طوری که ایالات متحده آمریکا و کانادا با گرهی به نام ناتو به اروپای غربی پیوند می خورند.
اما هم اکنون اروپاییان و دو کشور هم پیمان آمریکایی شمالی آنها باید به تدریج در پی یافتن راهکار دیگری برای حفظ پایه های امنیتی خود باشند چرا که دنیای امروز رو به سوی شرق دارد و تمامی تعاملات جهانی کم کم بر اساس موازین جهان شرق تبیین خواهند شد. این همان مساله ای است که بارها و بارها بزرگان سیاست جهان هشدار داده اند.
کسینجر در این نوشتار همچنین تصریح کرد تغییر ساختار سنتی اروپا یعنی کمرنگ شدن تصمیم گیری های منفرد و قدرت یافتن روبه رشد اتحادیه اروپا باعث شده است که طی سالهای اخیر به تدریج از رابطه اروپایی ها با آمریکا کاسته شود، به گونه ای که این کاهش تعاملات سیاسی به صورت روزافزونی وزنه قدرت غرب را سبک تر از پیش می کند. غرب دیگر کفه سنگین ترازوی معاملات سیاسی جهان نیست.
از سوی دیگر به زعم کسینجر مساله ای که هم اکنون آمریکایی ها را به خود داشته این که چرا اسلامگرایان افراطی، آمریکا و نه اروپا را هدف اصلی خود قرار داده اند؟! همین موضوع و تحرکات هراز گاهی آنان خود در کاهش توان آمریکا و از میان بردن همه اعتبار وجودی آن تاثیر بسزایی دارد.
اما آیا واقعا نظریه های پیر سیاست آمریکا همچون زنگ خطری جدی برای راهبردهای سیاسی جدید آمریکاست؟
جهان در حال تجربه دگردیسی قدرت های برتر خود است. این دگرگونی بین المللی با تغییر جهت مرکز قدرت از یک قدرت تک قطبی به سوی سربرآوردن قدرتی دیگر تعریف می شود. هم اکنون روند اقتصادی اروپا و شمال آمریکا به شدت رو به کاهش است، در حالی که در گستره کشورهای آسیایی به خصوص در چین، هند، ژاپن و به مراتب کمتر در کره جنوبی و مالزی منحنی رشد اقتصادی با شیبی تند رو به صعود است. در واقع طی دو دهه اخیر کشورهای آسیایی شاهد رشد اقتصادی فراوانی بوده اند به طوری که چین در این بازه زمانی موفق شد با 9 درصد رشد اقتصادی سالیانه، خود را در صدر برترین ها جای دهد.
چین پس از ایالات متحده آمریکا دومین کشور مصرف کننده جهان است. با این حال ثبات اقتصادی این کشور نتوانسته است تضمین کننده ثبات سیاسی آن باشد. چنان چه غیر از این بود چین زمانی بسیار پیش از این گوی سبقت را از آمریکا و سایر کشورهای صنعتی اروپا ربوده بود.
برای توجیه این موضوع باید به این نکته بسنده کرد که برای حضور مقتدر هر قدرت بزرگ اقتصادی در عرصه جهانی به معیارهایی قابل توجه نیاز است که بدون دستیابی به این شاخص ها با همه قدرت اقتصادی نمی توان در میان عمده کشورهای تصمیم گیرنده جهان جای داشت.
در وهله نخست، قدرت اتمی شاهرگ حیات ملت ها به شمارمی رود به طوری که می توان گفت برای حضور جهانی هر کشوری با همه توانایی های اقتصادی و سیاسی هم اکنون مطرح می شود موضوع دستیابی به فناوری هسته ای و استفاده از انرژی اتمی است که پس از میزان دسترسی ملت ها به ذخایر نفتی آنها را در مقامی فراخور جای می دهد.
دومین شاخص مورد نیاز نحوه استفاده از همه منابع اطلاعاتی و ارتباطی در دفاع از منابع داخلی است. در این میان باید نحوه استفاده از فناوری اطلاعات را نادیده نگرفت چرا که تنها با استفاده از این وسیله است که می توان در دنیای مدرن کنونی تصورات علمی را به واقعیت نزدیک و قدرت آینده را از آن خود کرد.
خیز بلند شرق دور به سوی فناوری و تحقیقان بنیادی مهم ترین رویکردی است که آنها را در تقابل و رقابتی جدی با دنیای غرب قرار داده است. شاهین ترازوی تعاملات جهانی این روزها کفه شرق را وزین تر از کفه بی وزن غرب نشان می دهد و این چنان زنگ خطری است برای تمامی کشورهای کرانه آتلانتیک!