پس از پایان تنبیه و سر میز شام، پسرها وادار میشوند که خوراک حلزون طبخشدهی خواهرشان «باتیستا» را بخورند. اینجاست که کوزیمو از دستور پدر سرپیچی کرده، زمین سفت زیر پایش را ترک میکند و به بالای درخت بلوط حیاطشان پناه میبرد و با خود عهد میبندد که هرگز پایش را به زمین نگذارد.
* * *
من درختها را دوست دارم و نگرانشان هستم، اما نمیتوانم مثل کوزیمو، شخصیت اصلی رمان «بارون درختنشین»، نوشتهی «ایتالو کالوینو» روی درختها زندگی کنم. هرسال ۱۵ اسفند که آغاز «هفتهی منابع طبیعی» و روز درختکاری است، خبرها را دنبال میکنم و میبینم قرار است چندهزار نهال به درختهایمان اضافه شود. در خیابان ماشینهایی را میبینم که نهالهای جوان را حمل میکنند و برای نهالها آرزوی سلامتی میکنم، اما بعد با خودم میگویم آیا با اینهمه درختی که در اینسالها کاشته شده، الآن نباید لابهلای درختها زندگی میکردیم؟
پاسخ سؤالم را در سخنان «محمد درویش» پیدا میکنم؛ محمد درویش، فعال محیطزیست پیش از این گفته بود: «هرسال میلیونها درخت کاشته میشوند. اگر همهی آنها بهثمر میرسیدند، الآن باید کل ایران پر از جنگل میشد و درختان، ایران را فرامیگرفتند. اما این اتفاق نیفتاده، چون درختان بدون توجه به نیازهایشان صرفاً کاشته میشوند و سرنوشتی جز خشکشدن ندارند. ضمن اینکه باید توجه کنیم که اگر یک منطقه استعداد کاشت درخت را داشته باشد، درخت در آنجا رشد میکند، اما اگر منطقهای از این استعداد محروم باشد، طبیعی است که برای رشد درخت در این منطقه، باید به آن آب بدهیم و این آبیاری بهمعنای تغییر اکوسیستم است که هزینهبردار است و مشکلاتی را ایجاد میکند.»
* * *
این داستان را بیاجیو، برادر کوچک کوزیمو روایت میکند. همه فکر میکردند این یک شوخی و بازی کودکانه بیشتر نیست و کوزیمو وقتی خسته شود، خودش پایین میآید. بنابراین پدرش «بارون آرمینیوس» و مادرش تصمیم میگیرندکه اعتنایی نکنند و منتظر باشند تا گذر زمان و خستگی، جای سخت، سرما و تاریکی کار خودش را بکند.
* * *
میگویند میتوانید بهجای سبزهی عید در اسفند، دانههای میوه یا نهالهای کوچک مناسب منطقهی زندگیتان را در گلدان بکارید تا در سفرهی هفتسین بهجای سبزه استفاده شود و در سیزدهبهدر بتوانید آن را در باغچه بکارید. ظاهراً پیشنهاد خوبی است، اما محمد درویش نظر دیگری دارد: «فرض کنید امسال همهی خانوادههای تهرانی، نهالی را سر سفرههای عید بگذارند، سپس در روز سیزدهبهدر آن را به باغچهی خود منتقل کنند. سؤال اصلی این است که چنددرصد از خانوادههای تهرانی باغچه دارند؟ یا چنددرصد این باغچهها، فضای خالی برای کاشت نهال جدید دارد؟ ضمن اینکه اصولاً فصل کاشت درخت در تهران، ۱۳ فروردین نیست و روشن است که احتمال سالمماندن این نهالها پایین است، چون در تهران نهایتاً باید تا نیمهی اسفندماه نهالها کاشته شوند.»
* * *
بارون در بالای درختان، همچنان که خود را با شرایط وفق میدهد، بینش عمیقتری پیدا میکند. با راهزنی خطرناک آشنا میشود و همراه او، تجربههای جدیدی کسب میکند. با عامهی مردم آشنا میشود و در کارهای گوناگون به یاری آنها میشتابد و از همه مهمتر، بهنوعی نگهبان تبدیل میشود که در مواقع خطر مانند آتشسوزی، نقش مهمی ایفا میکند. رفتهرفته تصور دیگران هم از او بهعنوان آدمی دیوانه، عوض میشود.
* * *
خب حالا وقتش است که درخت بکاریم، اما هم مهم است بدانیم که کدام درخت در کدام آب و هوا میتواند کاشته شود.کارشناسان گونههایی همچون بلوط، ارس، داغداغان و زبانگنجشک را برای طبیعت شمال تهران و کاشت درختچهی گز و زیتون تلخ بومیشده با هم را بهترین گزینه برای مناطق جنوبی تهران میدانند. البته در این زمینه هم اختلاف نظر وجود دارد.
مثلاً از گذشته چنار را مناسب آبوهوای تهران میدانستند، اما حالا برخی کارشناسان معتقدند در حال حاضر اینگونهی درختی دیگر نمیتواند در تهران رشد مناسبی داشته باشد و به بیماریهای گوناگونی مبتلا میشود. یا دربارهی کاشت درختان میوه در تهران، برخی معتقدند کاشت درختان میوه در شهر مفید است؛ چون بسیاری از پرندگان و حیوانات شهری از میوههای این درختان تغذیه میکنند و برخی معتقدند که درختان میوه نیز مناسب تهران نیستند، چون سبب جمعشدن حشرات و آلودگیهای محیطی میشوند.
* * *
گویا ایتالو کالوینوی ایتالیایی، نویسندهی کتاب بارون درختنشین، درخت گردو را بیشتر از بقیهی درختان دوست داشته است؛ در جایی از کتاب میخوانیم: «شاید هیچ درختی بهاندازهی گردو، درخت نباشد! با چه نیرو و اطمینانی درختبودن خودش را بهرخ میکشد! با چه پشتکاری قد برمیافرازد و سخت و سنگین میشود؛ پشتکاری که در برگ برگش پیداست... هربارکه گشتوگذارکوزیمو را در میان شاخسار بیکران گردویی کهنه میدیدم، آنگونه که پنداری در اتاقهای کاخی چند اشکوبه (چند طبقه) قدم میزد، دلم میخواست من هم چون او بروم و آن بالا زندگی کنم.»
کوزیمو در نهایت تنها و جدامانده از هرفرقه و تفکری، بدون اینکه به زمین بازگردانده شود، میمیرد...
نظر شما