این تجربه و ارزیابی عملکرد او در نشست جی هشت عرصه تنگ تری را، حتی نسبت به قبل برای مانور رئیسجمهوری روسیه که تازه دوماه است زمام امور را در درست گرفته فراهم میآورد. اگر ملی گرایان بر این باورند که ولادیمیر پوتین، و تنها او، روسیه را بار دیگر بهعنوان یک قدرت جهانی به نقشه بازگردانده است، جانشین او باید نشان دهد که درست مانند خود او با صلابت و مستقل است.
از اینرو ایفای نقش مدودف در نشست جی هشت ناچار به همان اندازه میتواند در هنگام بازگشت او به خانه با شرایطی منفی مورد ارزیابی قرار گیرد: نخبگان رقیب که روسیه را اداره میکنند درباره توانایی او در ایجاد روابطی مؤثر با رهبران غربی نگرانی خاصی ندارند بلکه عمده نگرانی آنها این است که اولین زلف گشایی در حمایت پولادین از روند پوتینیسم را در عملکرد او تشخیص دادهاند. جوانترین مرد در نشست باید نشان میداد که قوی است و این کار را قرار نیست با در آغوش کشیدن آدمهایی مانند گوردون براون به اثبات برساند.
نشانههایی در همان اولین ملاقات این دو در روز اول نشست سران بود که معلوم میکرد او چنین کرده است. با وجود فرارسیدن دورهای جدید، آنها همچنان با موانعی سخت و مشکلاتی حل نشده و برجای مانده از قبل مواجهند و هر چند ماه یک بار نیز اختلافاتی دوجانبه پدید میآید.
آخرین آنها مربوط به درگیری در هیأتمدیره بریتیش پترولیوم و پنج شریک الیگارش روسی آن بود که میخواستند مردی را که سرمایهگذاری مشترک آنها موسوم به TNK-BP را مدیریت میکرد اخراج کنند. قبل از آن نزاعی بود که بر سر تعطیلی دو دفتر منطقهای کنسولگری انگلیس در روسیه سرگرفته بود و باز پیش از آن امتناع روسیه از استرداد مظنون اصلی پرونده قتل الکساندر لیتویننکو، جاسوس سابق و در تبعید روسیه در انگلستان بود.
نشست سران جی هشت و دیدار دو رهبر دوران جدید برگزار شد اما در مورد هیچیک از این موارد پیشرفت خاصی پدید نیامد. حتی اتحادیه اروپا نیز چندان شفافتر از انگلیس نمیداند که چگونه باید با این روسیه که درست به اندازه قدرتمندی اش در خانه، در خارج از روسیه نیز مقتدر است، برخورد کند. رفتار اتحادیه اروپا در قبال روسیه تردید میان تطابق و تقابل است. برای تطابق و همزیستی با روسیه باید به روی ارزشهایی که در قلب طرح اروپایی قرار گرفته، چشم فرو بست و همه چیز را نادیده گرفت؛ انتخابات دمکراتیک، حکومت قانون، احترام به حقوق بشر که هرکدام در دوران پوتینیسم به شکل دردناکی وضعیت وخیم تری نسبت به گذشته پیدا کردهاند.
از سوی دیگر مقابله و مواجهه با روسیه این خطر را در پی دارد که همین مناسبات نامناسب رو به وخامت بگذارد و با توجه به همه لفاظیهایی که این روزها در باره بازگشت به دوران جنگ سرد مطرح میشود این رویه میتواند اوضاع را بیش از حد تصور خطرناک و وخیم کند. بنابراین در حالیکه اتحادیه اروپا در روش پست مدرنیستی خود همچنان متحیر و مذبذب است و توانایی تصمیمگیری ندارد، روسیه با استفاده از روش کاملا ماقبل مدرنش، تفرقه بینداز و حکومت کن، شرکای خود را انتخاب میکند و ثروتهای نفتیاش را خرج میکند.
امید به ظهور نسل جدیدی از رهبران به تنهایی کافی نیست. رهبران روسیه همینند که هستند و ما مجبور به تعامل با آنها هستیم چه اینکه آنها حتی بدون کمک انتخاباتی قابل اعتنا و خدشهناپذیر از محبوبیت چشمگیری برخوردارند و اتحادیه اروپا مجبور است که چرای آن را بداند؛ زیرا این رهبران بهنظر میرسد دربرابر نفوذ فراگیر غرب ایستادهاند.
اما در حالی که ملی گراها در تشخیص خطر سریع هستند، ذاتا در تعریف اهداف ملی کند و نامناسبند و اینجاست که اروپا میتوانند مباحثی را که در روسیه در میگیرد را سازماندهی کرده و شکل دهد. ابتدا اروپا باید تشخیص دهد که آنچه در شرق این قاره جواب داده، لزوماً در چهل تکه قومیتی اوکراین جواب نخواهد داد.
غرب باید هرگونه آرزوی دور و دراز خود، مبنی بر اینکه میتواند رژیمهای حامی غرب مانند اوکراین یا گرجستان را با ارائه پیشنهاد عضویت در ناتو زیر سیطره خود درآورد را دور بیندازد. ارائه یک ضمانت نظامی برای هر دو کشور که اعضای ناتو نمیتوانند از عهده آن برآیند به همان اندازه که احمقانه و بیمعنی است، خطرناک و موحش است. این موضوع همچنین هویت و آرزوهای نیمی از اوکراینیهای روسی زبان را به چالش میکشد. آنها هر دو کشورهای مستقلی هستند که میتوانند آزادانه شرکای خود را انتخاب کنند، اما این بدین معنی نیست که ناتو مجبور به پذیرفتن آنهاست، آن هم در زمانی که منطقه به شدت بحرانی و ناآرام است.
دوم اینکه، دولتهای غربی باید از موافقتهای موجود و مواردی که در مذاکرات آینده به دست میآید بهمنظور اصلاح رفتار کرملین استفاده کنند. روسیه یکی از امضاکنندگان معاهده چارت انرژی است که مقولههایی چون دسترسی به بازار انرژی، امنیت منابع و حمایت از سرمایهگذار را ضمانت میکند اما در عمل به هیچیک از آنها احترام نمیگذارد. اگر روسیه میخواهد بدون روادید به همه اروپا دسترسی داشته باشد، حداقل باید بداند که برای به دست آوردن چنین امتیازی باید چگونه رفتار کند. از اینرو اگر بحث عضویت و مشارکت تنها در حد حرف نیست، باید وارد حیطه عمل شد.
گاردین