محسن راستانی که سالهاست در حیطههای مختلف هنر عکاسی به کار مشغول است در آخرین نمایشگاه خود آثاری را به دیوار زده که نگاهی متفاوت از نگاه یک عکاس را نشان میدهد. او این بار در آنچه در اطراف خود میبینید، دقیق شده و جزئی از آنها را تجزیه و پالوده کرده و در قاب تصویر خود جای داده است. بیشتر عکسهای نمایشگاه راستانی براساس توجه به جزئیاتی شکل گرفته که شاید با هر بار قدم گذاشتن در طبیعت، میتوان آنها را دید اما این جزئیات به اندازهای بیاهمیت بهنظر میرسند که کسی به آنها توجه نمیکند. عکاس با برجسته کردن همین جزئیات دست به خلق آثاری زده که هم انتزاعی و هم دکوراتیو بهنظر میرسند. نمایشگاه آثار این عکاس به همین عکسهای انتزاعی محدود نمیشود و آثار دیگری از طبیعت نیز در آن دیده میشود که یک دست بودن آن را تا حدودی از بین برده است؛عکسهایی از درختان با رنگهای متفاوتشان در هر فصل، ویترین مغازهها و حیوانات.
در میان عکسهای انتزاعی راستانی میتوان ردی از یک نگاه ریزبین را دید که انگار از میان یک کادر کامل، گوشه کوچکی از آن را انتخاب و همان بخش کوچک را به عکس خود تبدیل کرده است. در چند عکس، گلسنگها با قرار گرفتن بر زمینه تیرهرنگ سنگ، حالتی مانند لکههای رنگی روی بوم را پیدا کردهاند. در عکسی دیگر تنه درختی که بخش محدودی از آن با بزرگنمایی، تمام کادر را پرکرده به نقاشیهای آبسترهای شبیه شده که رنگگذاریهای آشفتهای دارند.
راستانی آثار این نمایشگاه را حاصل اوقات فراغت یک عکاس میداند:« هر عکاس، وقتی که کار میکند زمانهایی نیز برای استراحت دارد. در آن زمان، برداشتهای آزاد و شخصی خود را در عکاسی دنبال میکند. من هم بیشتر بهدنبال همین جستوجوها بودم. همه این عکسها را با دوربین خیلی کوچکی گرفتم تا با این کار به آنهایی که تازه کار عکاسی را آغاز کردهاند، بگویم برای عکاسی باید فکر را بزرگ کرد و این موضوع ربطی به این ندارد که چه دوربینی دارید.»
شاید با نگاه کردن به عکس گلسنگهای راستانی، چیز زیادی دستگیر مخاطب نشود و همان احساسی را به وجود بیاورد که در مواجهه با یک آثار به شدت آبستره پدید میآید. اما عکسهای دیگری نیز در نمایشگاه وجود دارد که با وجود دارا بودن فضاهای انتزاعی، تاثیرگذاری بیشتری بر مخاطب دارند که دلیل اصلی آن نیز به ترکیببندی آثار بازمیگردد. نمونه این آثار راستانی، عکسهایی از شیشههای رنگی است که تعدادی از آنها به نقاشیهای کوبیسمی شبیه هستند. در تعدادی دیگر نیز بازی رنگها، ترکیب جذابی به وجود آورده که البته وجه غالب آن، دکوراتیو بودن کل کار است. حاصل این نگاه در عکسی که 4 بطری رنگی را در قاب قرار داده، جنبهای کاملا تزئینی دارد.
راستانی میگوید: «در این شکل از عکاسی، پیدا کردن زوایا و فضاهایی مهم است که از کنار آنها به سادگی میگذریم اما با کمی دقت، میتوان در آنها تصاویر زیبایی دید. در یکی از عکسهای این نمایشگاه، نور شیشههای زیارتگاه کوچکی در یک روستا را گرفتم. نور آفتاب از بیرون به شیشهها تابیده بود و سعی کردم در آن، کمپوزیسیونی جدید به وجود بیاورم.»
بخش دیگری از بازیهای انتزاعی راستانی به عکسهایی مربوط میشود که در آنها از پوست حیوانات بهعنوان بخشی از پیشزمینه یا پسزمینه در کادر استفاده کرده است. در این عکسها ترکیب طرح پوست حیوانات با بخش کوچکی از طبیعت، مثل قطعه زمینی سبز و پوشیده از گیاه، تضاد زیبایی را به وجود آورده است. در کنار آنها 2عکس دیگر نیز روی دیوار قرار گرفته که نگاه رئالیستی عکاس را نشان میدهد. عکس یک گاو و عکسی دیگر از 3 آهو از این جمله است که با فضای کلی نمایشگاه تفاوت بسیاری دارد و آن را از یکدست بودن خارج میکند. عکس دیگری نیز از زنان شالیکار که در حال استراحت هستند با دیگر عکسهای نمایشگاه همخوانی چندانی ندارد.
راستانی دلیل انتخاب این عکسها را برای نمایشگاه در نگاه دکوراتیو این گونه عنوان میکند: «فکر کردم همه این عکسها جنبه دکوراتیو دارند. به همین دلیل هر فردی میتواند براساس سلیقه خود، عکسی را از میان آنها انتخاب کند که با فضای محل کار یا زندگی او هماهنگ باشد. این عکسها را برای فروش به نمایش گذاشتهام و همین موضوع باعث شده همه آنها دکوراتیو باشند. من درباره این نمایشگاه نه ادعا دارم و نه نظری قطعی میدهم؛ اینها یک سری برداشتهایی هستند که شاید با نگاه معمول ما به اطراف، تفاوت دارند.»
با وجود آنکه تجربه راستانی در عکسهایی که به طرحهای انتزاعی تبدیل شدهاند، کامل بهنظر میرسد، اما عکسهای دیگری نیز در این نمایشگاه دارد که بهنظر میرسد یا متعلق به مجموعههای دیگری از عکسها هستند یا اینکه جستوجوهای خود او در شکل دادن به آنها هنوز کامل نشده است. 2 عکس سیاهوسفید که لباسهای عروس پشت ویترین مغازه و مانکنهایی را نشان میدهد که پارچهها را مانند چادر بهخود پیچیدهاند، میتوانند در مجموعهای جداگانه، معنای بیشتری پیدا کنند. یا 2 عکس دیگر که راستانی در آنها با استفاده از حصارهای چوبی، تلاش کرده تقسیمبندی کادر خود را براساس خطوطی شکل دهد که به وسیله حصارها به وجود آمدهاند. در یکی از این عکسها، سایه چوبها روی زمین، تداعیگر بازتاب اشیاء در آب است و سایهها را میتوان امتداد حصارها روی زمین دانست.
محسن راستانی به غیراز چیزهایی که درباره نمایشگاه خود میگوید، درد دلهای بسیاری نیز از فضای هنری کشور دارد. از نظر او کارهای مهمی باید در حوزه فرهنگ انجام شود که به مدیریت فرهنگی آگاه و بالغ احتیاج دارد، اما از در اختیار داشتن آنها محروم است:«اثر هنری برای رشد، به محیط حیات و نظام تهیهکنندگی نیاز دارد. ما از این محیط محروم هستیم و به روزمرگی آلوده شدهایم. دچار کسالت میشویم و جسارت تجربه را از دست میدهیم. معروف است که میگویند آسمان همه جا یک رنگ است اما من میخواهم بگویم آسمان همهجا یک رنگ نیست.
از سوی دیگر اگر نظام تهیهکنندگی صحیحی وجود داشته باشد، آثار هنرمندان در خانهها خاک نمیخورد. بسیاری از فرهیختگان پیر میشوند و آثارشان خاک میخورد. فقط زمانی از آنها تجلیل میشود که فوت کنند. وقتی فوت کردند آنها را دور خانه هنرمندان یا تالار وحدت میچرخانند و بعد در قطعه هنرمندان بهشت زهرا خاک میکنند. در ایران تجلیل، به تشییع جنازه تبدیل شده است.»