شور و هیجانی که کارگردان سعی دارد به مخاطبش القا کند به جای حس شادی و ترس پوزخندی را بر لبان او مینشاند و او را از دیدن صحنههای منزجرکننده پشیمان میکند.
این روش خلاقه تنها از ابتکارات این فیلمساز جنجالی بیذوق و سطحینگر است که جز مهملبافتن چیزی نمیداند.
جادوگران عبوس ژاپنی موجی از خشونت و آدمکشی بیسبب را به راه میاندازند و فیلم در نمایش صحنههای مستهجن خساست به خرج نمیدهد.
از اینجاست که میتوان به افراطیگریهای جنونآمیز آرجنتو برای خلق اثری پرزرقوبرق و خودنمایانه پی برد.
کارگردانی که میخواهد فیلم هنری بسازد اما آنقدر دور از واقعیت و بیمحتوا میسازد که حتی توانمندیهای او در حد یک فیلمساز آماتور هم زیر سؤال میرود و هیچکس باور نمیکند که او همان خالق پرندهای با بالهای بلورین باشد.
مادر گریان با منطق یا بیمنطق تشنه خون است و فقط میخواهد صحنههای خشن داشته باشد هر چند این کار را میتوان سرگرمکنندهترین اثر آرجنتو در تمام طول دوران حرفهایاش دانست اما به لحاظ تکنیکی با هیچکدام از آثار قبلی او قابل مقایسه نیست و بهنظر میرسد که نتیجه کارش سبب شده افرادی که با او در این طرح همکاری کردهاند هم به تواناییهای خود شک کنند.
این فیلم یک داستانسرایی صرفاً بصری است که مقایسه آن با فیلمهای مادر اول و دوم با تریلرهای باروک آرجنتو آن را در خور نکوهش میکند.
به هر جهت این فیلم بیپروایی افسارگسیخته و افراطگرایی نسنجیده در تصویر صحنههای بیمنطق و پر از خشونت در نهایت عقل تماشاگر را زایل میکند و در یک صحنه جالب که تخیلی بودنش بر عمق و محتوایش میچربد اوج میگیرد و داستان را جمعبندی میکند.
بهطورکلی در طول فیلم تماشاگر ناخودآگاه در عالم هپروت سیر میکند و دچار نوعی خلسه میشود. به هر حال این فیلم هم یکی از آثار ثبت شده در کارنامه این کارگردان ایتالیایی است و فکر میکنم باید بیصبرانه منتظر آمدن مادر چهارم باشیم!!
نیویورک تایمز ۸ ژوئن ۲۰۰۸