همشهری آنلاین – محمد بلبلی: موسیقی عاشیقی درجایگاه موسیقی کلاسیک مردم آذربایجان، از فرم و اجزایی تعریف شده و نظاممند برخوردار است. قوپوز اصلیترین ساز موسیقی عاشیقی است که در دسته سازهای مضرابی قرار میگیرد و عاشیقها در زبان عامیانه آن را ساز مینامند.
قوپوز سازی است که در منطقه خراسان به نام «چگور» شناخته میشود و به ساز باغلما نیز شبیه است. البته دو ساز «قپوز» و «چگور» به لحاظ ظاهری تفاوتهایی جزیی دارند، اما صدای تولید شده توسط آنها تقریبا از یک جنس است. در بعضی مواقع برای اجرای آثار عاشیقی از «بالابان»، «قاوال» و «نقاره» سه ساز ترکی دیگر به عنوان همراهیکننده استفاده میشود. این رپرتوار متشکل از مجموعه مقامها و لحنهایی است که درقدیمیترین شکل اجرایی خود توسط عاشیقها بیان میشود. به اجراکنندگان و خنیاگران این موسیقی عاشیق یا عاشق میگویند و به همین دلیل در میان ایرانیان ترکزبان اعم از مردم آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی، زنجان، قزوین، همدان، ساوه، قم و بسیاری از مناطق دیگر، این موسیقی به موسیقی عاشیقی مشهور است.
با توجه به اسناد و مدارک تاریخی میتوان گفت عاشیقها از دوران قبل از اسلام در بین مردمان ترکتبار وجود داشتهاند. اگر به دنبال معنای لغوی واژه عاشیق باشیم، به معنای عارف و نغمهسرایی است که مانند دورهگردها به صورت سیار ساز مینوازد و آواز میخواند. پیشاز آنکه واژه عاشیق مرسوم شود به این گروه از هنرمندان موسیقی «اوزان» میگفتند که واژهای ترکی است. اوزان را بعضی سخنور و بسیارگو معنی کرده و بعضی آن را شاعری معنی کردهاند که مصراع را با مصراع، قافیه را با قافیه، بند را با بند هماهنگ میکند، بعضی اوزان را داستانگو و هنرمندی میدانند که نظم و نثر را همساز و موسیقی و شعر و آواز و رقص را همنوا میکند. همچنین اوزانها، طی مقاطع مختلف تاریخی جنگجویان را همراهی میکردند و برای روحیه دادن به سربازان اشعار حماسی و وطنپرستانه میخواندند. موسیقی عاشیقها که از طریق داستانهای تغزلی، حماسی- پهلوانی و دینی – مذهبی ارائه میشود، نوعی موسیقی مقامی است که رپرتوار آن از سوی این گروه از خنیاگران با عنوان کلی موقام (مقام) شناخته میشود.
درحقیقت داستانها، اصلیترین بسترهایی هستند که موسیقی به اصطلاح عاشیقی درآن گرد آمده و به شکل گروهی از لحنهای مرتبط و تعریف شده ارائه میشود. این ویژگی یعنی خواندن آواز بر محور یک داستان منظوم در میان همه خنیاگران اقوام ایرانی، رکنی اساسی به شمار میآید و سنتی ملی در خنیاگری قومی ایران است. در سنت خنیاگری عاشیقی شمار زیادی از داستانها پیرامون شخصیتهایی است که از خصایل قهرمانی و پهلوانی برخوردار هستند. پاکدامنی و پاکدستی، مردمداری و انساندوستی، راستگویی و عشقورزی از دیگر خصوصیات قهرمانان داستانهای عاشیقی است.
مشهورترین داستان و قهرمان در روایت عاشیقهای ایران «کوراوغلو» است که با رنگی از اساطیر و افسانه آمیخته است. بیتردید ریشه داستان کوراوغلو و شخصیت شگفتانگیز این قهرمان را باید دراساطیر و ادبیات کهن مردم ترک در شمال آسیای مرکزی ردیابی کرد. با این حال برخی پژوهشگران بر این اعتقادند که فارغ از شاخ و برگهایی که خنیاگران و عاشیقها بر سرگذشت کوراوغلو افزودهاند، او شخصیتی واقعی بوده است که بخشی از زندگینامه او را میتوان از طریق اسناد حکومتی دولت عثمانی در قرن هفدهم میلادی جستوجو کرد. هرچه هست داستان کوراوغلو در اواخر قرن نوزدهم میلادی به شکل کتابی منتشر شد. دراین کتاب کوراوغلو در شمایل دلاوری است که گاهی طرفدار سلطان بوده و گاه در قلمرو او سر به شورش برمیدارد و در حمایت از مردم فرودست علیه حاکم و خان طغیان میکند. در پایان این داستان، کوراوغلو در هیبت یک عاشیق و خنیاگر ظاهر شده و شیدا و سرگردان از دیاری به دیار دیگر میرود. همین شخصیت شیفتهوار، طی چند قرن الگویی بیبدیل برای عاشیقهای داستانپرداز در ایران و قفقاز شده است.
تعداد دیگری ازداستانهای عاشیقی پیرامون زندگی و سرنوشت عاشیقهای نامآوری چون عاشیق علیعسگر، عاشیق عباس تورفارقانلی، عاشیق فولاد، عاشیق شمشیر و بسیاری دیگر از عاشیقهایی است که مورد احترام خنیاگران ومردم آذربایجان بودهاند. با این حال کوراوغلو را باید مشهورترین و در عین حال جذابترین شخصیت در داستانهای عاشیقی برشمرد. شماری از داستانها سرگذشت دلدادگانی است که در راه وصال فراز و فرودها و کشمکشهای حیرتانگیزی را پشت سر نهادهاند.
«آصلی و کرم» یکی ازجذابترین داستانهای عاشیقی است که در میان ترکزبانهای ایران و قفقاز رواج داشته است. این گونه داستانها در مناسبتهای مختلف بویژه شبنشینیهای زمستانه و عروسیها اجرا میشد و عاشیقها با ساز و آواز آنها را برای مخاطبان مشتاق خود میخواندند. داستان عاشقانه «آصلی و کرم» یکی از مشهورترین منظومههای عاشیقی است. این داستان سرگذشت دلباختگانی است که در قرن سیزدهم هجری سروده شده و الگویی دقیق از داستانهای تغزلی و قدیمی در ایران و قفقاز است. این داستان با لحنهای مختلف در ایران، جمهوری آذربایجان و آناتولی به ثبت رسیده است.
«غریب و صنم»، «شاه اسماعیل»، «بهرام و حیدر»، «علیشاه و شهریار»، «آرزو و قنبر» از دیگر داستانهای تغزلی و عاشقانه است که از سوی عاشیقهای ایران در آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و برخی مناطق مختلف فلات مرکزی ایران ازجمله در زنجان، همدان، ساوه و قم روایت و خوانده میشود. فارغ ازداستانهای حماسی و عاشقانه، بخش مهمی از حکمتهای قومی و دیدگاههای عرفانی و مذهبی مردم آذربایجان توسط عاشیقها انتشار مییافته است.
شمار زیادی از روایات و مقامهای عاشیقی تحت عناوین معراجنامه، مناجاتنامه، خلقتنامه، روحانینامه، استادنامه و حقیقتنامه همگی از مضامین و مفاهیمی پیروی میکنند که مبتنی بر راهکارهای معنوی اعم از اندرزها، نصایح قومی و مذهبی و عرفانی هستند.
این گروه از آوازها و متن آنها در کلیت خود با روح و فلسفه اسلامی سازگار بوده و پارهای از تجارب و میراث معنوی و مردمی را نیز در خدمت دارد. این ویژگی چندوجهی در موسیقی حکمی- مذهبی، طی سدهها، بسیاری از اقشار مختلف و دوستداران موسیقی عرفانی را در آذربایجان جذب موسیقی عاشیقی کرده است. سیره اولیا و پیامبران، رفتارها و کردارهای پهلوانان، قهرمانان، قدیسین و مردان بزرگ و زنان حقطلب و پاکدامن نیز الگوی شخصیتپردازی عاشیقها در داستانها و متن مناجاتنامهها، حقیقتنامهها و استادنامههاست.
آواز و گفتار آنان مشحون از تجارب معنوی در تاریخ اجتماعی مردم آذربایجان است. بسیاری از شعایر خانوادگی و فردی در موسیقی و ادبیات این رپرتوار منعکس شده و خوب و بد آدمیان را با ساختاری زیبا و تأثیرگذار نشان میدهد. موسیقی عاشیقی بیشتر در قالبهای شعری گرایلی، قوشما و تجنیس اجرا میشود. «گرایلی» با سه تا پنج بند سروده میشود. هر بند چهار مصراع دارد و هر مصراع دارای هشت هجاست. در بند آخر، که مهربند نام دارد، سراینده تخلص خود را عنوان میکند. موضوع اشعار سروده شده در قالب گرایلی وصف زیباییها، طبیعت، و عشق است.
«قوشما» شعری سه، پنج، یا هفتبندی است که هر بند چهار مصراع دارد، و هر مصراع دارای یازده هجاست. قوشما، بسته به محتوی کلامی، انواع مختلف دارد که معروفترین آنها عبارتند از، استادنامه، وجودنامه، گزللمه، و قفلبند. «تجنیس» بر مبنای هم قافیه کردن کلمات بنا شدهاست. تجنیس سه نوع است: دداق دیمز، ایاقلی و جیغالی.
«بایاتی» نیز از انواع سرودههای عاشیقی است که بیش از سایر انواع ادبی در بین عامه مردم رواج دارد. هر بایاتی چهار مصراع دارد و هر مصراع از ۷ هجا تشکیل میشود. مصراعهای اول، دوم و چهارم هم قافیه بوده و مصراع سوم آن آزاد است. دو مصراع نخست پیشزمیهای برای بیان معنای کلام در مصراعهای سوم و چهارم است. بایاتی شباهت بسیاری با دوبیتی دارد.
غیراز مفاهیم تغزلی، حماسی و حکیمانه رپرتوار عاشیقهای آذربایجان از نظر مفهوم در فرمهای دیگری نیز ارائه و اجرا میشود که یکیاز مهمترین آنها مناظره ادبی آنان در قالب مقابلهای بهنام «دئیشمه» است. در زبان فارسی میتوان معادلهایی همچون مناظره ادبی، بحث و جدل شعری و آوازی و مشاعره را برای دئیشمه به کار برد. فرهنگ لغات الترک کاشغری، دئیشمه را به معنای گفتوگو کردن آورده است. این فرم از موسیقی عاشیقی در حقیقت مناظرهای ادبی میان دو عاشیق است که با شعر، آواز و ساز اجرا شده و بهصورت بداهه پردازانه و با تکیه بر تسلط آنها بر حمکت و شاعری و با رقابتی سخت میان آنها انجام میشود.
حکمت در فرهنگ عاشیقها مجموعهای از اطلاعات و دانش مذهبی، تاریخی، اسطورهای، حماسی و اجتماعی است که توانایی علمی و هوشمندانه هر یک ازعاشیقها را نشان میدهد. شاعری هم تسلط بر انواع قالبهای شعری مانند قوشما، تجنیس، بایاتی و بداههپردازی است. عاشیق با پیوند حکمت و شاعری سؤالهایی را در یکی از قالبهای شعری میپرسد و عاشیق رقیب او باید جواب را بیابد و در لحظه در همان قالب شعری پاسخ دهد.
این رزم ادبی تا شکست یکی از آنها ادامه دارد. ترتیب اجرای یک دئیشمه میان دو عاشق در سه مرحله و با بروز سه توانایی گوناگون انجام میشود. مرحله اول «حربه زوربا» یا «آتماجا» است که طی آن هر عاشیق تواناییهای خود را با شعر و آواز بر شمرده و حریف را مورد تهدید و تحقیر قرار میدهد. مرحله دوم «قیفیلبند» (قفلبند) یا «باقلاما» است، که دو حریف پرسشها یا معماهایی را برای یکدیگر طرح میکنند و هر یک ملزم به پاسخگویی هستند. در مرحله سوم ارائه تکنیکهای پیچیده ادبی است و هریک از عاشیقها اشعاری بینقطه، نقطه دار و دارای تجنیس با قالبهای گوناگون شعری را به رخ حریف میکشند و با واجآرایی و برخی شیوههای دیگر سعی میکنند حریف خود را شکست دهند. این مبارزه که با حضور دیگر عاشیقها و علاقهمندان موسیقی عاشیقی برگزار میشود، در گسترش ادبیات کلاسیک عاشیقی تأثیر شایستهای داشته و در سنتهای شفاهی یکی از راههای مهم توسعه ذوق و زیباشناسی مردم آذربایجان بوده است.
هنرمندان مطرح موسیقی عاشیقی از گذشته تاکنون
طی دههها و قرون گذشته هنرمندان بسیاری در عرصه موسیقی عاشیقی فعالیت کردهاند و هرکدام برای بقای این گونه فلکوریک به نوبه خود تلاش کردهاند.
یوسف امره، قایگوسوز ابدال، پیر سلطان ابدال، عاشیق قربانی، کاراجا اوغلان، ساری عاشیق، عاشیق عباس توفارقانلی، سایات نووا، عاشیق علیعسگر، عاشیق جیوانی، عاشیق گلاب داودی، عاشیق محزونی شریف، عاشیق حسین جوان، عاشیق درویش وهابزاده، عاشیق عبدالعلی نوری و کماندار افندو افرادی هستند که از قرن ۱۳ تا قرن بیستم میلادی در زمینه موسیقی عاشیقی فعالیت کردهاند و اهل شهرهای مختلف آذربایجان و کشورهای ترکزبان همسایه بودهاند. از میان هنرمندان معاصر که تعدادشان کم نیست نیز میتوان به چنگیز مهدیپور، عاشیق یوسف اوهانس، عاشیق محرم سلمانی، پریسا ارسلانی اشاره کرد.
گفتنی است در میان عاشیقهای معاصر چنگیز مهدیپور نخستین کسیست که الفبای موسیقی عاشیقی را در قالب «نت» به صورت علمی و متدیک به رشته تحریر درآورده و چند کتاب در زمینه موسیقی عاشیقی منتشر کرده است که در دانشگاههای کشورهای همسایه ترک زبان به عنوان واحد درسی تدریس میشوند.
نظر شما