«مردی که در زیرزمین زندگی می‌کرد» رمانی که در دهه ۱۹۴۰ ناشران آن را رد کرده بودند، درباره سیاهپوستی بی‌گناه است که مجبور به اعتراف به قتل یک زوج سفیدپوست می‌شود.

کتاب

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا، نیویورک‌تایمز نوشت سال ۱۹۴۱ ریچارد رایت شادمان از موفقیت رمانش «پسر بومی»، پیش‌نویس کتاب جدیدش با عنوان «مردی که در زیرزمین زندگی می‌کرد» را برای ویراستار خود فرستاد. داستان فرد دنیِلز مرد سیاه‌پوستی که توسط پلیس بازداشت شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت تا مجبور به اعتراف دروغین به قتل یک زن و شوهر سفیدپوست شود. او فرار می‌کند و به فاضلاب می‌گریزد؛ به یک غار پناه می‌برد، از معابری نمادین می‌گذرد، به کلیسا وارد می‌شود و از طریق زیرزمین به مسائل و سایر امکانات دسترسی پیدا می‌کند. دنیلز سرانجام به روشنایی روز برمی‌گردد و مشتاق به اشتراک گذاشتن درس‌هایی است که در زیرزمین آموخته اما با بی‌تفاوتی و بی‌رحمی مواجه می‌شود.

رایت در دفاع از این کتاب خود نوشت:‌ «هرگز در زندگی‌ام چیزی ننوشته‌ام که تا این اندازه ناشی از الهام محض باشد. یا هیچ نوشته‌ای را با احساس آزادی تخیلی به این عمیقی اجرا نکرده‌ام و یا خودم را بیش از این به شیوه‌ای که از پیشینه شخصی، تجربیات و احساساتم سرچشمه می‌گیرد ابراز نکرده‌ام.» انتشارات هارپر اند برادرز رمان او را نپذیرفت. بخشی از این رمان بعدا به صورت یک داستان کوتاه منتشر شد؛ اما نسخه اصلی آن تا سال ۲۰۱۰، زمانی که جولیا رایت، دختر آقای رایت، آن را از میان مقالاتش در کتابخانه کتاب‌های نایاب دانشگاه یِیل کشف کرد، خوانده نشده بود.

حالا کتابخانه امریکا در حال آماده‌سازی کتاب «مردی که در زیرزمین زندگی می‌کرد» با فرمت اصلی‌اش است تا روز سه‌شنبه آن را به همراه مقاله‌ای از رایت با عنوان «خاطرات مادربزرگم» منتشر کند. جولیا رایت در مصاحبه‌ای گفت: «بسیار هیجان‌زده‌ام که دنیا قرار است این کتاب را ببیند.»

ریچارد رایت در سال ۱۹۶۰ هنگامی که تنها ۵۲ سال سن داشت بر اثر حمله قلبی درگذشت. انتشار این کتاب به‌ویژه در سال ۲۰۲۱ برای دخترش بسیار دردناک است. او سال‌ها در پاریس زندگی کرد و به ایالات متحده سفر می‌کرد تا آرشیو پدرش را بررسی کند و از مومیا ابوجمال، فعال و روزنامه‌نگاری که به خاطر قتل یک افسر پلیس در زندان است، حمایت کند. او گفت:‌ «با هر بار ملاقات شواهد جدیدی از مردان سیاه‌پوستی دیدم که آزاد بودند؛ اما در خیابان‌ها به اعدام محکوم می‌شدند.»

شاید برخی از خوانندگان با داستان کوتاهی با همین نام که با رفتن دنیلز به زیرزمین آغاز می‌شود، آشنا باشند؛ اما مطمئنا بخش اول رمان را که در آن او بدون هیچ توضیحی دستگیر می‌شود، مشت و لگد می‌خورد و برعکس از مچ پا آویزان می‌شود، نخوانده‌اند. یکی از پلیس‌ها به او می‌گوید: «داری با ما بازی می‌کنی؛ اما ما خُردت می‌کنیم؛ حتا اگر مجبور به کشتنت شویم!» زمانی که برگه اعتراف را به دنیلز می‌دهند، آن‌قدر ضربه خورده که نمی‌تواند آن را به درستی بخواند.

جولیا رایت معتقد است بخش‌هایی که پیش از این منتشر نشده، موقعیت سرگذشت یک مرد در فاضلاب‌ را نشان می‌دهد و ابعادی واقع‌گرایانه به آن می‌بخشد. او گفت: «ما برای فهم تغییراتی که فرد دنیلز در زیرزمین تجربه می‌کند، نیاز داریم بدانیم در روشنایی روز چه بر او رفته است.»

بعضی از اولین خوانندگان نسخه اصلی از وحشی‌گری‌های صحنه‌هایی که در روشنایی روز اتفاق افتاده، یکه خوردند. کرکر کویین، سردبیر فصل‌نامه ادبی «اکسنت» در حاشیه نسخه خود از این رمان این صحنه‌ها را «غیرقابل تحمل» خواند. پس از آنکه «هارپر اند برادرز» رمان را رد کرد، کویین دو بخش کوتاه در مجله گنجانیده بود که فقط به صحنه‌های غار زیرزمینی دنیلز تمرکز داشت. در سال ۱۹۴۴ این داستان بدون بخش اول در مجموعه «کراس سکشن» و همچنین در مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه رایت با عنوان «هشت مرد» منتشر شد.

مالکوم رایت، نوه آقای رایت در مصاحبه‌ای گفت: «اینکه این کتاب در دهه ۱۹۴۰ منتشر نشد، تصادفی نیست.» جان کولکا، مدیر تحریریه کتابخانه امریکا، در مصاحبه‌ای گفت: «نظراتی مثل نظر کویین، در کنار حذف‌هایی که از کتاب صورت گرفت، نشان می‌دهد که سردبیرها و ناشران درباره موضوع و لحن کتاب اصلی ناراحت بودند.» این در حالی است که «پسر بومی» هم صحنه‌های خشونت‌آمیزی را به نمایش می‌گذارد که بعضی از آنها به درخواست باشگاه پرنفوذ «کتاب ماه» حذف یا اصلاح شد.

کیسی لِیمون، نویسنده‌ای که رایت را از الهام‌بخشان خود می‌داند و نسخه کتابخانه‌ای این اثر را قبل از انتشار خوانده گفت:‌ «این کتاب بی‌اندازه سیاه‌ (به معنی سیاه‌پوست) است. هیچ شخصیتی در این کتاب وجود ندارد که لیبرال‌های سفیدپوست بتوانند شبیهش باشند.» در مقاله گنجانده‌شده «خاطرات مادربزرگم»، رایت درباره پیدایش این رمان توضیح داده و می‌نویسد از مادربزرگ معتقد به ادونتیست روز هفتم خود، ساختار اشعار بلوز، فیلم‌های «مرد نامرئی» دهه ۱۹۳۰، نوشته‌های گرتورد استاین و ورود سوررئالیسم به امریکا الهام گرفته است. لِیمون این کتاب را نقدی بر سیستم قضایی و یک داستان سوررئالیست سیاه توصیف می‌کند.

شاید در آن زمان از نظر ناشران «مردی که در زیر زمین زندگی می‌کرد» جانشین شایسته‌ای برای «پسر بومی» نبود. «پسر بومی» ظرف سه هفته از انتشار ۲۱۵ هزار نسخه فروخت و رایت را به نویسنده سیاه‌پوست مهم و پیشروی  امریکا تبدیل کرد. کولکا می‌گوید: «نماینده و ویراستار رایت به دنبال اثر پر و پیمان و سودآور دیگری در زمینه ناتورالیسم ادبی بودند؛ نه یک رمان تمثیلی کوتاه درباره مردی که در شهری بدون نام موجودیتی زیرزمینی به خود می‌گیرد.»

با آنکه خود رایت تغییرات را در «مردی که در زیر زمین زندگی می‌کرد» اعمال کرد و آن را به کمتر از نصف طول اصلی‌اش کاهش داد، فرزندان او این تجدیدنظرها را نوعی سازش اجباری می‌دانند و معتقدند در غیر این صورت رایت موفق به انتشار آن نمی‌شد. جولیا رایت با اشاره به اصلاحات قابل توجهی که در خاطرات رایت مورد نیاز است، ازجمله تغییر عنوان آن از «ولع امریکایی» به «پسر سیاه»، این تغییرات را نوعی «تجزیه» توصیف کرد.

کد خبر 596362

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha