عرصه خصوصی شامل محیط خانواده و روابط آن میشود که نقش زیادی در ساختار یک جامعه ایفا میکند و عرصه حکومتی شامل بخشهای مختلف حکومتی که وظیفه اداره کشور را دارند، میشود. اما عرصه اجتماعی که همان عرصه عمومی است شامل محیطی است که افراد آن جامعه در آنجا شیوه زندگی کردن باهم و تعامل و فعالیتهای گروهی برای بهبود زندگی اجتماعی خود را انجام میدهند؛ جایی که در آن تلاش میکنند محیط عمومی خود را بهتر سازند و از آن طریق عرصه خصوصی بهتری داشته باشند.
گروههای بدون ساختار و با ساختار نقش مهمی در بهبود یا عدمبهبود این عرصه ایفا میکنند. یکی از عوامل موفقیت این گروهها تقویت آنها از طریق عرصه خصوصی ( خانواده و... ) و عرصه حکومتی (دولت و ارگانهای مرتبط با آن) است.
در ایران بهعلت نبود گروههای اجتماعی در عرصه عمومی و موانعی که از طرف خانواده و حکومت برای آنها ایجاد شده، مشارکت مردم در اصلاح مشکلات جامعهای که در آن زندگی میکنند بهصورت تودهوار و مقطعی است و این امر موجب عدمپایداری برای حل مشکلات در جامعه توسط مردم بوده است. برای مثال مشارکت مردم در کمک به نیازمندان در «جشن نیکوکاری» و شور و هیجانی که در سالهای اول برگزاری وجود داشت و کمرنگ شدن تدریجی آن در طول سالهای بعد میتواند شاهدی بر این مدعا باشد.
در کنار اینگونه امور، فعالیتهای سازمانهای غیردولتی اجتماعی، فرهنگی و خیریه قرارمیگیرد که بهدلیل عدمحمایت مناسب از طرف خانوادهها، دولت و نیز ضعف تشکیلاتی و عدمتجربه مدیریتی این سازمانها، به توقف فعالیتهای آنها یا عدمکاربری مناسب آن میانجامد.
شهرداری تهران با تاسیس فرهنگسراها با هدف تقویت عرصههای عمومی و در اختیار گذاشتن مکانی برای جلسات و برنامههای سازمانهای غیردولتی اجتماعی و فرهنگی نقش بسزایی در تقویت این انجمنها دارد، اما در برخی موارد و بهدلیل عدمذهنیت مناسب برخی مدیران این فضاها، نسبت به مشارکت گروههای محلی و NGOها بیعلاقهاند و بازهم به تدریج تبدیل به عرصههای حکومتی و دولتی میشوند و ساکنین واقعی این مکانها یعنی گروههای محلی و NGOها از خانه دوم خودشان دور میمانند؛ موانعی نظیر مجوز برای فعالیت و اعمال نظرات سلیقهای در دادن امکانات و وجود روابط به جای ضوابط در خدماتدهی از مشکلات موجود در این زمینه است.