لذا اگر خانوادهها چنین باورهای غلطی در مورد فرزندان معلول خود داشته باشند و از حضور اجتماعی فرزند خود جلوگیری کنند دیگر چه توقعی از جامعه و افرادی که با معلولیت آشنایی چندانی ندارند میتوان داشت؟ البته ناگفته نماند خانوادههایی نیز هستند که با تشویق فرزند معلول خود به حضور در جامعه و بین اقوام خویش به تمامی باورهای کهنه و غلط پشت پا میزنند.
دیروز به میهمانی خانوادگی دعوت داشتیم اما رفت وآمد برایم مشکل بود و من نرفتم. امروز جشن تولد خواهرم است ولی من در اتاق خودم میمانم. فردا عروسی اقوام است اما من خجالت میکشم و راحت نیستم، پس نمیروم. پس فردا قرار است به مسافرت برویم اما من به همراه خواهرم در خانه میمانم؛ آخر به قول پدرو مادر مسافرت مرا اذیت میکند و حق با آنهاست پس بهتر است چند روزی در منزل بمانم و استراحت کنم.
و همینطور فردا و فرداهایی دیگر میآیند و میروند و من بهدلیل معلولیت و مشکلات جسمی و حرکتی بهخودم و خانوادهام قبولاندهام که خانه نشینی برایم مناسبتر از حضور در اجتماعات گوناگون است. البته بهتر است بگویم گاهی نیز خانواده به من قبولانده که باید شرایط را بپذیرم، مشکلات رفتوآمد را درک کنم و از حضور در بین اقوام و اجتماعات مختلف پرهیز کنم.
منظور از من، من نوعی است؛ یعنی فردی که به هر دلیلی دچار معلولیت باشد. اینگونه باورهای غلط که در مورد معلولان مطرح شد هرگز جنبه عمومی ندارد اما با وجود فرهنگسازیهای مناسب و رسیدگی به امور مختلف زندگی معلولان هنوز هم شاهد اینگونه برخوردها و رفتارها از طرف برخی خانوادهها و حتی گاهی از طرف خود شخص معلول هستیم.
باید به این باور رسید که ظاهر افراد نشاندهنده شخصیت آنها نیست. محروم کردن خویش از حضور در بین اجتماعات و ارتباط با افراد، باعث تضعیف روحیه و اعتمادبهنفس همه افراد بهخصوص معلولان میشود. باید پذیرفت در پس ظاهری با معلولیت جسمی میتواند روح بسیار بزرگ و ارجمندی نهفته باشد. جامعه معلولان ایران بارها و بارها اثبات کردهاند که داشتن معلولیتهای مختلف مانع پیشرفت، ترقی و تعالی نمیشود.
اما گاهی اوقات بهدلیل غلبه مشکلات و معضلات وهمچنین برخوردهای نامناسب برخی افراد جامعه با اقشار معلول شاهدیم که خانوادهها و حتی گاهی خود فرد معلول بر باورهای محکم و استوار خود خط بطلان کشیده و انزوا پیشه میکنند؛ در صورتی که مهمترین نکته قابل توجه در زندگی انسانها داشتن ارادهای پولادین است که نباید زیر بار سنگینترین توفانها شکسته شود. در این بین اگر خانواده که اساسیترین عامل استواری بشر است حامی محکمی در برابر این توفانها باشد و با تمام وجود، شرایط فرزند معلول خود را بپذیرد و از حضورش در اجتماع ترس و اِبایی نداشته باشد، مشکلات، باورهای غلط و نگاههای ترحمآمیز برخی افراد را به راحتی میتوان تحمل کرد زیرا داشتن پشتوانه محکم روحی از طرف خانواده به منزله روزنهای بسیار روشن به سوی موفقیتهای آینده خواهد بود.
دوست معلول من! میخواهم بهعنوان یک همنوع که خودم نیز از بدو تولد معلولیت جسمی و حرکتی دارم نکته بسیار مهمی از تجربههایم برایت بگویم. قبول دارم که گاهی اوقات تحمل دردهای جسمانی، نگاههای مردم و کوتاه فکری برخی افراد برای حضور اجتماعی اقشار معلول بسیار سخت و طاقتفرساست، زیرا من خودم نیز بارها و بارها بهدلیل چنین مشکلاتی حضورم را کمرنگتر میکردم اما هرچقدر حضور کمتر باشد افراد جامعه نیز کمتر با معلولیت و شرایط این قشر از جامعه آشنا میشوند و آنگاه دیگر نیازی به رفع مشکلات ظاهری شهرها و معابر جهت آسایش رفتوآمد معلولان احساس نمیشود؛ آنگاه کسی به نیازهای فردی و اجتماعی معلول رسیدگی نمیکند و کسی از استعدادهای نهفته در وجود انسانهایی که خداوند آفریده مطلع نمیشود. اگر حضور کمتر باشد توجه کمرنگ میشود و این وضعیت انرژی مثبتی برای حل مشکلات نخواهد داشت.
دوست معلول من! باید حضور داشت؛ در جامعه، بین اقوام، در اجتماعات گوناگون فرهنگی، هنری، ورزشی و... باید حضور داشت تا افراد فکر کنند و درک کنند که معلول نیز زندگی میخواهد، تحصیل میخواهد تا بیاموزد، کار میخواهد تا زندگی کند و استعدادهایش شکوفا شود؛ ازدواج میکند و تشکیل زندگی میدهد تا همگان دریابند که جسم، همه زندگی نیست بلکه این روح و روان است که جسم را هدایت میکند و فرد را به سوی تعالی سوق میدهد.
خودمان را باور کنیم و خانوادههایمان را به این باور برسانیم که میخواهیم، پس میتوانیم. اگر باورهای خانواده قوی و غیرقابل شکست باشد و روحیه فرد معلول برای غلبه بر مشکلات، پولادین و استوار باشد به همان نسبت افراد دیگر نیز بیشتر آماده پذیرفتن شرایط میشوند و رفتهرفته مشکلات، کمتر و دیدگاهها منطقیتر میشوند.
قبول کنیم اگر بخواهیم به تعالی برسیم میتوانیم و اگر بتوانیم باید بدانیم که در آزمون الهی سربلند بودهایم، زیرا به دنیا آمدهایم که ساخته شویم، به دنیا آمدهایم که آزموده شویم و ارادههایمان را محک بزنیم. اگر زندگی را زیبا ببینیم و شرایط را بپذیریم و شکستهای کوچک باعث تضعیف روحیه مان نشود آنگاه است که به سوی پیروزی بزرگ و نهایی خواهیم شتافت و انسانیت را به معنای واقعی خواهیم یافت. پس پیش به سوی داشتن باورهای محکم برای ساختن آیندهای روشن.