از «شهر موشها» که هنوز بهترین فیلم دوران کودکی جوانهای امروزی است تا «چکمه»، «تیک تاک» و... نشان دهنده علاقه او به این حوزه است. اما او این روزها فیلم «دیوار» را بر پرده سینماها دارد. قهرمان فیلم تازه او دختر جوانی است که دغدغه تامین معاش دارد و به همین خاطر، بر دیوار مرگ موتورسواری میکند.
طالبی میگوید:« قصد دارم معضلات اجتماعی را به تصویر بکشم و در این راه ممکن است به سراغ هر قشر و گروهی بروم.»طالبی که در دهه 60 گل پامچال را به عنوان یکی از پر مخاطبترین سریال های آن زمان کارگردانی کرد، میگوید: میتوانستم به سمت فیلمسازی برای عوام بروم اما این کار را نکردم.نمیتوانم به خاطر دیده شدن خودم را تمام و کمال در اختیار سلایق مقطعی تماشاگر بگذارم. من دوست دارم حرفهای خودم را بزنم؛ اگر فیلمم دیده شد که از مردم ممنونم در غیراین صورت باز هم اتفاق خاصی نمیافتد.
- چطور شد با یک وقفه 7 ساله بعد از «تو آزادی» فیلم «دیوار» را ساختید؟ آیا مشکلات ساخت فیلم در حوزه سینمای کودک باعث این اتفاق شده بود؟
نه این طور نیست. البته همیشه در مورد فیلمهای کودک این نکته وجود دارد. گاهی تغییراتی به وجود میآید که ممکن است باعث شود ما دوباره کار خود را شروع کنیم. من چند سال تلاش میکردم فیلم «دیوار» را بسازم اما موانعی وجود داشت تا اینکه توانستم با تهیهکننده بخش خصوصی، این فیلم را بسازم.
سختیهای این فیلم را اگر کنار بگذاریم از طرف فضا و مدیریتهای فرهنگی هم مشکلاتی وجود داشت؛ به این معنا که در این بخش هر کسی ساز خودش را میزند. مدیریت فرهنگی با تغییراتی که در آن به وجود میآید باعث از بین رفتن انگیزههای ما بهعنوان فیلمساز میشود. در این بخش با تغییر مدیریت، تغییر در نظرات و سلایق به وجود میآید. گاهی کم تجربگی مدیران باعث لطمه خوردن به کار ما میشود و ما همچنان سعی میکنیم روی پای خودمان بایستیم.
- این بار به جای پرداختن به کودکان و نوجوانان به مشکلاتی که سر راه دختران و زنان کارآفرین است پرداختید. چرا؟
«دیوار» در مورد دخترانی است که تلاش میکنند در شرایطی که بیکاری بیداد میکند و بازار کار وجود ندارد روی پای خودشان بایستند و حتی خانوادهای را تامین کنند. من سعی کردم با نمایش زندگی این قشر نشان بدهم که بعضی افراد چقدر برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکنند؛ دختری که دنبال کار میگردد و کار ایجاد میکند تا نان حلال بخورد و در این رابطه هم سعی میکند به خانواده کمک کند و به راههای خلاف کشیده نشود. این کوششی است که دختر از خود نشان میدهد و موانعی هم پیش رویش است که باعث میشود او گهگاه متوقف شود اما نهایتا در مسیر خود موفق میشود و کارش را به سرانجام میرساند.
- چه اصراری داشتید که قهرمان داستانتان به سراغ یک کار مردانه برود؟
کار اصلا مردانه و زنانه ندارد. این تنها کاری بود که ستاره، قهرمان داستان ما از آن سررشته داشت. البته ما در فیلم میبینیم که او حتی در خانه هم کارهایی مثل درست کردن کیت کامپیوتری انجام میدهد و یا سبزی پاک میکند. همه اینها نشان میدهد که او کم درآمد است. حتی او به شیرینیفروشی میرود و یا در جایی در صفی که خانمها ایستادهاند و بهدنبال کار آمدهاند میایستد.او تنها بهدنبال کار مردانه نمیرود.به ناچار شغل پدرش را انتخاب میکند که اتفاقا خیلی هم مردانه نیست.
شما اگر به پارکها بروید میبینید که هنوز هم هستند دخترانی که موتورسواری بر دیوار مرگ شغلشان است. آنها از این راه ارتزاق میکنند.در این میان هستند کسانی که با ناآگاهی خودشان باعث کارشکنی و توقف فعالیت آنها میشوند؛ افرادی که تنها به ظاهر امر توجه دارند. امثال این افراد متأسفانه در مدیریت فرهنگی ما هم دیده میشوند؛ آدمهایی که افکارشان به روز و خوانا نیست. اینها حتی با آنچه در سیستم نظام ما وجود دارد نیز هماهنگ نیستند و ساز خودشان را میزنند. این افراد نتوانستند فیلم من را عمیق ببینند و درک کنند.
- پس هنوز هم از مشکلاتی که در زمان برگزاری جشنواره فجر برای فیلمتان پیش آمد، گله دارید؟
بله، متأسفانه در دورههای مختلف آدمهایی سر کار میآیند که ما مجبوریم با آنها کلنجار برویم. آثاری که ما تولید میکنیم بازتاب شرایط اجتماعی است و ما حق داریم با آنها بیرودربایستی برخورد کنیم. طبیعی است که هر وقت فیلمی میسازیم آن فیلم برگرفته از شرایط اجتماعی ماست و ما قصد تخریبگری نداریم.
هنرمندان سفیرانی هستند که گوشه گوشه مملکت را میبینند و تمام زیبایی هنر و سینمای کشور ما به بیپرده صحبت کردن و راحت حرف زدن است؛ اینها باعث درخشش آثار سینماگران میشود. گاهی افراد وارد این کار میشوند و بر مبنای سلایق شخصی که خیلی هم ربطی به ساختار نظام ندارد کارشکنی میکنند.
ما بیهوده 20 مورد حذفی در این فیلم داشتیم که نباید اتفاق میافتاد. من بیهوده در یک مقطع زمانی طولانی که از جشنواره فجر سال گذشته تا قبل از اکران فیلم را شامل میشود بهدنبال بر طرف کردن مشکلات و ایرادهایی بودم که به این فیلم گرفته شده بود. ایجاد مانع با حساسیت بی جا، باعث دلسردی میشود. فیلم من یک حرف دارد و آن اینکه یک دختر قصد دارد یک لقمه نان حلال به دست بیاورد و این دختر حتی میتواند فرزند هر یک از ما باشد. افرادی که برای به نمایش در آمدن چنین فیلمی کارشکنی میکنند، دید محدودی دارند.
- بهنظر میرسد موتورسواری بر دیوار و فیلمبرداری از آن، کار دشواری است. بهنظر خودتان موتورسواری بر دیوار مرگ آن قدر جذاب از آب در آمده که بتواند سختیهای کار در این فضا را جبران کند؟
شما نباید تنها شکل ظاهری این دیوار را ببینید. این دیوار سمبلی است از مشکلاتی که کاراکتر فیلم دارد. برای من شکل دایرهای این دیوار مهم بود. چرخش در این دیوار نمادی از دایره زندگی است که تکرار میشود؛همان دایره مینا که در اشعار حافظ هم به آن اشاره شده است. چرخ زدن در دایره زندگی و کسب روزی حلال مد نظر من بود. این مسئله با تمام سختیها و مشکلاتی که دارد جذاب است.
- اصلا این دیوار را چطور ساختید؟
این دیوار دکور سختی بود و ما نمیتوانستیم آن را بسازیم. ساخت و ساز آن هم طولانی بود. ما این دکور را از یکی از شهرهای جنوبی کشور آوردیم و یک ماه طول کشید تا آن را در مکان دلخواهمان مستقر کردیم. لوکیشن ما پارک رازی اطراف گمرک بود. این دیوار بزرگتر از دیوارهای معمولی موجود بود و البته چون ما از امکانات مکانیکی، دیجیتال و پرده سبز نیز استفاده نکردیم گرفتن هر پلان برای ما کار بسیار سختی بود. نورپردازی، حرکات دوربین و... همه از سختیهای کار بود. به هر حال عوامل سازنده این فیلم از همه توان خود برای خلق هیجان و فضاهای جذاب استفاده کردند.
- چرا این بار به سراغ بازیگران حرفهای رفتید؟
من اساسا از همان ابتدا به گلشیفته فراهانی فکر میکردم. میخواستم از هنرپیشهای که هم از نظر اخلاق حرفهای و هم از نظر کار شاخص است، استفاده کنم. این بازیگر هوش و تواناییهای فوقالعادهای دارد و فیزیک او نیز کاملا مطابق با نقش ستاره بود. بعد از انتخاب گلشیفته طبیعی بود که در مورد سایر بازیگران هم به یک ترکیب حرفهای فکر کنم. بهنظرم آزیتا حاجیان، محمد کاسبی، مهرداد صدیقیان و زهره میرحسینی انتخابهای خوب و بجایی بودند.
- یعنی دغدغه گیشه و بازگشت سرمایه، شما را به سمت انتخاب بازیگران حرفهای سوق نداد؟
نه، من واقعا این طوری فکر نمیکنم. یعنی هیچ وقت از ابتدای فیلمسازی تا به حال این طور نبودهام. من سهمی برای فروش فیلمهایم ندارم ضمن اینکه هیچ وقت گیشه مد نظر من نیست؛ اگر میخواستم از قدیمترها این کار را میکردم. شاید بعد از « گل پامچال» که دیگر دستم آمده بود ذائقه مردم چیست، میتوانستم به سمت فیلمسازی برای عوام بروم اما این کار را نکردم.
- یعنی شما دوست ندارید فیلمتان دیده شود؟
دوست دارم ولی نه به هر قیمتی. من نمیتوانم به خاطر دیده شدن، خودم را تمام و کمال در اختیار سلایق مقطعی تماشاگر بگذارم. من دوست دارم حرفهای خودم را بزنم؛ اگر فیلمم دیده شد که از مردم ممنونم در غیراین صورت باز هم اتفاق خاصی نمیافتد.
- درست است که جایی گفته بودید به جشنوارههای خارجی علاقهمندید؟
بله و میدانم تعجب شما از این بابت است که این حرف در کشور ما به نوعی به جان خریدن اتهام است. چه اشکالی دارد که فیلمهای ما به جشنوارههای خارجی بروند؟ فکر میکنم کسانی که در جشنوارههای بینالمللی شرکت میکنند همیشه باعث افتخار کشور ما هستند. برخی با نگاههای مقطعی قصد دارند این جریان را کم اهمیت جلوه بدهند یا آن را متهم کنند.
من از حضور در جشنوارههای خارجی استقبال میکنم و سرم را بالا میگیرم. کسانی که فیلم جشنوارهای را متهم میکنند اگر بتوانند در یک جشنواره درجه 8 هم شرکت کنند، این کار را میکنند. گواه حرف من حضور پرتعداد فیلمهای ایرانی در بازار کن است. کسانی که این حرفها را میزنند بیشتر شعار میدهند. آنها که دستشان به جایی نمیرسد سعی میکنند سینما را تخریب کنند و انگ بزنند.
- این عده عقیده دارند فیلمهای جشنوارهای بیشتر معضلات جامعه ایرانی را با بزرگنمایی به تصویر میکشند.
این بحثها همیشه بوده و هست ولی حتی فیلمهایی مثل «واکسی» و «دزد دوچرخه» دسیکا هم از همین دسته هستند. در این فیلمها هم ما مشکلات را میبینیم و این ایرادی ندارد. به هر حال دیدگاهها متفاوت است. متأسفانه عدهای این مسائل را دستمایه تخریب قرار میدهند. خروجی این افراد تعدادی فیلم کم ارزش است که هیچ خلاقیت و تکنیکی در آن نیست.
- بعضی از گروههای طرفدار حقوق زنان نیز از فیلم «دیوار» دفاع کردند.
من این گروهها را زیاد نمیشناسم اما اگر خانمها از فیلم من حمایت کنند این مسئله باعث خوشحالی من میشود. خوشبختانه تا امروز همه خانمهایی که این فیلم را دیدهاند از آن راضی بودهاند.
- راستی چه اصراری داشتید که فیلم پایانی خوش داشته باشد؛ میخواستید تلخیهای فیلم را تلطیف کنید؟
پایان فیلم این طور که شما میگویید خیلی هم خوش نیست. در واقع یک راهی باز میشود که این آدم پشت دیوار نماند و مسیری پیدا میشود که او شغلش را ادامه بدهد. پایان «دیوار» تفکربرانگیز است. قرار است این راه ادامه پیدا کند و قهرمان ما پشت بنبست نماند. من30 سال است که همین طوری زندگی میکنم؛ یعنی بهدنبال راهی هستم تا در اجتماع خودم و با مردم کنار بیایم، با سنتهایی که وجود دارد زندگی کنم و تلاش میکنم تا بهتر زندگی کنم.
- قصد ندارید دیگر در حوزه سینمای کودک و نوجوان فعالیت کنید؟
اصلا فکر نکنید که قصد دارم از این حوزه دوری کنم. اتفاقا همین حالا هم چند فیلمنامه در دست دارم. من به این سینما علاقه دارم و به فعالیت در آن ادامه میدهم و این کار هم اصلا ربطی به شرایط ندارد. من چند سناریو با موضوع نوجوانان دارم و میخواهم کار کنم اما جرات نمیکنم حتی از نزدیکی خیابان 30تیر که بنیاد سینمایی فارابی در آن واقع شده رد بشوم، چون متأسفانه هیچ تعاملی به وجود نمیآید. به من فرصت گفتوگو با مدیر عامل فارابی را نمیدهند؛ اگر هم این امکان فراهم شود آن قدر جواب سر بالا میشنوم که پشیمان میشوم.