در عصری که عنوان «دانایی»را یدک میکشد، حاملان و واسطان انتقال دانش، آگاهی و اطلاعات از شأن و مرتبهای همتراز با بالاترین مسئولان جامعه برخوردارند، اما در ایران مشکل ما هنوز استقلال حرفهای و امنیت شغلی است.
مدیریت بزرگترین مؤسسات مطبوعاتی کشور توسط نهادهای دولتی و شبه دولتی، عدمحمایت از مؤسسات مستقل مطبوعاتی و تعطیلی و توقیف چندین ساله آنها و بیکاری کارکنان آنها تصویری روشن از این وضعیت است.
برخورد با مدیران مطبوعات و روزنامهنگاران وکمتحملی در برابر کوچکترین خطاها، فقدان نظام تامین اجتماعی و شغلی مناسب برای دستاندرکاران این حرفه از جمله دیگر دلایلی است که امنیت و استقلال روزنامهنگاری را در ایران تهدید میکند. در چنین شرایطی که دستاندازی به حوزه آزادی اطلاعات و مطبوعات و حقوق صنفی روزنامهنگاران شدت میگیرد، وجود نهادها و انجمنهای صنفی مستقل و مردمنهاد میتواند سدی در مقابل این تعرضات و مانعی در برابر زیادهخواهیها باشد.
نهادهای صنفی مستقل از یک سو به گروههای اجتماعی و اقشار مختلف جامعه امکان میدهد با تجمیع و تشکل توان خود قدرت چانه زنی در مورد حقوق و مطالبات خود را پیدا کنند و از سوی دیگر با دیدهبانی اجتماعی بر عملکرد دستگاههای اجرایی نظارت میکنند و ضعفها، ناراستیها و کاستیها را نقد و افشا میکنند.
اما تشکیل، بقا و دوام انجمنها و تشکلهای صنفی با چنین نقش و کار ویژههایی در کشورهای در حال توسعهای چون ایران به راحتی میسر نیست. فقدان زمینههای فرهنگی کار جمعی از یک طرف وتلاشهای سازمانیافته برای اتمیزه و تفرد و خودمداری از جمله موانع شکلگیری و حضور فعال و قدرتمند این تشکلهاست. موانع و محدودیتهای قانونی یا تفسیر و تعبیرهای سلیقهای از قوانین و مقررات نیز سدی دیگر بر سر راه تشکیل و تداوم این نهادهاست.
تشکیل انجمنها و تشکلهای موازی که بیشتر صبغه کارفرمایی و زرد دارند از شیوههای نسبتا جدید و غیرمستقیم مقابله با انجمنها و تشکلهای مستقل و مردمنهاد است. با وجود تمام اینها آینده از آن آگاهی و آزادی است و بهنظر نمیرسد چنین سدها و موانعی بتواند کارساز باشد؛ خصوصا در مورد روزنامهنگاران که خود از حاملان آگاهی و پیشگامان تحول جوامع محسوب میشوند.