این اضطرار معمولاً در مورد حوادثی مثل سیل و زلزله محسوستر است و در این مواقع همه به کمک هم میشتابند. قطع برق نیز در مقیاسی کوچکتر مشکلآفرین است و کمکهای دولت و همکاری شهروندان با یکدیگر عبور از این شرایط را آسانتر میکند. اگر ساعت دقیق شروع و پایان خاموشیها مشخص باشد، افراد کمتری در تاریکی بیرون از منزل میمانند.
در این صورت میتوانیم تا حد امکان به گونهای برنامهریزی کنیم که گرفتار خاموشی در شب نشویم. البته این برنامهریزیها همیشه هم در اختیار ما نیست؛ بهخصوص برای افرادی که ساعات کارشان تا شب ادامه دارد. یکی از راهحلها این است که تجهیزات لازم را به همراه داشته باشیم. برای مثال چراغقوههای شارژی که محدوده وسیعی را روشن میکنند در هنگام خاموشی بسیار مفید هستند. اما این لوازم معمولاً با قیمت بالا عرضه میشوند و امکان تهیه آنها برای همه فراهم نیست.
از محل کارم تا خانهمان یک ساعتی راه بود. در میانههای مسیر باید از کوچهای طولانی میگذشتم که به ایستگاه تاکسی میرسید. 20-10 متر از ابتدای کوچه فاصله گرفته بودم که ناگهان همه چیز در برابرم تاریک شد. چند بار پلک زدم. برای لحظهای احساس کردم که بیناییام را از دست دادهام. اما باریکهای از نور ماه که از لابهلای برگ درختها بر زمین افتاده بود، به یادم انداخت که برق قطع شده است.
تلفن همراهم را از کیفم بیرون آوردم و سعی کردم از چراغقوهاش استفاده کنم. ولی بیشتر از یک قدم را جلوی پاهایم روشن نمیکرد. با احتیاط راه رفتنم را در پیادهرو از سر گرفتم که اتومبیلی به کوچه وارد شد. نور بالایش را روشن کرده بود و این باعث شد که کوچه برای لحظهای کاملاً روشن شود. ولی همان یک لحظه کافی بود که نور بالا چشمهایم را، که کمکم داشت به تاریکی عادت میکرد، کاملاً نابینا کند. به این ترتیب بعد از عبور هر ماشین ناچار مدتی میایستادم و چشمهایم را چند بار میبستم و باز میکردم تا قبل از رسیدن اتومبیل بعدی بتوانم 3-2 قدم جلو بروم.
بعد از 6-5 دقیقه پیادهروی در کوچه تاریک، با دیدن ایستگاه تاکسی، که زیر نور مهتاب کمی روشن شده بود، خیالم آسوده شد. اتفاقاً در بیشتر خطها چند ماشین منتظر ایستاده بودند. با خوشحالی به سمت تاکسیهای خط مورد نظرم رفتم که یکی از رانندهها پرسید: «دربست؟». وقتی مسیرم را به او گفتم، جواب داد: «شرمنده. فقط دربست میبریم.» تازه متوجه شدم که چرا صفی طولانی از آدمها در کنار اتوبان خاموش ایستادهاند تا ماشین بگیرند. به این فکر افتادم که چقدر خوب بود اگر رادیو و تلویزیون در مورد تاکسیهای خطی که در شرایط اضطراری تبدیل به دربست میشوند نیز پیامهایی میداد.
خوب است که قطع برق هم مانند شرایط اضطراری دیگر جدی گرفته شود و دولت وسایل لازم را به قیمت ارزانتری، مثلاً در خواربارفروشیها و سوپرمارکتهای محلات عرضه کند. چنین اقدامی باعث میشود که در شرایطی که این لوازم مورد نیاز شدید مردم است، همه به آن دسترسی پیدا کنند و خاموشیها موجب سوءاستفاده و کاسبی ناعادلانه نشوند. برای مثال در زمستان گذشته که با مشکل کمبود گاز مواجه بودیم، برای مدتی طولانی گاز در شهر قائمشهر قطع شده بود و مردم ناچار به تهیه بخاری برقی بودند.
در آن زمان عدهای این بخاریها را از تهران خریداری کردند و به چندین برابر قیمت در این شهر به فروش رساندند. بنابراین خانوادهها برای تهیه این وسیله ضروری با مشکل روبهرو شدند. در موارد کمبود انرژی نیز مانند شرایط سخت دیگری که در کشور پیش میآید، مردم از دولت انتظار مساعدت دارند. اگر لوازم ضروری به مقدار زیاد و با قیمت کم در اختیار شهروندان قرار بگیرد، مشکلات و خطرات احتمالی در زمان خاموشی نیز کمتر خواهد شد.
مسائل و مشکلات ناشی از قطع برق محدود به خاموشیهای شبانه نیست. بسیاری از خانوادهها در جریان این قطعیها از سوختن وسایل برقی دچار خسارت شدهاند. بدیهی است که خرید دوباره وسایلی مثل یخچال، فریزر، ماشین لباسشویی و رایانه برای بسیاری از خانوادهها امکانپذیر نیست و سوختن آنها برایشان خسارت بزرگی به حساب میآید. رسانهها مکان مناسبی برای ارائه آموزههایی در این مورد هستند تا شهروندان بتوانند از وسایل برقی خود در برابر قطعی برق محافظت کنند. به علاوه دولت میتواند مسئولیت این خسارات را بر عهده بگیرد و مراکزی را راهاندازی کند که خانوادههای خسارتدیده با مراجعه به آنها وسایلی جایگزین دریافت کنند.
البته مثل هر شرایط دیگری، کمکهای شهروندان به یکدیگر، جایگاه و اهمیت خاصی دارد. یکی از این موارد این است که خودروها در مواقع خاموشی تا حد امکان از نور پایین استفاده کنند تا رهگذران دچار مشکل نشوند. از سوی دیگر شرایط خاموشی برای سالمندان، بیماران و یا برای خانمها مسائل بیشتری بهدنبال دارد. سالمندان و بیماران را خطراتی مانند گم کردن راه و یا زمین خوردن، بهخصوص در پیادهروهایی که کف آنها کنده شده و یا با وسایل بنایی مسدود شده است، تهدید میکند.
برای خانمها نیز خطر مزاحمت توسط افراد ناباب در این مواقع بیشتر میشود. در چنین شرایطی میتوانیم این افراد را در رسیدن به مکانی روشنتر یاری دهیم و یا درصورتی که ماشین شخصی داریم، آنها را به منزلشان و یا محلی مناسب برسانیم. همانطور که پیامهایی نظیر کمک به سالمندان در سوار شدن به اتوبوس بر روی بلیتها نوشته میشوند، چنین پیشنهاداتی را هم میتوان در مکانهایی که بیشتر در معرض دید هستند، ارائه داد.
این روزها از هر سو صحبتهایی درباره صرفهجویی میشنویم. قرار است اگر صرفهجویی به حد مطلوب، یعنی 10 درصد، برسد، خاموشیها تا پایان تابستان ادامه پیدا نکند. صرفهجوییهای شخصی بخشی از ماجراست و بخشی دیگر مربوط میشود به صرفهجویی در مقیاس بزرگتر. برای مثال در سالهای اخیر استفاده از چراغهای فراوان و پر نور در مراکز تجاری باب شده است که گاهی بعضی نقاط را مثل روز روشن میکند. این چراغانیهای شبانه نه تنها موجب مصرف زیاد برق میشود، بلکه سلامتی ما را هم تهدید میکند.
در بسیاری از کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدهاند که ارگانیسم بدن ما در شب نیازمند تاریکی نسبی است و استفاده از نورهای غیرضروری در درازمدت بر سلامتی ما اثر منفی میگذارد. از سوی دیگر بعضی از برجهایی که هنوز واحدهایشان را به فروش نرساندهاند، برای جلب مشتری چراغهای طبقات فوقانی را روشن میگذارند. اگر صاحبان این برجها به تبلیغ در رسانهها اکتفا کنند، کمک شایانی در راه صرفهجویی میشود. یکی دیگر از این موارد چراغهای گردان برخی مراکز بزرگ است که در بعضی نقاط نور آنها به منازل هم وارد میشود و در طول شب اتاقها را به تناوب روشن میکند و خواب راحت را از ساکنین میرباید.
اگر این صرفهجوییها تداوم یابد، میتوانیم امید داشته باشیم که هرچه زودتر بحران برق را پشت سر بگذاریم. به علاوه با حفظ روحیه همکاری در مواقع قطعی برق، میتوانیم تا حدودی به حفظ آرامش شهرمان در این تابستان پر از خاموشی کمک کنیم.