هرچند بخش تولید آثار جدید در این رویداد همچنان محور مهمی است اما بخش مرور هم پر رنگ شد تا به نوعی جشنواره به این سمت برود که آیینه یک سال گذشته تئاتر هم باشد، اما...
با آغاز دوازدهمین دوره از جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی - مبارک- باز هم وقت پرسشهای اساسی از یک جشنواره بینالمللی تئاتر دیگر در کشورمان فرا میرسد. سؤالهایی که برخی در چارچوب مدیریت کلان تئاتر در کشورمان مطرح است و برخی در حوزه جشنواره. شاید همه سؤالها هم از این نقطه آغاز شود که تئاتر عروسکی چه جایگاهی در تولید تئاتر ایران و اجراهای سالنی و جذب مخاطب و اساسا در کلان تئاتر ایران دارد؟
واقعیت ملموس برای تمام نمایشگران عروسکی چیزی جز این نیست که در فاصله هر دو سال که جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی برگزار میشود تنها عایدی آنها یک تالار هنر است که بیشتر هم به نمایشهای گروه سنی کودک و نوجوان اختصاص دارد؛ بسیار شانس بیاورند شاید بعد از کلی دوندگی اجرایی محدود در یک تالار کوچک تئاتر شهر، بودجهای محدود و چیزی مانند اینها.
توجه کنید که امسال دوازدهمین دوره جشنواره تئاتر عروسکی برگزار میشود و با تمام این تفاصیل بیخود نیست که از این جشنواره تا آن جشنواره مگر به همت و بنا بر علاقه تعدادی از نمایشگران عروسکی، آن هم بهصورت محدود، هیچ پیشرفت محسوسی در تئاتر عروسکی نداریم و همچنان با دیدن برخی آثار عروسکی خلاق و تکنیکال که در همین فستیوال از کشورهای دیگر مهمان ما میشوند لب از تعجب میگزیم.
اخبار جشنواره، خود گویای کاستیهای دنیای نمایش عروسکی ماست. تنها همین خبر که از میان نمایشهای صحنهای این دوره از جشنواره، پنج نمایش در بخش مرور روی صحنه میروند، حکایت از برآیند دو ساله نمایش عروسکی در سالن های(!) نمایشی دارد.واقعیت این است که شاید خودمان را در این سالها امیدوار کردهایم به اینکه مانند تغییراتی که بالاخره در جشنواره تئاتر فجر رخ داد و کمی به یک جشنواره تئاتری و حاصل تلاش یکساله هنرمندانش نزدیک شد، در جشنواره تئاتر عروسکی هم این اتفاق بیفتد، اما برای رسیدن به این مهم اول باید جریان تئاتر عروسکی وجود داشته باشد. تئاتر عروسکی نیاز به تولید مستمر و اجرای عمومی مستمر و سالن دارد نه تنها فرصت تجربه کردن در یک جشنواره.
محدود شدن به جشنواره اتفاقی است که دوازده دوره تکرار شده و تا توجه کلان مسئولان نمایشی نباشد تکرار خواهد شد. تئاتر عروسکی جایگاهی در تولید تئاتر ایران و اجراهای سالنی و جذب مخاطب و اساسا در کلان تئاتر ایران ندارد.
باید برای این سرفصل مهم کاری کرد. شاید یکی از کلیدهای رهایی از چنین وضعیتی برای نمایشگران عروسکی این باشد که اولا خود را از کلیشههای نمایشی برهانند و هرچه بیشتر تکنیک را به دنیای ارتباطی خود با مخاطب بیاورند تا با ایجاد جاذبه بتوانند در دنیای نسل امروزیها بیشتر راه باز کنند و همین طور برای مخاطبان بزرگسال نیز کشش بیشتری بیافرینند، حتی بجاست که خود را از محدود کردن به نمایشهای کودک و نوجوان برهانند و به نوعی تمام پتانسیلهای دنیای عروسکی را عیان کنند؛ کاری که به تعداد انگشتان دست طی این سالها انجام شده و بازخوردهای مناسبی هم گرفته است.