از یک ماه پیش میدانستم که در پکن دستم درد میگیرد. من در تمرینهای فصل جدید 8 هزار پرتاب داشتم. این تعداد پرتاب در یک فصل خیلی خوب است. هیچکدام از اینها اندازه من تمرین نکرده بودند. عضله سینه من مشکل داشت اما موقعی که به دکتر رفتم پس از انجام MRI گفتند که کتفت مشکل دارد و پارگی عضله من بیشتر شد. مصدومیت مهمترین عاملی بود که من را در این مسابقات آزار داد. خود را برای این بدبیاری بزرگ آماده کرده بودم اما امید داشتم که اینگونه نشود.»
و اینگونه شد که امید کاروان بیمدال ما هنوز چندقدمی از خبرنگاران تلویزیون دور نشده بود، بغضش را ترکاند و در آغوش خبرنگاران روزنامهها و خبرگزاریها افتاد.تقریباً کسی باورش نمیشد، در فاصله کمتر از 2 ساعت احسان حدادی به جای رفتن در آغوش مربیاش و گرفتن جشن صعود به فینال، آغوش چند خبرنگار جوان را برای گریهکردن انتخاب کند.
قهرمان ما حسابی گریه کرد اما متأسفانه دیر گریه کرد. دیر گفت مصدوم شدهام. خیلی دیر شده بود برای گفتن این حرفها. وقتی او برای گریه کردن وقت پیدا کرده بود، قهرمان استونی و هلند و قطر و اسپانیا که ما جزو رقبای احسان نمیدانستیمشان همگی به فینال صعود کرده بودند. شاید احسان گریههایش را برای روی سکو رفتن نگه داشته بود. اما حالا کنار ما در سالن کنفرانس مطبوعاتی اشک میریخت و چه چیزی بهتر از این برای دوربینهای تلویزیونی. قهرمانهای ما همیشه دیر میآیند. حتی دیر هم گریه میکنند.
در اینجا روزنامه China Daily که از سوی دولت چین اما به زبان انگلیسی به عنوان مهمترین روزنامه انگلیسیزبان منتشر میشود و هر روز در اختیار اهالی المپیک قرار میگیرد، هر روز مهمترین اتفاق روز گذشته المپیک را به عنوان تیتر یک با عکس بزرگی نمایش میدهد. مثلاً روز گذشته عکس یک قهرمان آفریقایی دوومیدانی را در حالی که پرچم کشورش را روی دوش انداخته بود و با تلفن همراه بعد از قهرمانی با خانوادهاش صحبت میکرد، چاپ کرده بود و تیتر زده بود؛ سلام آفریقا. یا روز دیگر عکس مایکل فلپس را بعد از کسب رکورد بهترین ورزشکار تاریخ چاپ کرده بود. اگر ما به آنها از تراژدی احسان حدادی گفته بودیم، اگر او تیتر یک نشده بود، حتماً عکس او در یکی از صفحات چاپ میشد. برای ما خیلی مهم بود ولی برای المپیک، نمیدانم. نمیدانم اینجا بازندهها هم مثل برندهها مورد احترام هستند یا نه. ما که مجبوریم فعلاً بازندهها را دوست داشته باشیم. حمید سوریان را. احسان حدادی را.
حرکت لاک پشتی
رضا قراخانلو شنبه بعدازظهر در مرکز خبری MPC و در اتاق ایران به همراه نصرالله سجادی
2 ساعتی را به تشریح نتایج کاروان ایران اختصاص داد. او گفت: «نتایج بسیاری از رشتهها با پیشبینی ما مغایرتی نداشت؛ مثل تیروکمان، بدمینتون، قایقرانی. ما از آنها راضی هستیم.»
قراخانلو اما در مورد نتایج کشتی فرنگی اینگونه گفت: «ما هنوز به تحلیل دقیقی در مورد شکستهای کشتی فرنگی نرسیدیم. گروه ارزیابی هنوز نتایج را به ما نداده است. اما آن چیزی که الان میتوانم بگویم، موضوع مشکلات روحی و روانی است که نزد بچههای ما وجود داشت. وگرنه مشکلی در آمادگیها و تدارک ورزشکاران ما نبود.» رئیس کمیته ملی المپیک ادامه داد: «ما دکتر واعظ موسوی را به عنوان روانشناس کاروان به پکن آوردیم.
اعلام هم کردیم هر ورزشکاری که مشکل دارد، میتواند به او مراجعه کند. حالا وقتی سوریان نیامده پیش او، حتماً مشکل روحی ندارد. بعد از شکست سوریان مقابل حریف روس، سیمخواه خیلی تلاش کرد که او را برگرداند اما صادقانه گفت، نتوانستم. البته سوریان هم باید برای کاروان و کشورش مبارزه میکرد و برنز را میگرفت. این حرکت او اشتباه بود.»
قراخانلو اما در عین حال معتقد است که ورزش ما با سرعت لاکپشتی در حال حرکت است. او میگوید: «همین که ما افزایش سهمیه المپیک داشتیم یعنی پیشرفت کردهایم. رشد کردهایم. اما خیلی محسوس نیست. در واقع، رشد ما لاکپشتی بوده.» سئوال بزرگی است؛ آیا ما پیشرفت کردهایم؟
در کشتی فرنگی که مثل آتن روی سکو نرفتیم و به نظر برخی کارشناسان با توجه به قرعه میتوانستیم حداقل در پکن 3 مدال بگیریم. در جودو که به گفته قراخانلو همه چیز باید زیرورو شده و از نو ساخته شود، پیشرفتی داشتهایم؟ شاید فقط در بوکس اتفاقهایی افتاده باشد که بتوان اسم آن را پیشرفت گذاشت. اینکه ما در هفته اول المپیک بیمدال هستیم، معنادار است. اینکه ما فعلاً در جدول ردهبندی مدالها قرار نگرفتهایم حتماً معنادار است. به نظرم جدول ردهبندی المپیک با ما حرف میزند.
همیشه منتظر تکواندو، کشتی و وزنهبرداری بودهایم. حالا هم همینطور است. به جز یک بوکسور، باقی رشتههای ما بیمدال هستند. هرچند که مربیان کشتی فرنگی میگفتند قاسم رضایی اندازه حمید سوریان شانس مدال دارد. هرچند که علی کفاشیان میگفت پرتاب حدادی طلایی است و از این هرچندها کم نداریم. واقعیت اما چیز دیگری است. ما هنوز پیشرفت نکردهایم. پیشرفت ورزشی هر کشور باید خودش را در المپیک نشان بدهد. چارهای نیست. باید قبول کنیم که هنوز در جایی هستیم که بودیم. در سیدنی، در آتن و در پکن. اگر عقبتر نرویم، جلوتر نمیرویم. فرقش این است که در المپیکهای قبلی قدر ستارهها دانسته شد و خوب مدیریت شدند.
سازمان یا کمیته ملی المپیک
گرچه شنبه بعدازظهر قراخانلو انگار که مسئول اصلی کاروان ایران باشد به میان خبرنگاران آمد و به سئوالها پاسخ گفت اما سئوال اصلی همچنان پابرجاست؛ مسئول اصلی نتایج ورزشکاران ما در پکن کیست؟ کمیته المپیک یا سازمان تربیتبدنی؟ اینکه کمیته المپیک، فدراسیونها را نشانه میرود و یا فدراسیونها ناکامی را به گردن کمیته المپیک میاندازد، نشان از چالشی پنهان میان سازمان و کمیته المپیک دارد که هنوز در نگرفته است. گرچه قراخانلو در ماههای اخیر شفافتر و گویاتر از همیشه در انتقادها به سراغ سازمان ورزش رفت، اما تا المپیک تمام نشود همچنان باید منتظر مبهمگویی در مورد نتایج کاروان ایران باشیم.
اگر بخواهیم کمیته المپیک را مقصر بدانیم، باید به مسائلی مثل تدارک ورزشکاران، مشکلات تیمها در دهکده، ناهماهنگی در انتخاب مربیان خارجی و برخی مسائل این چنینی اشاره کنیم که در واقع به نوعی عوامل حاشیهای و فرعی در کسب مدال هستند اما اینکه فدراسیونی مثل جودو در نتیجهگیری هیچ تغییری با قبل نکرده است، کشتی فرنگی ما با توجه به حتی مدالآوری ایتالیا در این رشته - در وزن سامان طهماسبی – بیمدال مانده، اینکه فوتبال ما به المپیک نیامده و اینکه فاصله زیاد ما با کشورهای دیگر در رشتههای اصلی المپیک مثل شنا و دوومیدانی همچنان پابرجاست، مشکلاتی وسیعتر از ظرفیت کمیته المپیک هستند.
بودجه کمیته المپیک از طریق سازمان ورزش به آنها واگذار میشود و فدراسیونها زیرنظر سازمان تربیتبدنی هستند. سازمان سهم بزرگی از قدرت را در ورزش کشور در اختیار دارد. با این حساب گرچه نباید نقش کمیته المپیک در ساماندهی کاروان، هماهنگیهای المپیکی و انتخاب مربیان خارجی و نوع تخصیص بودجه را فراموش کنیم، اما نباید سهم سازمان تربیتبدنی را هم در ورزش کشور نادیده گرفت.