نباید این نکته را فراموش کرد که کودکان بسیار با نمایش عروسکی انس میگیرند و از دیدن آن بسیار لذت هم میبرند. در این لذت بردن است که میآموزند. اما بهنظر میرسد که هنرمندان عروسکی کشور، کودکان و نوجوانان را فراموش کردهاند و انرژی خود را روی ساخت کارهایی برای بزرگسالان متمرکز کردهاند. داستانهای فلسفی امکان خوبی برای تبدیلشدن به نمایش عروسکی دارند. افسانهها که لایههای پنهانی از فلسفه دارند هم قابلیت خوبی برای تبدیل شدن به نمایش عروسکی دارند، با این تفاوت که مخاطبان افسانهها کودکان هستند.
دوازدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی با استقبال خوبی روبهرو شد. بخش عمدهای از مخاطبانی که به جشنواره آمدند خانوادههایی بودند که کودکان خود را به تماشای نمایش آورده بودند. اما نکته قابل توجه اینکه بخش عمدهای از این نمایشها برای کودکان ساخته نشده بود و به همین دلیل کودکان، خسته از سالن نمایش بیرون میآمدند. درست است که مخاطبان جشنواره کودکان نیستند اما جشنواره آیینه سال بعد نمایش است و مسئله نگرانکننده اینجاست که سهم کودکان از نمایشهای سال بعد چه خواهد بود.
استقبال مخاطبان از نمایشهای مخصوص کودک و نوجوان در طول سال، طبیعتا باید برای هنرمندان این رشته ایجاد انگیزه کند اما بهنظر میرسد که مسائل زیادی باعث شده که هنرمندان از کار کردن برای کودکان رویگردان باشند. شاید اگر حمایتهای مادی و معنوی سازمانی دولتی مثل آموزش و پرورش باشد هنرمندان بیشتر به سمت ساخت نمایش عروسکی بیایند. در این صورت ساخت نمایش برای کودکان هم به نفع هنرمندان است و هم به نفع کودکان.