مدتی قبل زنی سراسیمه به اداره پلیس رفت و از ماموران برای پیدا کردن دختر نوجوانش به نام افسانه که از خانه گریخته بود کمک خواست.
« مدتی قبل به اصرار دخترم برایش یک تلفن همراه خریدیم اما مدتی بعد متوجه شدیم او دائما در حال گفتوگوی تلفنی یا ارسال پیام کوتاه با دوستانش است، وقتی به این مسئله اعتراض کردیم افسانه قول داد که کمتر با تلفن همراهش حرف بزند اما چند روز قبل وقتی دیدم او یک لحظه هم از گوشیاش جدا نمیشود عصبانی شدم و تلفن همراه او را به زمین کوبیدم.
فردای آن روز وقتی از خواب بیدار شدم از افسانه خبری نبود و آنجا بود که متوجه شدم وی از خانه فرار کرده است.»
بازگشت به خانه
پس از اظهارات او ماجرا به قاضی رضوانفر- دادیار شعبه 4 دادسرای جنایی تهران- گزارش شد و ماموران جستوجو برای یافتن ردی از دختر 17ساله را آغاز کردند.
در حالی که تحقیقات ادامه داشت ماموران متوجه شدند دختر نوجوان پس از 3 روز فرار به خانه برگشته و از دامی که یک زن برای او پهن کرده بود پرده برداشته است.
به این ترتیب، وی به اداره پلیس احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت. « ساعت حدود 3 بامداد بود و همه اعضای خانوادهام در خواب بودند که تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم.
ابتدا خودم را به خیابان رساندم ولی همه جا تاریک و خلوت بود. ترس وجودم را فرا گرفته بود. وقتی کنار یک باجه تلفن همگانی نشسته بودم زن جوانی به من نزدیک شد و پرسید از خانه فرارکردهای؟ پس از آن هم از من خواست برای اینکه گرفتار افراد شرور نشوم به خانه وی بروم.
دام زن فریبکار
دختر جوان در ادامه گفت : با تصور اینکه این زن، فرد خوبی است، همراه او به خانهاش رفتم اما پس از 2 روز او با تهدید مجبورم کرد آرایش کنم. این زن قصد داشت مرا به یک خانه فساد ببرد اما من با استفاده از غفلت او پا به فرار گذاشتم و به خانه برگشتم.
بهدنبال اظهارات دختر نوجوان، گروهی از ماموران به دستور دادیار رضوانفر عازم خانه زن فریبکار شدند و او را دستگیر کردند.
این زن پس از انتقال به دادسرا همه اظهارات دختر نوجوان را تکذیب کرد اما وقتی تحت بازجوییهای پلیسی و قضائی قرار گرفت، گفت: چندین سال قبل با آرزوی رسیدن به یک زندگی رؤیایی از خانه پدرم در شهرستان فرار کردم و به تهران آمدم اما پس از ورود به پایتخت در دام فساد گرفتارشدم و به تدریج شروع به فعالیت کردم و آن شب هم قصد داشتم با ریختن طرح دوستی دختر نوجوان را اغفال کنم و به دام فساد بکشانم اما او فرار کرد و من دستگیر شدم.