امانت
اگر بگویی آینده روشن است، من هم میگویم آینده روشن است. گرچه سالهاست چراغهای روشناییام در دستت به امانت مانده است.
فتانه ارجمند خبرنگار افتخاری از تهران
نور
تشنه ام بود . آن قدر نور نوشیدم که باران شدم.
فرشته پیرعلی خبرنگار افتخاری از تهران
کوتاه...
زیباست بوییدن یاسهای گوشه حیاط
عطر بودن را یادت میآورد، نه؟
نازنین براتی، خبرنگار افتخاری از تهران
پناه
حیاط خانه ما پناهگاه تابستانی بچه گنجشکهایی است که در حال یاد گرفتن پروازند.
امید شیرکوند خبرنگار افتخاری از تهران
شوق دیدار
دستمال میکشم کفشهای خاکی دلم را.
تا تو راه درازی در پیش است.شوق دیدارت اما راه را کوتاه خواهد کرد!
مهدیار دلکش، خبرنگار افتخاری از قم
یادگاری
خیلی تغییر کردی.قدت بلندتر شده. تازه، قیافهات هم عوض شده. اصلاً یک لحظه نشناختمت.
فکر میکردم بعد از اینهمه غربت، بهعنوان تنها خاطره دست نخوردهام باقیمانده باشی، خانه قدیمی.
سپیده شیدایی، خبرنگار افتخاری از تهران
پاهای نوجوانی
یاد آن کودکی به خیر که نرم و نازک، چست و چابک با دوپای کودکانه از سرجوی میپرید.
اما من دیگر نمیخواهیم با پاهای کودکانه از سر جوی بپرم. میخواهم با پاهای نوجوانی پرواز کنم.
مبارکه وثوق، خبرنگار افتخاری از تهران