از صبح امروز، فضای کار و اداره، تحت تأثیر مراسم امشب بوده. تا ساعت 4، شش بار مسؤولان هماهنگی، برنامة حرکت اتوبوسها و مینیبوسها به سالن را اعلام یا عوض کردهاند. پیشبینی ترافیک را هم کردهاند و 2 ساعت برای رفتن کنار گذاشتهاند.
میهمانی و پذیرایی با میزی که روی آن بیشباهت به غذاهای ناهارخوری اداره نیست (البته با کمی کلاس بیشتر و تنوع بهتر) بلافاصله آغاز شده است. خیل جمعیت روزهدار در اولین فرصت، خودشان را رساندهاند به میزها. پنیر، سبزی، خرما و گردو داخل ظرف یک بار مصرفی که رویش نایلون کشیدهاند و برای هر نفر کنار گذاشتهاند، قرار است روزه کارمندها و خانوادههایشان را به سادهترین شکل باز کنند.
زولبیا و چای هم که مشترک است، خیلی محترمانه با هزار تعارف راست و دروغ، سرش دعواست. معمولا کسانی که رفاقت بیشتری دارند، یک گوشه فراکسیونی تشکیل دادهاند و علاوه بر گفتوگو به جذب سور و سات میز همت میکنند. خدماتیهای سالن که به نظر هنوز روزهشان را افطار نکردهاند، شروع کردهاند به توزیع آش، روی میزها. بندگان خدا، از این مراسمها عاصیاند. فکرش را بکنید چهارصد پانصد تا آدم گرسنه 12 ساعت هیچی نخوردهاند و حالا چشم به شما دوختهاند و در حالی که حسابی گرسنهاند، شما را به چشمِ آش، چای و دیگر خوراکیها میبینند.
نیم ساعتی از اذان گذشته و سالن با افطار کردن روزهداران، به آرامش رسیده (!) بعضیها آنقدر زیادهروی کردهاند که نه نای حرف زدن دارند، نه کار دیگری. زرنگترها هم رفتهاند نماز اول وقت بخوانند. تعدادی هم خودشان را به خانوادهشان رسانده و در محوطه به هواخوری مشغولاند. رؤسا و آدمهای رسمیتر، البته پستشان را اینجا هم ترک نکردهاند و پشت میزهایی که دیگر خوراکی رویشان پیدا نمیشود، به مذاکره و مباحثه مشغولاند.
مراسم چند منظوره است. اداری، خانوادگی، رسمی، سلام و خداحافظی. قرار است قبل از شام، آقای رئیس برای حضار سخنرانی کند. معمولا هم از یک ماه پیش هیچ خبر خوبی در اداره درز پیدا نمیکند تا رئیس دستش در چنین شبی پر باشد.
صحبتهای آقای رئیس شروع میشود.او به خانوادة کارمندهایش خوشامدگویی ویژهای میکند و از اهمیت نقش آنها در بازده کاری کارکنان میگوید. از یکی دو نفر هم که بازنشسته شدهاند و پیشکسوت به حساب میآیند کلی تقدیر میشود و تعارف تکه پاره میشود. اینجا رئیس، برخلاف اداره، محدودیت دارد. تکمیل شدن میزهای شام و شروع توزیع جوجه کبابها، معنیاش این است که باید سخنرانی را جمع و جور کند و از پشت تریبون بیاید پشت میز شام. میهمانها نقد را چسبیدهاند، صحبتهای او هر چه باشد، تازه اول وقت اداری فردا، در دستور کار قرار میگیرد.
افطاری رئیسجمهور
افطاری دستگاههای دولتی به کارمندانشان (هرچند امسال، دولت چنین افطاریهای گستردهای را منع کرده بود) فقط گوشهای از این بازار داغ بود. انجمنها و احزاب مختلف هم از این فرصت برای همدلی بیشتر بین اعضایشان استفاده کردند، از حزب کار و مردم سالاری بگیر تا انجمن اسلامی پزشکان و انجمن روزنامه نگاران مسلمان. در لیست مقامات شرکتکننده در ضیافتهای افطاری هم همهجور مقام و مسؤولی پیدا میشد. وزیر ارشاد به افطاری روزنامهنگاران مسلمان رفته بود و وزیر بهداشت به افطاری دانشجویان کوی علوم پزشکی.
نمایندگان مجلس و شورای شهر، مدیران مسؤول روزنامهها، دبیران اتحادیهها و... هم تقریبا در خیلی از جاها سر و کلهشان پیدا میشد. حتی در افطاریهای سفارتخانههای کشورهای مسلمان. شهرداری تهران و نهادهای وابسته به آن هم گوشهای از این بازار را رونق داده بودند.
آقای رئیس جمهور هم طبق معمول در چند تا افطاری حضور داشت، از جمله در جمع استادان دانشگاههای تهران. خودش هم چند تا افطاری داد که مهمترینش ضیافت افطاری با ایتام بود. مسجد سلمان نهاد ریاست جمهوری در آن مراسم پذیرای دویست نفر از بچههای کمیتة امداد و صد نفر از بچههای بیسرپرست تحت پوشش بهزیستی بود. اذان را یکی از همان بچهها گفت تا همه به نماز جماعت بایستند در حالی که از آقای رئیسجمهور خبری نبود.
تقریبا دقایقی پیش از اذان، جلسة هیأت دولت تمام شده بود و به همین علت احمدینژاد اواسط نماز دوم بود که در صف جماعت قرار گرفت. به همین خاطر هم نماز رئیسجمهور کمی دیرتر از دیگران به پایان رسید و بلافاصله پس از آن طبق معمول در یک چشم به هم زدن دستانش پر از نامههای بچهها شد.
افطاری آن شب نهاد ریاست جمهوری پنیر، سبزی و سوپ بود، شام هم چلومرغ. بعد از افطار و شام هم بچهها از دست رئیسجمهور سکة بهار آزادی و لوح یادبود دریافت کردند. 370 سکه از طرف نهاد برای آنها آماده شده بود. البته تصور نکنید افطاری به ایتام فقط منحصر به آقای رئیس جمهور بود. همتای دیگرش در قوه مقننه هم چنین ضیافتی ترتیب داده بود؛ هم افطار و هم سکه.
غیر از آقای رئیسجمهور افطاری هنرمندان وسینما گران دفاع مقدس هم خیلی توی چشم بود. به هر حال آنها هم از لحاظ ارزش خبری و شهرت دست کمی از آقای رئیسجمهور ندارند. اتفاقا امسال هم جمعشان جمع بود. با این تفاوت که دیگر خبری از وزیر ارشاد نبود.
سهم مردم
افطاری دادنها فقط مخصوص دستگاههای دولتی و انجمنهای مختلف نبود. مردم در این میان بیشترین سهم را داشتند. سر کوچه و برزن، توی مسجد و تکایا، در خانه یا بیرون آن سنت حسنه افطاری دادن همچنان برقرار بود. هر چقدر که به شبهای قدر نزدیک میشدیم بازار نذریها و سفرههای ایتام رونق بیشتری به خود میگرفت.
توی این سفرهها هم هیچ مقام و مسؤولی دعوت نبود، اما آنهایی هم که دعوت بودند استحقاق بیشتری داشتند. در این میان شهرداری تهران هم برای رونق بیشتر این سنت حسنه در سیصد و هفتاد محلة تهران به مردم و نیازمندان افطاری داد.
مؤسسههای خیریه هم در این میان مثل همیشه کوتاهی نکردند. محلههای فقیرنشین شهر در شبهای رمضان و لیالیقدر جولانگاه آنها بود. حتی مادربزرگهای خیر هم به مناسبت روز جهانی سالمند که امسال در ماه رمضان افتاده بود، «سفرة افطاری مادربزرگها» را با مشارکت فرهنگسرای سالمند رونق بیشتری داده بودند. با این همه کمیتة امداد امام خمینی در اینباره مهمترین نقش را داشت: دستگیری از نیازمندان به نیابت از خیرین و نیکوکاران.
امسال هم در هفتة اکرام ایتام و نیازمندان بسیاری از نیکوکاران به همین واسطه توانستند در برگزاری مراسم اطعام سهمی داشته باشند و یا سرپرستی ایتام را بر عهده بگیرند.
کمیتة امداد امسال هم ترتیبی داده بود تا با طرح «هر خانوار ایرانی میزبان یک افطاری» بانیان خیر بتوانند بر اساس نیت خود یک یا چند نفر را در هر نقطه از ایران اسلامی که تمایل داشته باشند با غذای گرم یا با ارسال مواد خوراکی مورد نیاز افطار و سحری، یاری کنند.
مبادا!
سفره پهن کردن وافطاری دادن به مستمندان یکی از سنتهای حسنة اسلامی است. از دیر باز ما ایرانیها در این قضیه ید طولایی داشتهایم. برای این سنت پسندیده هر چقدر تبلیغ بشود، کم است. اما گویا چنین سنت حسنهای کمکم دارد جای خود را به افطاریهایی میدهد که بیشتر به مهمانی شبیه است تا سفره انداختن برای ایتام و مستمندان. به راستی آنهایی که توی این مهمانیها شرکت میکنند چقدر مستحق و نیازمندند؟
البته چنین افطاریهایی اهداف دیگری در پشت سر دارند که گاهی خوب و بهجاست. مثل همدلی بیشتر بین اعضا و همکاران. اصلا چنین افطاریهایی بهانهای است برای صمیمیت و نزدیکی بیشتر. اما به شرطی که بریز و بپاش نداشته باشد و جایگزین سنت و فرهنگ حسنة افطاری به نیازمندان و مستمندان نشود.
حالا عید سعید فطر نزدیک است و چیزی به هلال ماه شوال نمانده. سفرة افطاریها دیگر رونق خود را از دست داده. همه خود را برای بزرگترین عید مسلمانان آماده میکنند. بعد از ماه رمضان دیگر از افطاریهای آنچنانی خبری نیست. اما مستمندان همچنان نیازمند هستند.