همشهری- مریم لطفی: حدودا یک سال پیش بود که ماجرای روستای حضرت ابوالفضل (ع) در غرب اهواز، سروصدای زیادی بهپا کرد؛ روستایی که یکی از بنیادها روی زمینهای آن دست گذاشته بود و این موضوع با اعتراضهای بسیاری از سوی اهالی روستا روبهرو شد و در شبکههای اجتماعی هم بازتاب گستردهای یافت. حالا اما در گوشهای دیگر از ایران، ماجرای نسبتا مشابهی تکرار شده است.
این سناریو اینبار در استان سیستان و بلوچستان تکرار شده است، اما با داستانی عجیبتر و متفاوتتر از باقی نقاط کشور؛ استانی با مردمانی صبور که روزگار درازی است خشکسالی و بیآبی را تاب آوردهاند و حالا در روزگار بلازده آغشته به کرونا، دوباره ماجرای مالکیت نداشتن بر زمینهای آبا و اجدادی داغ دلشان را تازه کرده است. داستان از این قرار است که در جنوب استان سیستان و بلوچستان، بسیاری از زمینهای آبا و اجدادی مردم، به ثبت ملی رسیده و مردم این منطقه، هیچگونه مالکیت قانونی روی زمینهایشان ندارند. اینجا حرف از یک روستا و یک ناحیه نیست؛ حرف بر سر ۹۵ درصد زمینهای منطقه است؛ زمینهایی که مردم هیچگونه مالکیت قانونی روی آنها ندارند.
از سال ۱۳۴۱ تاکنون...
ماجرا از سال ۱۳۴۱شروع شده است؛ زمانی که قانون ملی شدن جنگلها و مراتع تصویب شد. معینالدین سعیدی، یکی از نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی در این باره به همشهری میگوید: «زمانی که این قانون در حال انجام بود، اطلاعرسانی درستی صورت نگرفته و مردم هم برای اینکه اراضیشان را سند بزنند، مراجعه نکردهاند. نتیجه این شد که حدود ۹۵ درصد از زمینهای آبا و اجدادی مردم جنوب سیستان و بلوچستان ملی شدند و تنها ۵ درصد آنها جزو مستثنیات بهحساب آمد. بخشی از این زمینها، اراضی کشاورزی مردم بودند و آثار کشت مشخصی داشتند، اما علاوه بر آن، قنوات مردم و حتی بخشی از روستاها و بندهای کشاورزی هم ملی شدند.»
در دهه ۸۰ اما اتفاق دیگری میافتد. قانون اصلاح ماده ۳۴ قانون حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها و مراتع اجرایی میشود؛ ماجرایی که سعیدی درباره آن میگوید: «در دهه ۸۰ و براساس ماده ۳۴، مدتی این اراضی با قیمتهای معمول و منطقهای بهخود مردم واگذار شد، اما این دوره بسیار کوتاه بود. الان کمیسیونی بهنام ماده ۵۶ وجود دارد و کسانی که به ملی شدن اراضیشان معترض باشند، به این کمیسیون مراجعه میکنند. با این حال عمده آرا بهنفع منابع طبیعی داده میشود.»
کمیسیون ماده ۵۶ منابع طبیعی تنها مرجع رسمی برای تشخیص ملی بودن اراضی است. ماجرا از این قرار است که اگر این کمیسیون در مورد اراضی افراد رأیی مبنی بر ملی بودن دهد، ملک مورد نظر در اختیار دولت قرار میگیرد. پس از آن اگر ملک در داخل محدوده شهر واقع شده باشد، به سازمان مسکن و شهرسازی و اگر در خارج از محدوده شهری باشد، به اداره منابع طبیعی تحویل داده میشود. اما آنطور که سعیدی میگوید، تاکنون کمیسیون ماده ۵۶ هم آنچنان دستگیر مردم نبوده است؛ «توجه داشته باشید که نوع خاک و پروفیلی که در سیستان و بلوچستان وجود دارد، با مناطق دیگر کشور متفاوت است. برای همین گاه میبینیم که قاضی کمیسیون ماده ۵۶ و کارشناسانی که برای پیگیری این موضوع مراجعه میکنند، نوع نگاهشان وابسته به زمینهای شمال و غرب ایران است و برهمین اساس، معمولا آرا به نفع منابع طبیعی صادر میشود.» البته نماینده مردم چابهار در مجلس، به پیگیریها و اقداماتی که تاکنون در این زمینه انجام گرفته است هم اشاره میکند: «با مساعدت رئیس سازمان جنگلها و مراتع بحث تجمیع پلاکها مطرح شده و براساس آن قرار است که پلاک به پلاک بررسیها انجام و حکم صادر شود تا از این طریق، بخشی از اراضی به صاحبان واقعی آنها بازگردد.»
برای احیای ماده ۳۴ اقدام کنید
بیش از ۱۰ سال، از دهه ۸۰ و اجرای ماده ۳۴ گذشته است. در تمام این سالها، کشاورزان و صاحبان اراضی جنوب سیستان و بلوچستان، در بلاتکلیفی محض بودهاند؛ گرچه دست و پا شکسته عدهای به کمیسیون ماده ۵۶ مراجعه کردهاند، با اینحال این روند بسیار کند بوده است.
معینالدین سعیدی پیشنهاد مشخصی برای بهبود این وضعیت دارد: «هم مجلس و هم دولت برای احیای ماده ۳۴ اقدام کنند تا کسانی که صاحبان واقعی اراضی هستند، در قبال مبلغی اندک زمینهایشان را دریافت کنند. بهرهبرداری مردم از زمینهای آبا و اجدادیشان بهترین محرک تولید خواهد بود و هرگونه ممانعت از این موضوع، مصداق بارز سنگاندازی در برابر مردم و در برابر فرایند تولید است.»
بهگفته سعیدی، راهکارهای مختلفی هم برای اینکه مردم اثبات کنند زمینها متعلق به آنهاست، وجود دارد؛ سخت است، اما شدنی است: «یکی آثار کشت است. دیگری بنچاقهای قدیمی است که مردم از سالهای گذشته دستشان دارند. یکی دیگر بندهای کشاورزی است که از سالیان گذشته ایجاد شده است. پروفیل خاک هم علاوهبراینکه نشان میدهد در این زمینها چقدر کشاورزی انجام شده، مشخص میکند مردم در این زمینها مالکیت عرفی داشتهاند. اعتراضاتی که تاکنون به کمیسیون ماده ۵۶ ارجاع شده نیز دلیل دیگری برهمین مدعاست؛ گرچه تاکنون به اعتراضات آنها پاسخ درستی داده نشده است.»
او معتقد است که طبیعتا ضوابطی وجود دارد و تعدادی زمینخوار هم هستند که از این موضوع بهرهمند میشوند؛ با این حال حق عموم مردم را که نباید پایمال کرد: «نمیشود حق قاطبه مردم را برای اینکه ممکن است چند زمینخوار هم چشم طمع به این موضوع داشته باشند، نقض کرد؛ ضمن اینکه در روستاها هم چندان پدیده زمینخواری وجود ندارد و البته که در سیستان و بلوچستان عامل محدودکننده، زمین نیست، بلکه آب است. با این حال، کشاورزان هر اقدامی که بخواهند روی زمینهایشان انجام دهند، سازمان منابع طبیعی مانع آنها میشود.» متأسفانه پیگیریهای همشهری از استاندار سیستان و بلوچستان در اینباره به جایی نرسید.
شناسنامه ندارند! چطور مالکیتشان را ثابت کنند؟
اهالی سیستان و بلوچستان آرام و نجیب هستند. سالهاست سایه بیآبی و خشکسالی دنبالشان میکند. دستشان خالی است و تعدادی از آنها بهویژه در روستاهای دورافتاده حتی اوراق هویتی هم ندارند. بدون هویت قد کشیدهاند، بزرگ شدهاند و حالا چطور بدون هویت میراث پدریشان را پس بگیرند؟ با تمام این اوصاف، مردم کنار نکشیدهاند و همچنان بر سر زمینهایشان ایستادهاند و کشت دیم انجام میدهند. به لحاظ عرفی زمین هنوز دستشان است، اما به لحاظ قانونی، هیچ مالکیتی ندارند.
نصیر جدگال، فعال اجتماعی در چابهار در اینباره به همشهری میگوید: «تعداد پروندههای مربوط به ملی شدن زمینها در جنوب سیستان و بلوچستان بسیار زیاد است و متأسفانه رسیدگی درستی هم به آنها نمیشود. اکثر اعتراضاتی هم که به کمیسیون ماده ۵۶ ارجاع شده بود، رد شده است. اراضی بخشی از منطقه جزو مستثنیات هستند و مشکلی ندارند، اما اراضی موجود در باهوکلات مشکلات جدی دارند.»
بخش باهوکلات از نظر جمعیتی بزرگترین بخش استان سیستان و بلوچستان و یکی از بخشهای شهرستان دشتیاری در این استان است. این فعال اجتماعی هم معتقد است ریشه تمام این مشکلات به بیاطلاعی مردم و نداشتن اوراق هویتی برمیگردد.
نصیر جدگال اما به موضوع مهم دیگری هم اشاره میکند، علم کردن طرح ملی فولاد توسط منطقه آزاد چابهار که طبیعتا بخشی از همین زمینهای بلاتکلیف را خواهد بلعید. او میگوید: «چند وقت قبل، سازمان منطقه آزاد چابهار در اقدامی عجیب و غریب اعلام کرد میخواهد زمینهای کشاورزی را به طرح ملی فولاد اختصاص دهد. حالا مردمانی که سالهاست در این منطقه زندگی میکنند، اما هیچ سندی دستشان نیست، چطور مالکیتشان را اثبات کرده و چطور در برابر از دست رفتن زمینهایشان مقاومت کنند؟»
او میگوید: «چند هفته پیش هم منطقه آزاد به اهالی روستای کمبل سلیمان، بهاران، جماعت زهی، کچو و چند روستای دیگر اطلاعیهای داده و گفته بود با توجه به اینکه روستاهای شما در منطقه عملیات ملی احداث فولاد است، مدارکی دال بر مالکیت اراضی بیاورید تا زمینهایتان خریداری شود. اگر هم سندی ندارید، طبیعتا نمیتوانید مدعی مالکیت زمین شوید. همه اینها برای طرحی است که حتی از نظر محیطزیستی هم اشکالاتی دارد، اما این دوستان میگویند که ما تأییدیه محیطزیست داریم. تأییدیه محیطزیست آنها هم مانند همان تأییدیه صید ترالی است که تأییدیه داشت، اما بلای جان صیادان ما بود.»
جدگال به وضعیت نابسامان مردم و حاشینهنشینی گسترده در چابهار هم اشاره میکند؛ اینکه چابهار بزرگترین حاشیهنشینی شهری را با حدود ۵۶درصد تجربه میکند. وی میگوید: «معتقدیم طرح ملی که طی آن قرار باشد زمینهای موروثی و آبا و اجدادی مردم از بین برود، قطعا قربانیهای زیادی خواهد گرفت. فرصت شغلی دیگر برای خیلی از اهالی وجود ندارد. زمینهایشان اگر از دست برود، باید برای کارگری به شهرهای دیگر بروند. همین حالا هم حاشیهنشینی در چاربهار بیداد میکند؛ چه رسد به اینکه وضع مردم از چیزی که هست هم بدتر شود. کجا بروند؟ زندگیشان را چطور پیش ببرند. آن هم در شرایطی که هر خانواده چندین بچه دارد.»
جز همین زمینهای ارثی چه داریم؟
«ما که از زندگی چیزی نفهمیدیم.» اینها را کهور میگوید، پیرمرد ۶۲ سالهای از اهالی دشتیاری که سهمش از زندگی ۶فرزند بدون شناسنامه است، با تکه زمینی از میراث آبا و اجدادیشان. میگوید: «خدا بزرگ است. تا همین حالا هم یک جوری زندگی را سر کردیم. من که از زندگی چیزی نمیخواهم. تا همینجا هم که زنده ماندیم از برکت همین زمین بوده است؛ البته هرسال سختتر شده، خشکسالی بیشتر شده و دیگر اینجا کشاورزی هم مثل قدیم رونق ندارد. کمآبی بلای جان ما و زمینهایمان شده است، اما مگر ما جز کشاورزی کار دیگری بلدیم؟»
نگرانی این روزهای کهور، بیشتر برای فرزندانش است؛ «من که عمرم را کردم. دلم خوش بود اگر افتادم و مُردم، پسرها با چند سر عائله یک جوری روزیشان را از همین زمین بیرون میکشند، اما اگر همین زمین هم از دستمان دربیاید دیگر چه کار کنیم؟ بعضی از اهالی رفتهاند دنبال گرفتن سند. کمدوندگی نکردند، آخرش هم چیزی نصیبشان نشد، اما من حتی خودم هم شناسنامه ندارم. آن موقعها ما این چیزها را بلد نبودیم، اما جد پدریام همه روی همین زمین کار کردهاند. خدا به ما رحم کند خانم. کاش کسی دستمان را بگیرد و نگذارد روزی ما قطع شود.»
مشکل اصلی در مورد زمینهای آباد است
عبدالخالق، یکی از کشاورزان منطقه دشتیاری در جنوب سیستان و بلوچستان است؛ کسی که سالها هول و ولای از دست رفتن زمینهای کشاورزیاش را با خود حمل کرده و حالا در آستانه میانسالی از نگرانی این روزهایش میگوید: «زمینهای اغلب ما ملی است. هنوز هم مردم سرزمینهایشان کار میکنند، اما میدانند که مالکیت اصلی به نام خودشان نیست. خیلیها با همین وضعیت به کارشان ادامه میدهند، اما آنهایی که زمینهایشان باارزشتر است، دچار مشکل میشوند.»
او هم از زمینهای باهوکلات یاد میکند: «این زمینها باارزش است؛ بهخصوص زمینهایی که در حاشیه کانال قرار دارند. بارها کشاورزان بومی این منطقه برای کشت زمینهایشان اقدام کردهاند، اما منابع طبیعی مانع آنها شده و گفته اجازه کشت ندارند؛ چون زمین آنها ثبت ملی است. کشاورزی که این زمین را زمین آبا و اجدادی خودش میداند، سرمایهای به جز آن ندارد و مشکل بزرگش این است که سندی دستش نیست. خدا برای کسی نخواهد، درد کمی نیست.» عبدالخالق میگوید که مشکل اصلی زمینهای آباد است وگرنه زمین بیآب علف نه به درد دولت میخورد و نه منابع طبیعی به آن کاری دارد؛ «مناطقی که آباد نیست و خشکسالی و بیآبی امان مردم را بریده است، منابع طبیعی فعلا مشکلی برای پس گرفتن زمینها برای مردم ایجاد نکرده است. طبیعی هم هست، وقتی زمین حتی برای خود کشاورز هیچ حاصلی ندارد، دولت چرا مراجعه کند؟ اما در مناطقی مثل باهوکلات چون موقعیتش ویژه است و زمینها کانالکشی شدهاند، مانع کشت مردم میشوند.» او همچنین میگوید: «چند نفری را میشناسم که اطلاعاتشان بیشتر بود و آنقدر رفتند و آمدند که توانستند زمینهایشان را پس بگیرند. اما تعداد آنها خیلی کم است. توی خود باهوکلات، حدود ۲ هزار و ۱۰۰ نفر شناسایی شدهاند که حتی شناسنامه هم ندارند؛ اینها چطور زمینهایشان را پس بگیرند؟»
نظر شما