این محصول، همان تجربه است که مولایمان علی(ع) تاکید دارد: تجربه برتر از علم است. در ساحت سیاست نیز بر همین سیاق است که باید تجربههای تاریخی را نادیده نگرفت. در تبارشناسی تاریخ و مهمتر از آن، دیرینه آن، تعاملات قدرتهای بزرگ در تقسیم جهان نقش بند سطور خاطرههاست؛ خاطرههایی که از خط خطر گذشتهاند و آثار و پیامدهای آنها بر سطور تاریخ باقیمانده است.
گرچه با شلار فرانسوی میگوید تاریخ ازلی ابدی نیست و هر مقطعی از تاریخ گفتمان خاص خود را داراست اما دقایق گفتمانی هر مقطعی در مقاطع بعدی انعکاس پیدا میکند. نظام دو قطبی پایان پذیرفته است. جنگ سرد نخست و دوم نیز نقطه پایان را تجربه کرده است و امروز با عنایت به تجربههای حاصل از جنگهای جهانی اول و دوم و جنگ سرد، ابر قدرت جهانی و قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدهاند که نه تنها باید هزینههای سخت افزارانه جنگ میان خود را به کشورهای جهان سوم منتقل کنند، بلکه باید هزینههای نرمافزارانه تعارضات میان خود را نیز به کشورهای پیرامون منتقل کنند.
انعکاس اساسی برخورد قدرتهای بزرگ در تمام مقاطع تاریخی بیان کننده آن است که در پایان تمام تعارضها و تهاجمهای گرم و سرد میان قدرتهای بزرگ ، تعاملات معطوف به منافع، بر سر میز مذاکره شکل میگیرد و براساس فرمول «منابع –منافع» هر یک سهم خود را از «خوان قدرت» برمیگیرند. کنفرانسهای یالتا،پوتسدام و تهران هنوز هم در گوشهای از متن هوشیارانه تاریخ بشر نقش بسته و تصویری ظریف بر آن رسم کرده است. در ایستگاه پایانی تمامی منازعات بینالمللی در سطح کنشگران درجه نخست جامعه جهانی، «تقسیم غنایم» و ذبح شدن حقوق ملتها در معبد زد و بندهای بینالمللی قدرتهای مسلط را شاهد بودهایم.
در این مسیر است که کنشگران فعال در عرصه بین المللی با اتخاذ منشوری از ادبیات مدبرانه، اقدامات قاطعانه و دیپلماسی هوشمندانه، وارد عمل میشوند.
ماجرای گرجستان و ارتباط آن با پرونده هستهای ایران، این روزها ما را به مرور این «دریچه نظر» و «زاویه دید» مناسب با آن واداشته است.
پرونده هستهای ایران امروز انعکاس دهنده تمام تلاشها برای مدیریت اعمال زور علیه جمهوری اسلامی ایران است. حقیقت صحنه سیاست در عصری که دوران گذار بینالمللی را تجربه میکند هنوز هم انعکاس دهنده این واقعیت است که «قدرت» در وجود سخت، نرم و هوشمندانه آن است که حرف اول و آخر را در معاملات بینالمللی عرضه میدارد.
آمریکاییها به خاورمیانه مدرن در مقام قلب به خاور نزدیک بزرگ میاندیشند و عملیاتی موزاییکی را در گستره به هم فشرده موضوعها و مسائل منطقهای موثر در قدرت بینالمللی خود، در این منطقه دنبال میکنند.
«مرکز نگاه» آمریکاییها ایران است و به تبع این نگاه و مهمتر از آن منافع قدرتهای بزرگ حتی از منظر ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران است.
عمق استراتژیک تحکیم قدرت بینالمللی آمریکا در قرن 21 و تثبیت ابر قدرتی قرن بیستمی آن در آغاز هزاره سوم در گرو مدیریت منطقه عملیاتی ایران است. از منظر آنان ایران، گره خاورمیانه است و «زاویه دید» آمریکاییها متوجه مدیریت اعمال فشار بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران است تا با تغییر حکومت یا پیشتر از آن تغییر رفتار حکومت حاکم بر ایران، به گونهای عمل کند که هزینههای برخورد با ایران را سرشکن کند و آینده تاریخ ارتباط در ملت ایران و آمریکا را نیز بیش از این مخدوش نسازد.
لذا، آمریکاییها بسیار محتاط به این گره کورخاورمیانه – ایران – نزدیک میشوند و آمریکاییها به نیکی میدانند که اگر بیمحابا به ایران این قلب تپنده خاورمیانه نزدیک شوند چینی تنهایی آنها در منطقه و نظام بینالملل ترک خواهد خورد و بیم آن دارند که تبعات این ترک عظیم ناشی از حمله به ایران به هیچ وجه قابل مدیریت نباشد. از همین روست که در پی حائلبندی در اطراف ایران برآمدهاند.
در این فراز از تاریخ، عبور آمریکا از حلقههای محاصره و ورود به سطح اصطکاک شدید مواضع خود با روسیه در گرجستان این بخش از تحرکات آمریکا و روسیه را وارد مرحله تعارض کرده است.
این سطح معارضه بین آمریکا و روسیه حاوی نکات مهمی است که با عنایت به ادبیات روسها و اخذ موضع مرتبط با پرونده هستهای ایران از طرف روسها، نباید از نظر دور داشته شود.
1 - گرجستان حیاط خلوت امنیتی روسها و دروازه ورودی به آستانه تهدید امنیت ملی روسیه است.
2 - آمریکا در پی آن است که تأخر موجود میان اروپا و روسیه را به سمت شکاف حیاتی در دوره جدید تبدیل کند و با بهرهمندی از قدرت هوشمندانه در راستای بهبود روابط از فرصت احتمالی حضور اوباما در کاخ سفید در همگرایی بیشتر آمریکا و اروپا استفاده کند.
3 - انتقال لبه اصطکاک معارضه آمریکا- روسیه به غرب – روسیه در دستور کار ایالات متحده قرار گرفته است. بحران گرجستان این سطح اصطکاک را افزایش و از سطح روسیه – آمریکا، به سمت روسیه – غرب، مدیریت میکند.
4 - آمریکاییها در جهت انتقال مرکز نگاه افکار عمومی از خاورمیانه میانی- ایران، افغانستان، عراق، سوریه ، لبنان، اسرائیل و... - وخاورمیانه جنوبی- کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس- به خاورمیانه شمالی در گستره خاورمیانه مدرن بر آن شدهاند که از ماجرای گرجستان بهره برند و با استفاده از فرصت حاصله، خاکریز اصطکاک خود را با افکار عمومی نخبگان در منطقه خاورمیانه میانی به خاورمیانه شمالی منتقل کنند.
5 - با بحران گرجستان، آمریکاییها حیثیت امنیتی بینالمللی روسها را به میدان نبرد کشاندند و تنها در برابر آن پرستیژ سیاسی خود را به میدان آوردند. با ورود به بحران گرجستان است که
الف) قرارداد سپر دفاع موشکی با لهستان به امضا میرسد.
ب) افزایش حجم عملیاتی تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران در پرتو صدور قطعنامهها و تحریمهای خارج از چارچوب شورای امنیت مدیریت میشود.
پ) به رغم مخالفتهای جدی مردم، علما و نخبگان عراق، پیش نویس پیمان امنیتی آمریکا و عراق مورد عنایت جدی قرار میگیرد.
ت) نگاهها از غزه و بحران حماس و فتح، بحران دولت در اسرائیل، ماجرای لبنان و تشکیل دولت وحدت ملی و ... برگرفته میشود.
ث) و... آمریکا در خاکریزی چند قدم جلوتر، روسیه را در موضع اعلام تلویحی معامله بر سر پرونده هستهای ایران قرار میدهد.
روسها در واکنشی ناپخته با تمام زیرکیهای پوتین دست خود را رو میکنند. لاوروف سریعا اعلام میکند که به موازات بحران گرجستان، پرونده هستهای ایران نیز روی میز قرار دارد و این پیام را در این بیان که فشار بر روسیه در گرجستان در رویکرد روسیه به پرونده هستهای ایران تاثیرگذار است، پنهان میکندکه روسیه حاضر است با برگ ایران در گرجستان با آمریکا به معامله نشیند.
پوتین بسیار زیرکانه در موضع گیری خود تلاش دارد، به پوشش این اقدام ابزارگرایانه روسها در برابر ایران مبادرت ورزد. او سطح بحران گرجستان را در نگرش تقلیلگرا و منفعلانه به هدف تاثیرگذاری نو محافظهکاران در انتخابات نوامبر 2008 آمریکا کاهش میدهد. در همین حال روسها اعلام میدارند آمادهاند تا در تعاملات پیش روی کشورهای موسوم به 1+5 در پرونده هستهای ایران همراه شوند و از سویی دیگر باز شاهد ادبیات حمایتی روسها از ایران در حد محدود تعریف شدهای هستیم که در آن بر مذاکره به عنوان راه حل نهایی پرونده هستهای ایران تاکید دارد.
همگی اینها از شکنندگی مواضع روسها در قبال ایران نشان دارد؛ روسهایی که در صحنه عمل، سه قطعنامه علیه ایران را امضا کردهاند. این تجربه بار دیگر نشان میدهد که گفتار و گفتمان با وجود شباهت آنها با یکدیگر، دو سطح متفاوت هستند.
روسها در سطح گفتار با گزینش ادبیات زیرکانه- نه مدبرانه-با ایران سخن میگویند، ولی در سطح اقدامات قاطعانه به «عمل» در راستای بالا بردن قدرت بازیگری خود در جهت گرفتن امتیاز بیشتر در سطوح مورد علاقه روسیه، بر میآیند.
باید منتظر دیپلماسی فعال روسها در هر دو سطح باشیم. در جبهه «ادبیات زیرکانه» بار دیگر روسها ما را به پشتیبانیهای خود در «سطح گفتار» مشغول خواهند کرد و در جبهه «اقدامات قاطعانه» بار دیگر همراهی- حداقلی خود را – با آمریکاییها به نمایش خواهند گذاشت.
بحران گرجستان برای ما شمشیری دو لبه است. باید از فرصت حاصل از آن استفاده کرد. ولی به آن دل نبست و نه حتی به آن دل نبست که مواظب بود تا در ایستگاه پیامدهای این بحران پس از مرحله فروکش، توسط قدرتهای بزرگ ذبح نشد. آمریکاییها رو در روی ما ایستادهاند، روسها در پشت سر ما عمل میکنند و انگلیسیها همواره از پهلو به ما ضربه زدهاند. قدرتهای بزرگ همواره با یکدیگر به پای میز معامله مینشینند و بر سر منافع ما در حوزه افزایش سطح قدرت خویش به زد و بند میپردازند.