اما بعد از گذر از این مرحله، آیا نظام آموزش عالی و دانشگاهها به مسئله خروجی این حرکت از جمله کسب توانمندی جهت حل مشکل اشتغال توجه کرده است؟ اگر پاسخ مثبت است به چه میزان به کیفیت خروجیها توجه شده؟ و تا چه میزان این کیفیت قابل مقایسه با شاخصهای بینالمللی است؟
زنجیره آموزش عالی با اقشار مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و علمی در ارتباط است از جمله: بازار کار و صنعت، خانوارها و دانشجویان، دولت و تامینکنندگان منابع مالی، جامعه علمی و افکار عمومی. بنابراین برآورده کردن تقاضاها و مطالبات هر قشر و نحوه گسترش نظام آموزشعالی و مراکز دانشگاهی بنابر پیش فرضهای خاص تعیین و تعریف میشود.
یکی از پیشفرضهای تعیین تقاضای اقشار مختلف، سنجش میزان اعتماد به سیستم آموزش عالی است. بدین ترتیب مسئلهای که مطرح میشود اینست که نظام آموزش عالی تا چه حد توانسته اعتماد عمومی را نسبت به این سیستم برآورده کند و این اعتماد عمومی نسبت به سیستم آموزش عالی در چه مواردی است؟
در پاسخ میتوان این مطالبات را از دیدگاه گروههای مختلف بیان کرد؛ خانوادهها و داوطلبان ورود به دانشگاه حداقل انتظاری که از نظام آموزش عالی دارند توجه به کیفیت مدارک تحصیلی، ایجاد ارتباط با صنعت و بازار کار جهت اشتغالزایی و اعتبار بینالمللی مدارک است. صنایع و بنگاههای اقتصادی تقاضای برآورده کردن نیازهای صنعتی خود را با ورود نیروهای متخصص و متبحر دارند. دولت نیز بهعنوان تامینکننده بودجههای سالانه علمی و پژوهشی دانشگاهها، خواستار مشخص شدن کاربرد بهینه این منابع و طرحهای پژوهشی جهت ارتقاء و توسعه علمی کشور است.
حال اگر این انتظارات از دانشگاهها و سیستم آموزش عالی بدون پاسخ بماند، متقاضیان ورود به آموزش عالی و والدین آنها با چه معیاری باید به گزینش دانشگاهها بپردازند؟ صاحبان بنگاههای اقتصادی با چه معیاری به انتخاب نیروی کار مورد نیاز خود اقدام کنند؟ دولت چگونه میتواند اطمینان حاصل کند که بودجه علمی ـ پژوهشی که به هر مرکز دانشگاهی اختصاص داده درست و بجا بوده و به بازدهی مناسب میرسد؟ آیا شاخصهایی که اعتبار و کیفیت دانشگاهها را در سطح ملی و حتی فراتر از آن (منطقهای و بینالمللی) نشان دهد وجود دارد؟ درصورت وجود چنین شاخصههایی، آیا در اختیار عموم قرار گرفته است که بتوان با آن معیارها به انتخاب صحیح اقدام کرد؟ ضمانت اجرای این شاخصها در چیست؟ نقش دولت در این فرآیند چه است؟
پاسخ به سؤالات فوق، لزوم پرداختن به مبحث تضمین کیفیت در آموزش عالی را مشخص میسازد.
وقتی جامعهای رو به جلو حرکت میکند متعاقب آن فرآیند توسعه و نهادسازی دگرگون میشود و قابلیت اجتماعی و فرهنگی جامعه برای توسعه مشخص میشود. در این صورت شاخصهای کیفی نمایان شده و کیفیت، تقاضای اجتماعی متفاوتی را برای هر بخش از جمله آموزش عالی ارائه میدهد.تقاضای اجتماعی از کیفیت یعنی پاسخگویی نظام آموزش عالی نسبت به جامعه (بازار کار و خانوادهها) و رقابتی شدن دانشگاهها بر سر جذب و پذیرش دانشجو. بنابراین نقش معیارهای بیرونی و عمومی کیفیت در آموزش عالی پررنگتر از معیارها و اهداف خاص هر دانشگاه (معیارهای درونی) میشود.