فرضیه کانون عفونت در سال 1891 بر این پایه ارایه شد که عفونتهای حفره دهان نقش زیادی در بروز و پیشرفت انواع بیماری سیستمیکی دارند که تا آن موقع ناشناخته بود. بر پایه این فرضیه بسیاری از دندانهای بیماران کشیده شدند و تعداد افراد بیدندان به شکل غیرضروری افزایش یافت.
سالها بعد در 1952 میلادی خط بطلان بر این فرضیه کشیده شد و اجرای آن متوقف گردید، اما امروزه شکل علمی و بازسازی شده این فرضیه مطرح شده است که بر پایه اطلاعات علمی حاصل از تحقیقات مستند است.
آثار بیماریهای لثهای
احتمال آن که عفونتهای موضعی همچون بیماریهای لثهای روی وضعیت عمومی بیمار اثر گذراند همیشه مورد توجه بوده است. این مسأله برای بسیاری از دندانپزشکان بسیار مهم است، چرا که بسیاری از بیمارانشان مجبور به رعایت بیشتر بهداشت دهان و مراجعههای منظمتر خواهند شد.
این موضوع برای برنامههای بهداشت عمومی کشور نیز حائز اهمیت است، چرا که در آن صورت درمان و کنترل بیماریهای التهابی لثه برای کاهش شیوع بسیاری از بیماریهای کشنده و مزمن مطرح خواهد شد. رابطه بین بیماریهای لثهای و مشکلاتی همچون آترو اسکلروزیس، سکته قلبی، سکته مغزی، پنومونی، دیابت ملیتوس و وقوع مشکلات مختلف در حاملگی مورد توجه فراوان قرار گرفته است.
اما آیا واقعاً با درمان مشکلات لثهای میتوان از خطر بیماریهای سیستمیک کاست؟ هدف از این مقاله بررسی مطالعات صورت گرفته و ارایه جمعبندی جهت افزایش دانش عمومی است.
زایمانهای غیرطبیعی
تولد نوزادان نارس و کم وزن علت مهم مرگ و میر در نوزادان است. این نوع تولدها باعث افزایش خطر مرگ نوزادان در سال اول و ایجاد مشکلات فراوان در دوران کودکی و بزرگسالی میشود.
اکثر مرگ و میر نوزادان در کودکانی رخ میدهد که قبل از هفته 32 بارداری متولد میشوند. شیوع این پدیده در جوامع انسانی مختلف، متنوع و از 15 - 6% کل تولدها را شامل میگردد که در سالهای اخیر در حال فزونی است. عواملی که در این ناهنجاری دخالت دارند شامل ضعف فرهنگی و اقتصادی، نژاد، زایمانهای متعدد، سن مادر، وجود سابقه تولد نوزادان نارس و کموزن، مصرف الکل و داروها و عفونتهای مادرزادی است.
آلودگی واژن با عفونتهای باکتریایی حاصل از رشد زیاده از حد باکتریهای هوازی و بیهوازی باعث کوتاه شدن مدت بارداری میگردد. امکان دارد که وجود هر نوع عفونت در هر نقطهای از بدن ما در عامل این مشکل باشد که بیماری لثهای یک نوع از این عفونتها است.
اولین گزارش در مورد امکان وجود یک رابطه معنادار بین بیماریهای لثهای و تولد نوزادان نارس در سال 1996 منتشر شد. در این مطالعه وضعیت لثهای مادر با زایمان زودهنگام و کودکان نارس با 31 مادر با زایمانهای طبیعی مقایسه شد. نوزادان نارس به مواردی گفته میشود که کودک متولد شده دارای وزنی کمتر از 2500 گرم باشد یا به شکل اجباری دوران بارداری در قبل از هفته 36 قطع شود.
نتایج این مطالعه نشان داد که خطر وقوع زایمانهای غیرطبیعی در مادران دارای بیماریهای شدید لثهای 5/7 برابر مادران سالم است. از آن زمان تاکنون مطالعات متعددی بر وجود این رابطه معنادار تاکید کردهاند هر چند یک مورد نیز وجود دارد که چنین مسألهای را تایید نکرده است.
وجود نتایج گوناگون از مطالعات مختلف نیاز به انجام تحقیقات گستردهتر را مطرح میسازد. در سالهای اخیر تحقیقاتی درباره اثر درمانهای لثهای روی وقوع زایمانهای نارس انجام شده است، در یک مطالعه، خانم باردار را قبل از هفته 28 بارداری تحت درمانهای لثهای قرار دادند و آنها را با 200 مادر که 200 درمان لثه را پس از پایان بارداری انجام داده بودند مقایسه کردند.
درمان شامل برداشت پلاک دندانی، جرمگیری و کاربرد دهان شویه به شکل یک بار در هر روز بود. نتایج حاکی از آن بود که درمان قبل از هفته 28 بارداری باعث کاهش معناداری در بروز زایمانهای زودرس در مادران مبتلا به بیماری لثهای میشود.
تولد نوزاد نارس با وزن پایین و 63/1 درصد از 163 مادر درمان شده رخ داد، در حالی که این درصد برای مادر گروه شاهد تا 11/10 گزارش شد.
دیابت
دیابت یک ناهنجاری متابولیکی است که در آن روند استفاده از قند (گلوکز) دچار اشکال میشود. دیابت در دو شکل کلی نوع یک و دو رخ میدهد. در دیابت نوع یک کاهش یا فقدان تولید انسولین توسط سلولهای بتا در پانکراس عامل بیماری است.
عملکرد انسولین تنظیم متابولیسم گلوکز از طریق اثر روی سلولهای عضلانی و کبد است. کاهش تولید انسولین اغلب بخاطر تخریب سلولهای بتا بر اثر بیماریهای ویروسی یا خودایمنی است.
بیماران با دیابت نوع یک نیازمند تزریق روزانه انسولین برای تنظیم گلوکز خون هستند. در دیابت نوع دو پاسخ سلول هدف به انسولین دچار مشکل میشود اگر چه تولید آن طبیعی یا حتی بیشتر از لزوم است.
این ناهنجاری به خاطر تغییر ساختاری یا کاهش تعداد گیرندههای انسولینی رخ میدهد. این مشکل در 90 -85 درصد کل بیماران دیابتیک وجود دارد. بیماران مبتلا به دیابت هر سال در حال افزایش هستند که با افزایش نسبت افراد چاق در جوامع مدرن توجیه میگردد.
عوارض دیابت شامل بروز بیماریهای قلبی، بیماریهای عروقی مغز و عروق محیطی میشود. مشکلاتی نیز در سطح عروق ریز رخ میدهد که باعث ایجاد ناهنجاری در ساختار چشم، کلیه و سیستم عصبی خواهد شد.
دیابت روی متابولیسم سلولهای بافت همبندی (فیبر و بلاستها) و اصلیترین ماده زمینهای آن (کلاژن) نیز اثر میگذارد و رشد سلولها و تشکیل کلاژن را با اشکال مواجه میسازد. افزایش گلوکز هیپرکلیسمی (باعث روند ترمیم بافت میشود که در نتایج درمانهای لثهای نیز اثرگذار خواهد بود.)
سالها ست که اثبات شده افراد دیابتیک نسبت به افراد سالم دچار بیماریهای لثهای شدیدتری میشوند. در این افراد بافت لثه از دندان جدا شده و پاکتهای پریودنتال، تحلیل استخوان، آبسه و تأخیر در ترمیم بافت رخ میدهد.
مطالعات اخیر رابطهای را بین بیماریهای لثهای و آستانه تحمل گلوکز نشان دادهاند. در بیمارانی که پلاکتهای پریودنتال در آنها بیش از 2 میلیمتر باشد مشکل تحمل گلوکز و بروز دیابت به شکل مشهودی از افرادی که پلاکهای پریودنتال کم عمق و در حد کمتر از 3/1 میلیمتر دارند بیشتر است. مکانیسم بروز بیماری لثهای شدیدتر در افراد دیابتیک مشابه مکانیسم سایر مشکلات مزمن این بیماری است.
در سالهای اخیر این رابطه را به شکل یک ارتباط دو طرفه مطرح کردهاند؛ یعنی بیماران با مشکلات پریودنتال شدیدتر کنترل گلوکز ضعیفتری نسبت به دیابتیکهایی با لثه سالم خواهند داشت.
عفونتهای مزمنی همچون بیماریهای لثهای احتمالاً باعث تحریک واسطههای پیشالتهابی و ساخته شدن محصولات نهایی بیشتر حاصل از اکسیداسیون گلوکز اضافی میشوند. از اینرو احتمالاً درمان بیماریهای لثهای باعث کنترل راحتتر سطح گلوکز خون خواهد شد. یک مطالعه روی 113 بیمار مبتلا به بیماری لثهای و دیابت نوع دو نشان داده است که درمان بیماری لثهای با جرمگیری و تجویز آنتیبیوتیک داکسی سایکلین باعث کاهش عوارض بیماران میشود.
مطالعات متعددی وجود دارد که نشان میدهد بیماریهای پریودنتال میتواند باعث اثرات سیستمیکی همچون آترواسکلروزیس، بیماریهای ریوی مانند پنومونی و ناهنجاریهای انسدادی مزمن شود.
در هر حال وارد کردن معاینات و درمانهای لثهای در برنامههای پیشگیرانه و بهداشتی عمومی لازم به نظر میرسد و افراد جامعه نه تنها برای حفظ دندانهای طبیعی خود بلکه جهت بهبود سلامت کلی باید مراقبتهای بهداشت دهان و دندان را جدی بگیرند. انجام مطالعات گستردهتر، آیندهنگر و مداخلهگر برای تعیین میزان این رابطه ضروری است.
کمیته علمی ششمین همایش انجمن پریودنتولوری ایران