در قفقاز هم روسیه با یک حمله وسیع و سنگین گرجستان را که نزدیکترین متحد آمریکا در منطقه بود بهطور تحقیرآمیزی شکست داد. در خود آمریکا هم اقتصاد دچار یک بحران واقعی است. شاخص فقر که ترکیبی از نرخ تورم و بیکاری است اکنون در آمریکا با رقم 3/11درصد در بدترین وضعیت 16سال گذشته قرار دارد. این به معنی توفانی از ناکامیهای دیگر در آینده نزدیک است.
المپیک موقعیت چین را بهعنوان یک قدرت جهانی نشان داد و برای اولین بار از سال1996، آمریکا نتوانست بیشترین مدال طلا را به دست بیاورد. در قفقاز، روسیه نشان داد که آن طوری که میخواهد میتواند در حیاط خلوت خود رفتار کند و اصلا اهمیتی ندارد که آمریکا با چه شدتی با این مسئله مخالفت کند.
به همین خاطر به راحتی توانست استقلال اوستیایجنوبی و آبخازیا، 2 منطقه که گرجستان ادعای مالکیت آنها را دارد، به رسمیت بشناسد. در بازی بزرگ منطقه نتیجه مشخص است: روسیه یک - آمریکا صفر.
این اتفاقات آیا این معنی را میدهد که پایان نقش آمریکا بهعنوان تنها ابرقدرت جهان نزدیک است؟ جواب این سؤال بستگی دارد که « نزدیک» را چطور معنی کنید.
آمریکا در حالی که بیشتر از مجموع همه کشورهای جهان برای نیروها و تجهیزات نظامی خود بودجه دارد و از 700پایگاه نظامی در بیش از 130کشور جهان برخوردار است، در همه مسائل شماره یک دنیا نیست و خیلی از بخشها را از دست داده است.
بهعنوان نمونه مهمترین مرکز بورس جهان دیگر در نیویورک نیست و این عنوان به لندن رسیده است. بزرگترین مرکز سرمایهگذاری جهان حالا ابوظبی به حساب میآید و بلندترین ساختمان جهان بهزودی در دوبی ساخته میشود.
پیشبینی در مورد افزایش یا کاهش قدرت آمریکا در گذشته اشتباه بود. پائول کندی، استاد تاریخ دانشگاه هاروارد در کتاب «ظهور و سقوط ابرقدرت ها» کاهش قدرت آمریکا را پیشبینی میکرد.
کتابی که مدتی قبل از سقوط اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد؛ سقوطی که آمریکا را بهعنوان تنها ابرقدرت جهان باقی گذاشت.
این مسئله که دقیقا مخالف پیشبینی اشتباه فرانسیس فوکویاما در کتاب معروف «پایان تاریخ» است. نظریهای که بعد ازفروریختن دیوار برلین در سال1989 نوشته شد.
نظریهای که اعلام میکند ایدئولوژیهای انسانی به پایان رسیده است و لیبرال دمکراسی غربی بهعنوان آخرین شکل حکومت انسانی جایگزین همه ایدئولوژیهای دیگر میشود. اما مسائل به این شکل پیش نرفته است.
ماه گذشته فوکویاما در واشنگتن پست تصدیق کرد که امروز تسلط آمریکا بر نظامهای جهان دچار لغزش شده است و روسیه و چین خود را بهعنوان الگویی از ترکیب تمرکز قدرت و مدرنیته به جهان معرفی کردهاند. الگویی که در تقابل روشن با لیبرال دمکراسی است و بهنظر میآید پیروان زیادی هم دارد.
روسیه و چین هر دو عضو بزرگترین بازار اقتصادی جهان موسوم به BRIC (برزیل، روسیه، هند و چین) هستند. آنها در مجموع 40درصد جمعیت جهان را دارند و علاوه بر داشتن موقعیت ژئوپلیتیک مهم، دارای منابع غنی هم هستند. وزیران امور خارجه BRIC قرار است اولین جلسه خود را در ماه میدر شهر یکاترینبورگ روسیه برگزار کنند.
با درخشش خیرهکننده این گروه پیدا کردن کارشناسی که بخواهد حدس بزند حاکمیت آمریکا چقدر دیگر طول میکشد آسان نخواهد بود. اما حداقل یک نفر در این مورد وجود دارد.
نوریل روبینی، استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک که 2 سال قبل به درستی از بین رفتن رشد حبابی اقتصاد آمریکا و مسائل زنجیره وار بعد از آن را پیشبینی کرده بود و آن زمان از سوی اقتصاددانها مسخره شده بود.
روبینی عقیده دارد که فقط 2دهه زمان برای سیاستهای اشتباه آمریکا در اقتصاد، سیاست خارجی و... باقی مانده است تا قدرت امپراتوری آمریکا کاهش پیدا کند.
روبینی یکی از خطرناکترین مشکلات آمریکا را این حقیقت میداند که این کشور یکی از بزرگترین مقروضین و بدهکاران جهان است. کشورهایی که کسریهای مالی آمریکا را تامین میکنند چین، روسیه و صادر کنندههای نفت خاورمیانه بهعنوان رقبای این کشور هستند.
روبینی میگوید که تاریخ درسهای مهمی در مورد نشانه محدودیتهای مالی میدهد. ابرقدرتها تمایل دارند قرضدهندههای اصلی باشند تا مقروضین بزرگ. بهعنوان نمونه سقوط امپراتوری بریتانیا با جنگ جهانی دوم شروع شد.
زمانی که بریتانیا از لحاظ مالی دچار کسری بودجه در جنگ شد و این وضعیت امپراتوری را به یکی از مقروضین اصلی تبدیل کرد.
کسری بودجه بریتانیا به وسیله آمریکا بهعنوان یک قدرت رو به رشد تامین شد. این مثال را باید مهم دانست زمانی که بدانیم عملکرد دولت جورج بوش چیزی شبیه به همین مورد بوده است. حالا باید منتظر رئیسجمهوری آینده آمریکا و عملکرد او بود تا ادامه این روند را بتوان حدس زد.
رویترز - اول سپتامبر