دولت کنونی آمریکا در اداره سیاست روزانه خود بیکفایت ظاهر شده و دولت بوش اهداف بلندپروازانه خود در عراق را بسیار بد و نامناسب پیگیری کرده است. البته این فقدان کارایی و سیاست عملیاتی هر زمانی میتواند در سطح تئوریک آشکار شود اما باید بدانیم که پیامدهای مهمی برای راهبرد بزرگ آمریکا دارد.
2 - هنری کسینجر از طراحان جنگ آمریکا در ویتنام میگوید: علت وقوع تراژدی ویتنام تنها به اختلافاتی بر میگردد که در آمریکا بهوجود آمد و نهایتاً باعث شد از فدا شدن سربازان خود نتیجه نگیریم اما اکنون درگیر شرایط پیچیده تری در عراق هستیم.
از یک سوی، اگر شکست بخوریم با فاجعه بزرگی مواجه شدهایم و از سوی دیگر، اگر نیروهای نظامی ما در عراق بمانند علاوه بر خسارات فراوان، کمکی به ثبات عراق نکردهایم لذا خروج نیروهای غیرضروری، برای ثبات عراق، باید هر چه سریعتر آغازشود.
اگر فکر میکنید با پیروزی نظامی میتوان یک دولت در عراق تشکیل داد که در سراسر عراق حکومت کند، امکانپذیر نیست، بهنظر من اوضاع در عراق آنقدر پیچیده است که پیروزی نظامی آمریکا در این کشور، دیگر امکان نخواهد داشت.
3 - اکنون پس از گذشت نزدیک به ۵سال از اشغال عراق و سیاستهای مبتنی بر آزمون و خطای اشغالگران، شاهد «سرگیجه آمریکایی» هستیم. این سرگیجه در عراق به حدی است که به محک جدی برای اخذ آرای نامزدهای ریاستجمهوری در ایالات متحده مبدل شده است.
در رقابتهای انتخاباتی، باراک اوباما نامزد حزب دمکرات، قول داده است که درصورت پیروزی در انتخابات «به سرعت» و «بلافاصله» عملیات عقب نشینی و کاهش بیش از 80درصد نیروها از عراق را آغاز کند.
مککین نیز با ادبیاتی دیگر از این سیاست سخن میگوید. نقطه مشترک هر 2نامزد تاکید بر ادامه حضور در عراق است که میزان، زمان و چگونگی آن متفاوت است.
از نگاه ناظران و افکار عمومی، قرارداد امنیتی آمریکا با عراق جدید، به مثابه کاپیتولاسیون دیگری در منطقه قلمداد میشود. در حالی که رهبران عمده سیاسی، مراجع دینی و افکار عمومی عراق و جهان مخالفت خود را اعلام میدارند، واشنگتن کماکان تلاش میکند که توافقنامهای را با عراق درباره آینده حضور آمریکا در این کشور به امضا رساند.
غافل از اینکه اصرار بر تداوم اشغال عراق و بیتوجهی به ارائه جدول زمانبندی خروج و پیامدهای سیاسیاجتماعی و روانی آن درون جامعه عراق و منطقه روز به روز شرایط را پیچیدهتر میکند.
مناسبترین راه برون رفت کاخ سفید از مشکلات فراروی در عراق این است که نومحافظه کاران حاکم بر کاخ سفید، خود را از «اتاق جنگ و بحران»، به «اتاق فکر» منتقل سازند و آن روی سکه سیاست خارجی(یعنی دیپلماسی و تعامل سازنده) را جایگزین راهبرد جنگ، تهدید و اشغال، که خود عامل اصلی ناامنی است، کنند، تا برای نسل آینده آمریکا و فرانسیس فوکویاما که میگوید: «هیچ گاه در تاریخ آمریکا، به جز در پایان جنگ ویتنام، واشنگتن به اندازه امروز در سیاست خارجی خود سردرگم و منزوی نبوده است»
پاسخی داشته باشند و این مهم را نیز درک کنند که مردم عراق خواهان امنیت و حق حیات هستند.
آنان خود با برخورداری از تعالیم متعالی اسلام، راه دمکراسی را خواهند یافت و نباید احساس کنند که دیکتاتوری جدید مبتنی بر اشغال، جایگزین دیکتاتوری صدام در عراق شده است.
* سفیر ایران در بحرین و رئیس سابق ستاد ویژه عراق در وزارت خارجه