به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، مهدی گلشنی، فیزیکدان و پژوهشگر فلسفه علم، به عنوان چهرهای ماندگار در عرصه فیزیک برای علاقهمندان این عرصه نامی آشناست. افزون بر این، گلشنی در مجامع رسمی و دانشگاهی ما به عنوان یکی از مدافعان سرسخت نظریه علم دینی هم شناخته میشود که از سالها قبل با علاقهمندی و جدیّت در این عرصه وارد شده و با نگارش آثار متعدد و ایراد سخنرانیهای پرشمار در مجامع علمی داخل و خارج از کشور بر ضرورت تدوین و تنقیح نظریه علم دینی و دامنه و ابعاد آن پای فشرده است.
با این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، موضوعات متعددی حول محور تحّول علم در کشور و بایستگیها و چارچوبهای نظری و عملی آن طرح و شرح شده است که مشروح آن را در زیر میخوانیم:
- مسأله ارزشگذاری و ارزیابی علمی در نظام آموزش عالی به نحوی است که عملاً دانشگاهیان ما را به سمت انتشار مقالاتشان در مجلات خارجی ترغیب میکند؛ به نظر میرسد که این مسأله با کیفیتبخشی به نظام آموزشعالی و بهبود و ارتقای آن از رهگذر ارزیابی درونی در تعارض جدّی باشد، شما این طور فکر نمیکنید؟
ببینید مسئله همین است که الان خودتان هم اشاره کردید اگر کسی مقالهاش در یک مجله خارجی چاپ شده باشد، ما او را برای ادامه تحصیل در دوره دکتری میگیریم چون در واقع رویکرد کلی ما این است که حتماً کسی که در آی اس آی مقاله داشته، مهمتر از کسی است که در مجلات داخلی مقاله منتشر کرده است. البته مشکل عمده در اینجا از نهادهای سیاستگذاری است چون اینها رویکردی است که خود وزارت علوم دارد و نمیگذارد که ایدههای ناب درونی در کشور رشد کند و شکوفا شود. به نظر من وزارت علوم واقعاً در این زمینهها کم میگذارد.
مسائل علمی اینطور نیست که شما در بالا بنشینید و یک سری سیاستها را به دانشگاهها ابلاغ کنید و مشکلات حل شود؛ تحول علمی شیوهها و شگردهای خاص خودش را دارد و اولین قدم در این راه این است که ارتباط بین علوم فنی-مهندسی با علوم انسانی ترمیم و حتی آغاز شود اما این تا زمانی که نظام دانایی و منطق سنجش علمی کنونی دانشگاههای ما تغییر نکند، ممکن نیست.
- آقای دکتر! شما جدا از شأن علمی و دانشگاهی خودتان، در مقام یک عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی میتوانید در این زمینه منشأ اثر باشید و با اصلاح روندهای ناکارآمد و تغییر شیوههای سنجش علمی، راهگشایی کنید؛ این طور نیست؟
حرفهای سرکار را تایید میکنم. بیشترین حرص را بنده در شورای عالی انقلاب فرهنگی خوردم و در ایام انتخاب وزرا و ... بیشترین حرص را خوردم برای اینکه باید تفکر حاکم بر وزارت علوم عوض بشود. نگاه فعلی عقب افتاده و تنبل است و علتش هم نفوذیها هستند. وقتی من نشانه نفوذیهای غرب را میبینم نمیتوانم سکوت کنم. شما سرنخ قضیه مقالات آی اس آی را بگیرد و ببینید که توسط یک عامل بیگانه اسرائیلی گذاشته شده. من بارها این را گفتهام، به مقام معظم رهبری نامه نوشتهام و در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم اعتراض کردهام. همین اواخر در سخنان قبل از دستور شورا دو مرتبه این مسأله را متذکر شدهام که تا قوانین و معیارهای حاکم بر ارزیابی اساتید و فارغالتحصیلانمان تغییر نکند ما تکان نمیخوریم اما این کارها از عهده یک نفر، ولو یک عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی برنمیآید بلکه نیازمند عزم و اهتمامی جمعی است.
- شما بارها گفتهاید که علوم انسانی شایسته نقشآفرینی بیشتری در جامعه است و تأکید هم کردهاید که علوم انسانی در جاهایی که توانسته نقشآفرینی فعالتری داشته باشد، به دلیل کاربردیتر بودن مباحثش بوده چون تا زمانی که علوم انسانی فقط توصیههای کلّی میکند، نمیتواند جایگاه خودش را در اجتماع به دست بیاورد بنابراین فکر نمیکنید مادامی که علوم انسانی کاربردیتر و انضمامیتر وارد عرصه نشوند قدر و منزلتشان هم شناخته نمیشود؟
ببینید، علوم انسانی وقتی میتواند کاربردیتر بشود که شأن آن روشن باشد. الان دانشجوهای ممتاز مهندسی و علوم پایه اقبال زیادی به علوم انسانی نشان میدهند اما متاسفانه راه برایشان باز نیست. بنده دیدهام که وقتی یک دانشجوی نخبه از فیزیک یا مهندسی برق شریف آمده در فلسفه علم، چقدر مشتاق آمده است برای این که آنها قضایا را فهمیدهاند بنابراین مشکل از دانشجویان و نبود علاقهمندی در این زمینه نیست. به نظر من پیش از همه باید نقش علوم انسانی در جامعه روشن بشود و این کار باید از طریق رسانههایی مثل صدا وسیما و رسانههای مکتوب و مجاری اطلاعرسانی حاکمیتی انجام بشود.
شما روزنامهنگاران باید در این زمینه روشنگری کنید و با انتشار مقالات و مطالب ارزشمند و مستند، مسیر را هموار کنید.
اساتید مهندسی دانشگاه ام آی تی که با هرنوع ارزشیابی که انجام بدهید جزو مهمترین و بزرگترین دانشگاههای دنیاست یک زمان به این نتیجه رسیدند که فارغالتحصیلانشان در جامعه موفق نیستند رئیس دانشگاه آنجا آنقدر عاقل بود که فوری بین خودشان جلسه گذاشت و تصمیم گرفتند که هر دانشجوی مهندسی، باید وارد علوم انسانی شود تا با بنیانها و زمینههای این حوزه آشنا شود. این نکته خیلی مهمی است که من روی آن اصرار دارم اما متأسفانه توجهی به آن نمیشود و امیدوارم که وزیر علوم جدید عنایتی به این قضیه بکنند.
نکتهای که در اینجا خیلی مهم است، رعایت شایستهسالاری در انتصاب رؤسای دانشگاهها است به ویژه دانشگاههای فنی-مهندسی اگرچه همه دانشگاهها واقعاً مهماند. در زمان رژیم گذشته در یکی از دانشگاههای صنعتی بخش علوم انسانی را راهاندازی کردند که به جای خودش بسیار مفید بود. در همین دوران انقلاب هم آمدند کتابهای مرحوم استاد مطهری در زمینه فلسفه اسلامی را در دانشگاههای مهندسی تدریس کردند که خیلی خوب بود اما این کارها مقطعی و غیرنظاممند است و باید آنهایی که از تحولات علمی غرب و نیازهای معاصر جامعه خودمان مطلّعاند و در این زمینه خبرهترند، از خودشان مایه بگذارند و یک کاری کنند که جامعه با اهمیت علوم انسانی آشنا شود تا شأن آن ارتقا پیدا کند.
این را هم عرض کنم که تا معیارهای ارزیابی علمی-دانشگاهی ما تغییر نکند خیلی چیزها تغییر نمیکند و این مستلزم این است که اعضای هیئت علمی دانشگاهها ساکت نباشند و با امضای طومارهای درخواست شورای عالی انقلاب فرهنگی را بمباران کنند تا شورا مجبور شود این معیارها را تغییر بدهد.
شما وقتی درس معارف اسلامی میگذارید و دانشجو مجبور است یک سری مطالب ثقیل را یاد بگیرد و در آخر هم انگار نه انگار که راجع به اسلام چیزی خوانده، نشان میدهد که یک جای کار ما اشکال دارد. هرچیزی مراتبی دارد که آن مراتب باید پله پله و از دوران دانشآموزی در مدارس طی شود تا نتیجه بدهد. اگر وزارت آموزش و پرورش با وزارت آموزش عالی هماهنگ نباشند و هر کدام ساز خودشان را بزنند، همه نیروها دفع میشود و فقط خسارت به بار میآورد. اینها مسائلی است که باید رویشان کار بشود و حتی لازم است که تمام تمرکزها روی این دو نهاد برود چون آینده ایران را همینها میسازند.
- در صحبتهایتان اشاره کردید که پیوند درستی بین دانشگاه و جامعه به وجود نیامده است اما آیا برای برقراری این پیوند افزودن دروس علوم انسانی به رشتههای فنی-مهندسی کافی است و نباید برای پیوند علوم انسانی با علوم تجربی، نهادی ترکیبی طراحی شود؟
بله، اگر نهادی هم بشود و افراد خبره و آگاه در آن انتخاب شوند تأثیر دارد ولی از نهادها و شوراهایی که مطابق وضع فعلی داریم، چیزی در نمیآید. ببینید بنده در سال ۲۰۰۳ مالزی بودم. در آنجا آکادمی علوم جهان اسلام، دکتر مهاتمیرمحمد، از رئیس آکادمی علوم کره جنوبی دعوت کرده بود که بیاید رمز موفقیت کره را بگوید. او هم آمد سخنرانی کرد و گفت رئیس جمهور ما تعدادی از نخبگان واقعی را انتخاب کرد و گفت بنشینید اولویتهای کشور را تهیه کنید تا مطابق آنها مسیر کلّی کشور را تعیین کنیم؛ حالا نتیجهاش این شده است که تمام خیابانِ جمهوری ما، الان پر از محصولات کرهای است. شما وقتی افراد شایسته را به کار میگیرید و شایستهسالاری و عقلانیت حاکم میشود، به این نتایج میرسید.
اما وقتی قرار باشد از آدمهای دست دوم وسوم شورایی تشکیل بشود حتماً نتیجهبخش نیست. خداوند میفرماید "وأتو البیوت من ابوابها". هر چیزی باید از مجرای صحیح خودش دنبال شود تا به نتیجه مطلوب برسد البته قبول دارم که این کارها یک روزه انجام نمیشود اما مهم این است که ما در انتخاب مسیر خودمان اشتباه نکنیم.
خاطرم هست در سوم خرداد ۵۸ گروهی از اساتید دانشگاه شریف رفته بودیم خدمت حضرت امام (ره) و در آنجا به ایشان عرض کردیم که بعضی طرحها باید در سطوح خُردتر امتحان شود و بعد که امتحانش را پس داد، ما یک قانون بگذرانیم و آن را در سطح کلان ملّی اجرایی کنیم؛ که ایشان هم بسیار استقبال کردند. الان هم به نظر من راه درست همان است و باید نخبگان و خبرگان ما از این حالت سکوت و انفعال دربیایند و روشنگری کنند تا مسئولین مجبور بشوند روشهای ناکارآمد فعلی را تغییر بدهند.
- با توجه به این که فلسفه علم در ایران به علوم طبیعی و اندکی اقتصاد و جامعهشناسی محدود شده، به نظر شما به طور خاصّ در مورد فلسفه علوم انسانی و اجتماعی چه میشود کرد؟
ببینید خود اساتید علوم اجتماعی و بعضی از فلاسفه باید بنشینند و بگویند که اولویتشان چه مسائلی هست و برای آن برنامهریزی کنند. یک بار آقای دکتر نهاوندیان میگفتند که وقتی سال آخر دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران بودم پیش دکتر مشکات رفتیم و گفتیم ما میخواهیم درس اقتصاد اسلامی بگذاریم، دکتر مشکات میگوید خودتان بروید و استادش را پیدا کنید من حرفی ندارم. آنها میآیند با مرحوم استاد محمدتقی جعفری صحبت میکنند که قبول نمیکنند؛ مرحوم دکتر بهشتی هم قبول نمیکنند اما استاد مطهری میفرماید من اول باید یک جلسه با اساتید مارکسیست و غیرمارکسیست داشته باشم تا ببینند اولاً مشکلات و مسائل چیست و بعد از آن تدریس میکنم. این وسعت نظر استاد مطهری را نشان میدهد و همینهاست که امروز هم به ما جواب میدهد و ما هم باید از همین مسیر حرکت کنیم.
یک تفاوت مهم بین دانشهایی مثل علوم اجتماعی و روانشناسی و ... با علومی مثل فیزیک وجود دارد که نباید آن را نادیده گرفت. در عرصه فیزیک هر زمانی یک تئوری حاکم بوده است؛ یک وقت تئوری فیزیک، نیوتنی بوده، بعدش فیزیک انیشتینی حاکم شده و به همین ترتیب یعنی در هر دوره یک تئوری، اکثریت قاطع داشته است اما در حوزه علومی مثل روانشناسی و اقتصاد و نظایر اینها در هر دوره چند تئوری هست که همه اینها به صورت مغشوش و غیرتاریخی و غیرروشمند به ما رسیده است و ما در وهله اول باید بیاییم خودمان بنشینیم بحث کنیم و ببینیم مسائلمان چیست و مشکلات و شبهات و ... چیست و وقتی خوب در این زمینهها روشنگری کردیم، بیاییم درس ارائه بدهیم. این مقدمه لازم تحول در این حوزههاست و این کاری است که در علومی مثل فیزیک شده اما در زمینه علوم اجتماعی کمتر مورد توجه بوده و بنابراین کار سختتر است ولی نشدنی نیست و به نظر من یک "خواستن توانستن است" در اینجا مسئله را به راحتی حل میکند.
نظر شما